سلام دوستان شهره هستم یک همسفر
وادی پنجم «در جهان ما، تفکر قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن، آن را کامل مینماید». من از این وادی متوجه میشوم که هر چه در اندیشه و تفکر خود دارم، باید همه را از قوه به فعل دربیاورم و به عبارتی باید فکر را به عمل تبدیل کنم. گاهی ما اندیشههای زیادی در سر داریم؛ ولی قدرت به اجرا درآوردن آن را نداریم. به نظر من این وادی تا اندازهای جسارت به ما میدهد؛ برای کاربردی کردن آنچه در سر داریم و اینکه چطور باید با این موضوع روبهرو شد که تفکر را به صورت عملی درآورده و به این قدرت برسیم. در این وادی راه و روشهایی را نیز ارائه میدهد تا ترس، نگرانی، ناامیدی، بیماری و ... را به مرور زمان و آهستهآهسته پشت سر بگذاریم که این روشها به هفت پله تقسیمبندی شدهاند و در پله آخر که شامل: توکل، رضا و تسلیم است به ما آموزش میدهد که باید در تمام مراحل زندگی خود، با تلاش و تفکر به حرکت ادامه دهیم و همیشه به قدرت مطلق (الله) توکل کنیم. حال این سوال پیش میآید که اصلا توکل یعنی چه؟ توکل یعنی وکیل قرار دادن خدا در هر شرایطی و اینکه حمایت و هدایت او را مد نظر داشته باشیم؛ پس فقط به حرف و سخن نیست بلکه باید قلباً و عملاً هم آن را باور داشته باشیم.
در مرحله رضا میآموزم که همیشه با قلب، زبان و عمل به آنچه از طرف خداوند برای من مقدر میشود، رضایت کامل داشته باشم. همانطور که همه ما میدانیم، در مقام رضا هر چیزی که قدرت مطلق برای ما قرار میدهد، اگر بر وقف مراد ما باشد اصولاً خوشحال و راضی هستیم؛ ولی اگر مطابق میل و خواست ما نباشد، دیگر راضی و خشنود نیستیم. گاهی میگوییم خدایا به رضا و مصلحت تو راضی هستیم؛ ولی آیا در عمل هم همینطور است؟ خیر، اکثراً در عمل به گونه دیگری رفتار میکنیم. به طور مثال بعضی مواقع برای خود من مشکلاتی به وجود آمده و به خدا توکل کردهام و گفتهام راضی هستم به رضای تو؛ اما بعد از نتیجه، مرتب برایم سؤال بود که چرا چنین اتفاقی افتاد و مدام شکایت میکردم؛ اما غافل از آنکه از پشت پرده با خبر نبودم و بعد از مدتی متوجه شدم که چقدر این اتفاق به ظاهر تلخ در ادامه برای من شیرینی و دستاورد به همراه داشت و باید برای آن همه لطف بیکران الله سجده شکر و سپاسگزاری بجای آورم و اما در مقام تسلیم به این اشاره دارد که ما را خواستهای نیست، مگر خواسته خداوند یا قدرت مطلق که در اینجا نه مخالفتی و نه موافقتی داریم. البته این را بگویم تا زمانی که مراحل توکل و رضا را نگذرانیم وارد مرحله یا قسمت تسلیم نمیشویم.
وقتی میگوییم نه مخالفتی و نه موافقتی میتوانیم داشته باشیم؛ یعنی باید در مقابل الله، تسلیم محض شویم. به عبارت دیگر خواسته ما همان خواسته قدرت مطلق است. کسی که در مقام تسلیم باشد، هیچ چیزی برایش مطرح نیست حتی اگر به او بگویند پیامبر باش و هدایت کننده و یا شیطان باش و دور کننده از مسیر درست و الهی.
در کنگره عرش چه خورشید و چه ماه
در راه قلندری چه روشن چه سیاه
بنابراین هر چه بگویند، باید چشم بگوید؛ چون در مقام تسلیم است و به اجرا در آوردن این مرحله بسیار کار سخت و دشواری میباشد، هرچند به زبان و سخن ساده است؛ ولی تسلیم شدن در مقابل اراده الله کار هر کسی نیست و بسیار آدمهای کمی هستند که شرایط آن را پیدا کنند و به این مرحله دست مییابند که در آن زمان، اوضاع کاملاً دگرگون و متفاوت میشود؛ آنقدر که برای بعضی سخت و برای بعضی سهل است.
