English Version
This Site Is Available In English

آموزش و خدمت که دو خط موازی هستند و پایانی ندارند شروع به ساختن بکنیم

آموزش و خدمت که دو خط موازی هستند و پایانی ندارند شروع به ساختن بکنیم

دومین جلسه ازدوره هیجدهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ، نمایندگی دکتر احمدرضا اراک به استادی مسافر راهنماحمید، نگهبانی مسافر محمود و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه "قضاوت وجهالت" روز پنج شنبه مورخ۱۴۰۴/۴/۱۹راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

 

سلام دوستان حمید هستم مسافر خیلی خوشحال و سپاسگزارم از خداوند بابت حضور در این جایگاه. از نگهبان و دبیر عزیز هم سپاسگزارم. خوب ما صبح یک مسیری را تا خمین رفتیم و بعداظهر برگشتیم برای لژیون سردار اتفاقات بسیار خوبی افتاد. ما صرفاً اینجا برای این جمع نشدیم دور همدیگه که بخواهیم مواد مصرف نکنیم. در وهله اول شاید مسافر دنبال این باشد که مواد مصرف نکند و همسفر هم به همین دلیل او را همراهی کند. اما چیزی که خیلی حائز اهمیت است و ارزش دارد این هست که درمان اعتیاد صرفا مواد مصرف نکردن نیست باید عوض شویم تغییر کنیم و در ادامه تبدیل و ترخیص شویم "عالمی از نو بباید ساخت وز نو آدمی" ، و این از نو ساختن آدمی هزینه دارد و باید برای آن بها پرداخت کنیم. و کمترین هزینه آن حضور در این کلاس‌های آموزشی در این مکان هست. اگر انسان بخواهد تغییر کند باید اول کوبیده و تخریب شود که خوشبختانه مواد مخدر و اعتیاد این کار تخریب را به خوبی انجام داده و میماند ساختن! که ساختن انسان لازمه‌اش شناسایی انسان است.

باید ابتدا انسان را بشناسی و همینطور که به اجزای انسان در آشکار و پنهان پی میبریم با آموزش و خدمت که دو خط موازی هستند و پایانی ندارن شروع به ساختن بکنیم. این شناسایی و ساختن انسان نیاز به آموزش داره نیاز به تفکر داره نیاز به تجربه داره. و این سه تا با هم اتفاق نمی‌افتند و هر کدام زمان خودش را دارد. در آموزش فقط باید آموزش بگیری و چیزی که باعث میشه شخص اموزش نگیرد این است که قصاوت میکند. یعنی وقتی راهنما داره صحبت می‌کنه رهجو باید زمانش با زمان راهنما یکی باشه. وقتی که همزمان شد مثل ضبط صوت ضبط می‌کند یعنی آموزش می‌گیرد. و بعداً در زمان دیگر روی آن آموزش تفکر می‌کند و اون لحطه زمان تفکر کردن و یا تجربه کردن نیست و در قضاوت کردن اون زمان را از دست می‌دیم.و قضاوتی که در این دستور جلسه در کنگره ۶۰ بیشتر درباره آن صحبت می‌کنیم قضاوتی است که از جهالت ماست.

امروز متوجه شدم جهالت نادانی نیست و کسی که نادان هست همه تکلیفشان با او مشخص است و می‌دانند که آن نادان است اما کسی که جاهل است سمی و سنگین است یعنی حسش آلوده است. تفکرش تفکر سالم نیست ایمانش ایمان سالم نیست عملش سالم نیست عقلش سالم نیست. و در نهایت عشقش عشق سالمی نیست. خیلیها هستند که خیلی چیزها را می‌دانند اما چون تفکرشان ناسالم و حسشان آلوده هست جهالت دارن و باید حس تزکیه و پالایش بشود که شرایط و راهکار خودش را دارد.

 من هروقت کسی را قضاوت کردم، خودم را از دست دادم و این حداقل آسیبی بوده که در اون لحطه به من رسیده! چیزی که مهمست این است که قضاوت روی خودت اتفاق بیفته که من بخوام خودم رو قضاوت کنم خودم رو داوری بکنم اینکه من نسبت به دیروزم نسبت به پله قبلیم چقدر آموزش گرفتم؟ چقدر تغییر کردم؟ الان که پله کم کردم و یک هفته ازش گذشته آیا حال خوبی دارم؟ آیا راحت سفر میکنم؟ اگر نه، این برمیگردد به اینکه به اون میزانی که باید حسم با تزکیه و پالایش سالم می‌شده، سالم نشده!

و یک قسمت دیگه قضاوت این هست که من بیام روی مشکلات خودم روی گره های درونی خودم کار کنم که باید اول مشکلات و گره ها رو شناسایی کنم و واسه شناسایی باید بتونم از خودم فاصله بگیرم، تا زمانی که از خودم نگذرم و فاصله نگیرم قادر به مشاوره دادن به خودم نیستم. و اینجا فرق انسان جاهل با کسی که در مسیر دانایی هست مشخص میشود!

انسانی که جاهل هست حسش آلوده ست و وقتی حس آلوده شد سنگین میشوی و وقتی سنگین شدی نمیتوانی از خودت بیرون بیای و خودتو رصد کنی و در عوض مدام دیگران رو رصد و قضاوت میکنی مدام دنبال عیب درون دیگران می‌گردی و جالبه اون حس و صفاتی که در درون ما هست رو در دیگران می‌بینیم و از این مهم غافلیم...

 این‌ها موضوعاتی هستند که ریشه‌اش می‌خورد به جهالت به نادانی و تفکر سمی و ناسالم. برای اینکه بخواهی از این قضاوتهای جاهلانه فاصله بگیری فقط باید تسلیم باشی و بپذیری تا بدانی که نمیدانی.

و به نظر من قضاوت از روی جهالت یعنی مقاومت در پذیرش این لحظه!. من باید بپذیرم که وارث دنیایی از تاریکی هستم همسفرم باید بپذیرد که یه مدت با من بوده و اون هم وارد دنیای تاریکی شده و اون هم حسش ناسالم شده و یک سری صفات رو درون خودش دارد شاید حتی بیشتر و بدتر از من و وقتی که این را متوجه شویم و بپذیریم، آن زمان آموزش پذیر می‌شویم و وقتی که آموزش پذیر شدیم. صاحب تفکر می‌شویم و ذره ذره تفکرات سالم می‌شود و تفکر سالم ایمان را سالم می‌کند

 

و از ایمان سالم عمل سالم و همینطور حس سالم، عقل سالم و در آخر به عشق سالم می‌رسیم و وقتی که به عشق سالم رسیدیم دیگه اون قسمت قضاوت از جهالت درون ما وجود ندارد و چیزی جز خوبی نمی‌بینیم مگر اینکه در جایگاه و مسند قضاوت باشیم. بیشتر از این صحبت نمی‌کنم متشکرم که گوش کردین

 

نمایندگی مسافران دکتر احمد اراک 

تایپ:مسافر کوشا (لژیون چهارم)

تنظیم و ارسال:مسافر روح الله (کاربرسایت )

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .