English Version
This Site Is Available In English

اگر بخواهیم آینده خوب شود امروز باید آن را بسازیم

اگر بخواهیم آینده خوب شود امروز باید آن را بسازیم

پنجمین جلسه از دوره چهاردهم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی مسافران و هم‌سفران کنگره ۶۰ نمایندگی بیهقی سبزوار روزهای پنجشنبه؛ با استادی راهنمای محترم مسافر امین؛ نگهبانی مسافر محمود و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه «وادی چهارم و تأثیر آن روی من» 5  تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که این فرصت به من داده شد تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم و همچنین از نگهبان و دبیر هم سپاسگزارم. جلسه امروز از دو بخش تشکیل شده است بخش اول دستور جلسه که وادی چهارم هست و بخش دوم تولد یک سال رهایی مسافر مسلم است. وادی چهارم از کتاب چهارده وادی برای رسیدن به خود هست. جناب مهندس می‌فرمایند این کتاب برای همه مفید است نه‌فقط برای معتادان. در دنیا یک خداوند و یک هستی وجود دارد و من هم اگر خودم را بشناسم یعنی تمام هستی را شناختم و می‌توانم به تمام سؤالات خود برسم و با شناخت خود به وظیفه خود در هستی پی ببرم. این کتاب به من کمک می‌کند تا گام‌به‌گام برای رسیدن به خود قدم بردارم و در قدم اول تفکر به من آموزش داده می‌شود که می‌گوید برای ایجاد یک ساختار نیاز به نقشه و تفکر است. در وادی دوم، سوم و چهارم همه گریزگاه‌ها را می‌بندد و هرکجا که بخواهد انحرافی ایجاد شود را به من گوش زد می‌کند. می‌گوید تو بیهوده نیامده‌ای چون خداوند کار بیهوده انجام نمی‌دهد و اگر خودت این احساس را داری به خاطر نشناختن خودت است.

وادی سوم نیز می‌گوید هیچ‌کس به اندازه خود انسان به فکر خودش نیست و می‌گوید هر کس در هستی وظیفه‌ای دارد، هم انسان نسبت به خداوند و هم خداوند نسبت به انسان دارای وظایفی می‌باشند. وظایف انسان در کتب آسمانی و توسط پیامبران ابلاغ شده است، مثل دروغ گفتن، نخوردن مال مردم، کم‌فروشی کردن و غیره.. خداوند هم نیز وظیفه‌ای دارد البته نباید خداوند را با غول چراغ جادو اشتباه گرفت خداوند وظیفه خود را به بهترین نحو انجام می‌دهد بدون اینکه خللی در آن ایجاد شود خداوند به من قسم یاد نموده است چون قابلیت‌های من را می‌شناسد و به آن آشناست و می‌فرماید تو در صراط مستقیم باش من از تمام جهات مواظب تو هستم. در دنیا هر کس وظیفه‌ای دارد نباید از همدیگر توقعاتی نابجا داشت مثلاً در بازی فوتبال از داور بخواهیم که گل بزند. در این راه مسائلی نیز به ما کمک می‌کند مثلاً دعا که به ما قوت قلب می‌دهد. تمام مسائل به خودمان بستگی دارد اگر الآن تقدیرمان بد است به خاطر گذشته‌مان است. اگر بخواهیم آینده خوب شود امروز باید آن را بسازیم چراکه شانس را هم خودمان به وجود می‌آوریم.

ممنون و سپاسگزارم که با سکوت زیبایتان به صحبت‌های من گوش دادید

بخش دوم جلسه تولد یک سال رهایی مسافر مسلم :
اعلام سفر مسافر مسلم:

تخریب بیش از ۱۵ سال؛ آنتیکس مصرفی هروئین شیشه متادون؛ مدت سفر ۱۲ ماه و ۷ روز به روش دی اس تی؛ داروی درمان شربت اوتی زیر نظر راهنمای عزیز امین اسماعیلیان؛ ورزش در کنگره فوتسال رهایی از بند مواد یک سال و یک ماه