اگر بخواهم تجربه خود را در این زمینه بگویم؛ از نظر من سختیاش به این دلیل است که هر چه برای او تعیین میشود، باید بدون چون و چرا قبول کند و سهل به این خاطر که اعتماد کامل به آفریننده خود دارد و میداند کسی که خالق اوست، بیشک او را بیشتر از خودش دوست دارد و چیزی که برایش در نظر میگیرد، قطعاً نفعی برای او در آن موضوع نهفته است و برای آن شخص میتواند بسیار سازنده باشد. در ادامه از تمامی عزیزانی که این خدمت را به من واگذار کردهاند همچنین راهنمای خود همسفر الهام، نهایت تشکر و سپاس را دارم.
سلام دوستان مرضیه هستم یک همسفر
یکی از توصیههای مهم آقای مهندس حسین دژاکام در وادی پنجم، پسانداز کردن است؛ زیرا مسائل مالی بسیار مهم هستند. طبق فرمایش آقای مهندس در سیدی «طلوعی دیگر» باید برای پول و مادیات هم به اندازه معنویات ارزش قائل شد؛ البته پولی که از صراط مستقیم بهدست بیاید و در صراط مستقیم هم خرج شود. آقای مهندس در سیدی «پسانداز» میفرمایند: مهم نیست که چقدر درآمد داریم، مهم این است که چگونه پسانداز کنیم. پسانداز کردن مخصوص افراد ثروتمند نیست؛ بلکه افرادی که از لحاظ مالی در سطح پایینتری قرار دارند بیشتر به پسانداز نیاز دارند؛ بنابراین ما هم باید پسانداز کردن را یاد بگیریم و به فرزندان خود آموزش دهیم؛ زیرا با پسانداز کردن، پایههای مالی زندگی را مستحکم میکنیم و بدانیم هر چند ناچیز، اما پسانداز داشته باشیم و این نکته را هم در نظر بگیریم که در کنار این کار، بخشنده هم باشیم و به دیگران کمک کنیم؛ چراکه به پشتوانه پسانداز، میتوانیم رشد کنیم و به خواستههای خود برسیم.
همیشه از زمان ورودم به کنگره، خواسته عضویت در لژیون سردار را داشتم؛ اما به خاطر شرایط مالی این امکان برایم میسر نبود تا اینکه در وادی پنجم زمانی که پسانداز کردن را یاد گرفتم، توانستم با این کار هر سال مقداری از پول خود را برای لژیون سردار کنار بگذارم و به خواستهام برسم.
از دیگر مؤلفههای مهم این وادی، صبر کردن است؛ صبر به معنای پشت سر گذاشتن یا طیکردن زمان همراه با تلاش و کوشش لازم برای رسیدن به هدف است. البته صبر همیشه با شادی همراه نیست؛ گاهی من به عنوان همسفر تمام تلاش خود را برای رهایی مسافرم انجام میدهم، اما به نتیجه دلخواه نمیرسم. باید این را بدانم که خداوند از همه چیز آگاه است و شاید این اتفاق به نفع من نباشد؛ ولی چون از آن بیخبرم، پس صبر میکنم. باز هم در قسمتی دیگر از سیدی «طلوعی دیگر» جناب مهندس میفرمایند: در هر غروبی، طلوعی نهفته است و پایان هر شب تیره، صبحی سپید است؛ پس باید مسیرم را بشناسم و بدانم تمام این سختیها، روزی به پایان میرسد.
قبل از ورودم به کنگره، به علت نا آگاهی، تجسس، قضاوت و غیبت میکردم؛ اما در کنگره متوجه شدم انجام این کارهای ضد ارزشی باعث تخریب من میشود و حس مرا آلوده میکند؛ زمانی که حس من آلوده شود، ناخودآگاه به عقلم فرمان غلط میدهد و باعث میشود تصمیمات و انتخابهای اشتباهی بگیرم و کارهای ضد ارزشی انجام دهم؛ یکی از این کارها غیبت کردن بود؛ ولی نمیدانستم غیبت کردن مانند تکیه دادن بر دیوار پوسیدهای است که قطعاً روزی برسر ما خراب خواهد شد؛ زیرا این کار به دنبالش قضاوت و تجسس را به همراه دارد، در صورتی که قضاوت کار ما نیست. قاضی بر مبنای اطلاعات، آگاهی و دانشی که دارد، قضاوت دوطرفه انجام میدهد؛ ولی ما انسانها بدون علم و آگاهی، قضاوت میکنیم و دوربین را به سمت طرف مقابل میگیریم و عیبهای خود را نمیبینیم. حال برای خروج از این صفات ناپسند باید دوربین را به سمت خود گرفته و عیبهای خود را ببینیم، تا ذره ذره از تاریکی خارج شویم.
