جلسه دهم از دوره بیست و سوم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی دهخدا با استادی: مسافر احمد، نگهبانی: مسافر فرشاد و دبیری: مسافر مهدی با دستور جلسه: " حرمت کنگره ۶۰ ؛ چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟ " در تاریخ 10 تیر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر خدا را شاکرم و سپاسگزارم که یک بار دیگر لیاقت این را دارم که بین شما حضور داشته باشم و از تجربیات شما دوستان استفاده کنم و آموزش بگیرم . از راهنمای عزیزم آقا غلامرضا تشکر می کنم همچنین از گروه مرزبانی و ایجنت محترم سپاسگزارم که این بستر را مهیا کردند که من در این مکان و به آن حال خوب برسم و آموزش بگیرم؛ دستور جلسه در مورد حرمت کنگره این است که یک سری قوانین خوانده،می شوند.
بنده اوایلش که در کنگره 60 حضور داشتم همیشه برایم سوال بود که چرا نباید با کسی رفت و آمد کنیم این قضیه چه ربطی دارد به موضوع اعتیاد؟ یا چرا نباید پولی قرض بدهیم؟ یا قرض بگیریم یا بعد همین طور که به جلو رفتم متوجه این حرمت ها شدم به عنوان نمونه پول قرض دادن یا پول قرض گرفتن.
که مثلا شخصی هزینه دارو را ندارد یا می خواهد به دکتر یا هر اتفاقی که برایش افتاده از سر دلسوزی مبلغی کمک کنیم و چون دیگر ممکن است آن مبلغ را نتواند برگرداند مثال برادر لژیونی یا دوستتان که چون توانایی پرداخت قرضش را ندارد حاضر به آمدن کنگره نمیشود؛ این یک مطلب است و مطلب دیگر هم اینکه نباید با کسی رفت و آمد کرد، مثلا من با دوست خود وارده کنگره شدم یعنی همسایه ام بود یه وقتایی با هم از خانه به کنگره می آمدیم دونفرمان هم خوب سفر کردیم یه جایی راهنما گفت که دیگر با هم به کنگره نیاییم و از آنجایی که مثلا من می دانستم هر چیزی که راهنما می گوید به نفع من است و حتما پشتش یه تفکری است به حرفش گوش کردم و دیگر با دوستم نیامدم در صورتی که ممکن بود با همدیگر از خانه بیرون بیاییم و من مسیرم را تغییر دادم که بعدها دوستم ادامه نداد و من به کنگره آمدم.
خدا را شکر می کنم موادم درمان شد سیگارم درمان شد حس و حالم تغییر کرد بالاخره زندگیم خیلی تغییر کرد ، اکنون حس و حالم خیلی خوب است اما یک سری نواقص دارم که الان به آن پی بردم سفر اولم فکر می کردم که من آمدم اینجا فقط موادم درمان شود یا فقط از مواد فاصله بگیرم سفر دوم که حس هایم بهتر شد، فهمیدم که من خیلی نواقص شخصیتی دارم فهمیدم که مواد یکی از مشکلات زندگی من بوده این نواقص شخصیتی من است که مرا به سمت مواد سوق میدهد.
در این چند هفته ای که از کنگره دور بودیم فهمیدم چقدر من نیاز دارم به کنگره چقدر این آموزش های کنگره به درد من خورده و می خورد و در زندگی برای همین بیشتر احساس نیاز به کنگره میکنم؛ مثلا اینکه از کنگره بروم مطمئنم به همان راه قبلی میرسم فعلا انقدری باید رشد کنم انقدری اینجا حضور پیدا کنم کنار شما عزیزان آموزش بگیرم.
مطلب دیگر که من یه بار سفر کردم و متسفأنه سفرم خراب شد رهاییم را حتی گرفتم ولی به این باور نرسیده بودم که باید وصل کنگره بمانم، در سفر دومم مرتب نیامدم و در نهایت برگشت کردم ولی ار اول به کنگره ایمان داشتم یعنی اینکه می دانستم کنگره راهش درست است واقعا ایمان داشتم بر اینکه هر چیزی راهنما گفت سرم را با سر راهنمای خود عوض کنم واقعا مطمئناً پشتش یه تفکراتی هست هر چیزی که راهنما می گفت با جان و دل قبول کردم پذیرفتم و انجام دادم و نتیجه اش را در زندگیم دارم می بینم اینکه رها شدم اینکه اذیت نشدم اینکه الان دارم استفاده می کنم مدیون کنگره مدیون راهنمام هستم؛
یادم است ، یک بار ، سر وقتی که باید دفترچه ام را به راهنمام نشان بدهم این کار را نکردم و سرخود سر تایم بدون آنکه بگویم خودم کم کردم بعد راهنمایم که فهمید گفت چرا این کار رو کردی گفتم آقا طبق آن نوشته شما کم کردم گفت باید می گفتی باید بری سقوط آزاد یک سه روزی رفتم سقوط آزاد اذیت شدم ولی بعد آن سه روز وقتی دارو را خوردم لذتش خیلی بیشتر از قبل بود.

به نفع خودمان است که فکر کنیم راهنمایمان بهترین راهنما است هر کسی در هر لژیونی که هست اگر میخواهد خوب شود به آن رهایی که مد نظر کنگره است برسد به نظر من به نفعش است که راهنماش را بهترین راهنما ببیند دیگر از کسی راهکار نگیرد. راه کنگره یک راه است ممکن است راهنمایان کمی شخصیتشان فرق کند گفتارشان فرق کند ولی اینکه مثلا راهنما یه چیزی بگوید و برویم از یکی دیگر مشاوره بگیریم به نظرم کار درستی نیست.
بازم خدا رو شکر می کنم که در کنگره هستم واقعا مشابه این مکان را ندیدم بنده شاید سنی هم ندارم ولی خیلی اذیت شدم به خاطر مواد خیلی سختی کشیدم؛ ولی امروز به واسطه این بستری که فراهم شده از خیر و برکت کنگره دارم استفاده می کنم، زندگیم یه نظم خیلی خوبی پیدا کرده نمیگویم صد درصد ولی از قبل خیلی خیلی بهتر شده حس و حالم خیلی بهتره.
مطمئناً یه سری نواقص دارم که بالاخره با آمدن مداوم و کار کردن روی جهانبینی را بالا ببریم و بتوانیم نواقصمان را رفعش کنیم؛ در نتیجه که بتوانیم یه زندگی درست داشته باشیم زندگی همین سالم بودن است بی حاشیه باشیم، به قول معروف چهار نفر کنار ما احساس امنیت کنند حداقل بتوانیم به خودمان خدمت کنیم.
از اینکه سکوت کردید و به حرف های من گوش کردید از همه شما مچکرم.
صدابردار: مسافر رضا ( لژیون پانزدهم)
عکاس: مسافر امیر
تنطیم: مسافران احمد و فرهاد
ارسال: مسافر فرهاد ( لژیون یکم)
منبع: گروه سایت نمایندگی دهخدا
- تعداد بازدید از این مطلب :
90