آقای مهندس دژاکام میفرمایند: هیچ فسق و فجوری انجام نمیگیرد، مگر اینکه لباس تقوا بپوشد. من قبل از گرفتن آموزشهای کنگره، مرتب در کار مسافرم تجسس میکردم، گوشی او را چک میکردم و اسم این کار را محبت و دلسوزی میگذاشتم؛ درصورتیکه ندانسته، بدترین ضربهها را به خودم میزدم و سنگینی بار این عمل ضد ارزش بر دوشم، اندکاندک مرا از پا درمیآورد که خدا را شکر نور کنگره در زندگی ما تابید و مرا با درون خودم آشنا کرد. من متوجه شدم با تجسس، قضاوت و غیبت کردن، حسهای منفی به سراغم میآیند و باعث میشود آرامش و تعادل در زندگی من از بین برود. برای رسیدن به تعادل و حال خوش باید پلههایی که در وادی پنجم گفته شده را یکی یکی طی کنیم.
سلام دوستان اعظم هستم یک همسفر
در جهانی که زندگی میکنیم، فقط فکر کردن نیست که ما را به هدف برساند؛ بلکه با حرکت کردن و رفتن و رسیدن آن را کامل میکنیم و باید آنچه در جهان فکری ما میگذرد، مورد بررسی قرار دهیم؛ با دوری از ضد ارزشها، آنها را به ساختار عملیاتی مبدل کنیم و بدانیم برای تبدیل شدن به انسانی با تعادل و موجه، یک راه و فقط و فقط یک راه وجود دارد و آن هم تزکیه و پالایش خودمان است؛ یعنی از ضد ارزشها دوری کنیم و به طرف ارزشها برویم.
برای رسیدن به آرامش، پاکسازی و سازندگی را از خود آغاز کنیم و برای اصلاح اخلاق، رفتار، کردار و منش خود، در کل سه اصل پندار سالم، گفتار سالم و کردار سالم را همیشه در نظر داشته باشیم. ضد ارزشهایی که تمام جهان آن را به رسمیت میشناسند؛ مثل دروغگویی، دزدی، رشوه دادن، رشوه گرفتن، پیمان شکنی، مصرف مواد مخدر و الکل، خیانت و تجاوز به حریم دیگران است.
گاهی کارهای مهم زندگی را که میخواهیم به انجام برسانیم، دچار تردید میشویم و هر چه فکر میکنیم، هر چه تحقیق میکنیم، به نتیجه نمیرسیم؛ در این شرایط باید از انجام آن عمل خودداری کنیم. همه ما از دامان طبیعت به وجود آمدهایم و طبیعت حکم مادر ما را دارد؛ پس بایستی از او یاد بگیریم که از سادهترین چیزها و از کمترین امکانات، بهترینها را به وجود بیاوریم و به مرور زمان پایههای مالی خود را مستحکم کنیم. طبیعت برای مهیا کردن تولیداتش همیشه نیاز به زمان دارد تا با پشت سر گذاشتن فصول مختلف و تأمین مواد اولیه، مایحتاج خود را فراهم کند؛ بنابراین صبر عبارت است از پشت سر گذاشتن و یا طی کردن یا تحمل کردن زمان که همراه با تلاش و کوشش لازم است؛ صبر بسیار سخت و طاقتفرسا میباشد و کمتر زمانی با شیرینی همراه است؛ اما پس از صبر، نوبت پیروزی است و پایان شب سیه، سپید است.
پسانداز، حکمت و معجزهای دارد که تا به آن دست نیابیم متوجه قدرت و برکت آن نخواهیم شد. با تفکر، تلاش و کوشش همواره به قدرت مطلق توکل میکنیم، او را وکیل خود قرار میدهیم و همیشه هدایت، حمایت و حفاظتش را در نظر داریم و با قلب، زبان و عمل، به آنچه از طرف او برای ما مقدر شده رضایت داریم؛ بعد از عبور از مرحله توکل و رضا وارد مرحله تسلیم محض در مقابل خداوند میشویم که ما به جز خواسته او، نه موافقتی داریم و نه مخالفتی. مرحله تسلیم بسیار سخت و دشوار است و سعی میکنیم آن را ذره ذره به کار گیریم.
سلام دوستان طیبه هستم یک همسفر
اگر ما در وادی اول تا چهارم تفکر را آموخته باشیم، در وادی پنجم باید بتوانیم ساختارها را به اجرا در بیاوریم. باید سه اصل گفتار سالم، پندار سالم و کردار سالم در من نمایان شده باشد و بتوانم پلههای زیر را یکییکی طی کنم تا بتوانم به آرامش و دانایی برسم. آقای مهندس بسیار زیبا فرمودند: برای نهادن چه سنگ و چه زر، اگر آنچه داریم استفاده نکنیم، هیچ فرقی ندارد؛ منظور همان آموزشهای ناب کنگره۶۰ است که اگر کاربردی نکنیم هیچ ارزشی ندارد. برای برگشت از ضد ارزشها که شامل دروغ گفتن، تجسس کردن، غیبت کردن، گرفتاری در بند اعتیاد و ... است، ابتدا باید در صراط مستقیم باشیم. ضدارزشها مانند درختی هستند که محصولات آن تلخ و زهرآگین است.
من با ورود به کنگره، با ناامیدی سرلژیون نشستم و حال خیلی بدی داشتم؛ اما بعد از اینکه راهنما، پیام جلودار واقعی را در دفتر من نوشتند، نیروی عظیمی در من ایجاد و سفرم آغاز شد؛ ذرهذره آموزش گرفتم. همیشه تیتر وادیها در شعبه توجه من را جلب میکرد. برای دوری از ضد ارزشها، برای دیدن هر آنچه که سالها چشم روی آن بسته بودم و انگار کور، کر و لال شده بودم و تمام ذهنم پر از افکار منفی شده بود؛ این سؤال در ذهنم بود که هدف از چهارده وادی برای ما چیست؟ در طول سفر متوجه شدم وادیها و آموزشها برای بالا بردن جهانبینی ماست؛ باید دوربین را روی خودم بچرخانم و بدانم که همه چیز درون من است و این من هستم که باید تغییر کنم؛ این من هستم که باید تزکیه و پالایش کنم و ابتدا خود را بشناسم، صور آشکار و صور پنهان خود را بشناسم و درجهت دوری از ضد ارزشها حرکت کنم.
بهترین خودداری را آن زمان یادگرفتم که یک همسفر در طول سفر مسافرش دخالت نکند و اجازه دهد که راهنمای مسافر طبق برنامه و پروتکل خاص خود پیش برود؛ چون که من ناآگاه هستم و امکان دارد که به ضرر مسافرم کاری انجام دهم. بهترین خودداری این است که مسافر با راهنمایی راهنمای خود، سفرش را به پایان برساند.
قبل از کنگره بدون فکر عمل میکردم، به نتیجه کار اصلاً توجه نمیکردم و این از منیت من بود که تصور میکردم درستترین کار را انجام میدهم؛ ولی همیشه به بنبست میرسیدم؛ ولی با آموزش درکنگره متوجه شدم که با تفکر ساختارها آغاز می شود و همه چیز در جهان ذهن من شکل میگیرد و تبدیل به ساختار میشود. اکنون این آگاهی را دارم که اگر باز هم نمیدانستم کاری که قصد دارم انجام دهم، درست است یاغلط، از انجام آن خودداری نمایم.
در گذشته برداشت من از قناعت کاملاً اشتباه بود؛ تصور میکردم اگر کمتر خرج کنم و از خود و خواستههایم بگذرم، میتوانم قناعت کنم؛ ولی در کنگره یادگرفتم، قناعت یعنی تعادل، یعنی اندازه و ما باید اندازهها را بدانیم. اشتباه دیگرم قبل از کنگره این بود که فکر میکردم باید ثروتمند باشم تا بتوانم ببخشم و به دیگران کمک کنم و این تفکر را داشتم که تنها افراد ثروتمند میتوانند کمک کنند؛ اما اکنون با آموزشهای ناب کنگره، متوجه شدم هر کسی به اندازه خودش میتواند ببخشد و لژیون سردار بهترین گزینه بود. من با ورود به لژیون سردار انرژی وصف ناپذیری دریافت کردم و یاد گرفتم پسانداز کنم، از یک سری خواستههای نامعقول بگذرم و مخارج اضافه را حذف کنم. از راهنمای خود همسفر الهام که در این مسیر عشق مرا یاری میکنند، ممنونم و امیدوارم بهترینهای خداوند نصیب و روزی ایشان شود.
رابط خبری: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون هفتم)
ویراستاری: همسفر هاجر رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون یازدهم)
عکاس: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون هفتم)
ارسال: همسفر عالیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هفدهم) خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی شیخبهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
242