سخنان راهنمای محترم مسافر امین:
در ابتدا تولد یک سال رهایی مسافر مسلم را تبریک می‌گویم. آقای مسلم از آن دسته مصرف‌کنندگانی بود که به هیچ مواد مخدری نه نمی‌گفت و تقریباً همه آن‌ها را مصرف می‌کرد. تولدها برای جلب‌توجه نیست بلکه پیغامی است برای تازه واردین که هزاران راه را رفته‌اند و نتیجه نگرفتند. زمانی که آقای مسلم وارد لژیون شدن گفتن که کجاها سفر کرده‌اند و به درمان نرسیدن تن من لرزید؛ ولی من مأمور به وظیفه بودم نه محکوم به نتیجه. من باید کار خودم را به بهترین نحو انجام می‌دادم. اوایل سفر آقای مسلم  بد سفر می‌کردند و نامنظم سر لژیون می‌آمدند ولی حسن خوبی که داشت دارای خواسته بود و من باید این خواسته را بیدار می‌کردم. به او گفتم باید مسلم درون خود را بشناسی، می‌خواست ولی نمی‌توانست. مادر و همسفر ایشان هم خسته شده بودند چون او یک مرده متحرک بود. همسفرش نیز تقریباً ناامید شده بود می‌گفت من چند جا را امتحان کرده‌ام ولی نتیجه نگرفتم. من به همسفر ایشان گفتم من یک پیوند نازک و عمیق بین خود و ره‌جویم می‌بینم و می‌گویم که باید صبر کنیم شاید جرقه ایجاد شود و برای این کار از مسلم خواستم که دو پله را کامل انجام دهد و اگر نتیجه نگرفت برود و مصرف کند که خوشبختانه بعد از این دو پله بود که بهبودی را در او دیدم و زمانی خیالم راحت‌تر شد که خودش داوطلبانه برای درمان سیگارش اقدام نمود و وارد لژیون ویلیام شد و درنهایت هم به درمان رسیدند. ممنون

سخنان مسافر مسلم:
از تمام کسانی که کمک نمودند تا من امروز بتوانم جشن یک سال رهایی خودم را بگیرم کمال تشکر را دارم. من چهارده سال پیش با کنگره از طریق پسردایی‌ام آشنا شدم و پیام کنگره را دریافت کردم ولی چون کنگره در سبزوار وجود نداشت مجبور شدم برای سفر به تهران بروم و در شعبه آکادمی شروع به سفر کنم، ولی چون مصرف هروئین را دوست داشتم نه‌تنها درمان نشدم بلکه با مصرف بیشتر ازآنجا بیرون آمدم. من از پانزده‌سالگی با مواد مخدر آشنا شدم در خانواده‌ای بودم که هم پدرم و هم برادرم مصرف‌کننده بودند بعد از چند سال مصرف با هروئین آشنا شدم و بیشتر و بیشتر وارد دنیای تاریکی شدم. من الآن سی سال سن دارم ولی مدت پانزده سال آن را ر زندان یا در کمپ‌ها گذرانده‌ام. من سختی‌های زیادی کشیدم حتی کتک خوردم حرف شنیدم و یا ترور شخصیتی شدم همه این‌ها به خاطر مصرف مواد بود. من حتی وقتی به کمپ می‌رفتم مقداری مواد برای مصرف به آنجا می‌بردم در کنار من خانواده و همسفرم نیز بسیار اذیت شدند خودم بارها و بارها اقدام به ترک کردم ولی نمی‌شد. اطرافیان من دعا می‌کردند حتی نذرونیاز نیز می‌کردند ولی چون خودم نمی‌خواستم این عمل انجام نمی‌شد من فکر می‌کردم اگر در کنگره سفر کنم و هر روز صبح جناب مهندس را بغل کنم و یا هفته ای یک‌بار به استخر بروم به درمان خواهم رسید، ولی این فکر اشتباه بود من خیلی همسفرم را اذیت کردم از او معذرت می‌خواهم و امیدوارم مرا ببخشد. جناب مهندس می‌فرمایند همسفر بال پرواز است من می‌گویم او خود پرواز است من بارها نمی‌خواستم ادامه بدهم و این همسفرم بود که به من امید می‌داد و دوباره از راهنمای عزیزم نیز تشکر می‌کنم ایشان تمام تلاش خود را برای من انجام دادند تا من به درمان برسم. من از تمام کارهای ایشان حتی تنبیه‌هایی که مرا می‌کرد آموزش گرفتم. همچنین تشکر می‌کنم از راهنمای همسفرم خانم پریا که در این راه بسیار سخت به من و همسرم کمک کردم.
ممنون که به صحبت‌های من توجه کردید.

سخنان راهنمای همسفر خانم سمانه:
من هم  یک سال رهایی آقای مسلم را به خودشان و راهنمای محترمشان و همچنین همسفر محترمشان خانم سمانه و در آخر به مادر ایشان تبریک عرض می‌کنم. انسان برای هر هدفی که دارد باید سعی و تلاش کند. آقای مسلم در جایی فهمید که باید مسئولیت‌پذیر باشد و درمان خود را به بهترین نحو شروع کند. در طول درمان ایشان حال‌وروز همسفرشان نیز روزبه‌روز بهتر می‌شد. خانم سمانه ابتدای ورودشان به لژیون حال بسیار بدی داشتند و از سفرهای متعدد و نتیجه نگرفتن‌های مسافرشان ناامید بود. من گفتم در این راه نه کفش آهنی بلکه باید چکمه آهنی بپوشید تا موفق شوی و ایشان نیز چون فرمان‌بردار خوبی بود شروع و حرکت کردن تا به خواست و هدفش برسد. به او گفتم خورشید همیشه پشت ابر نمی‌ماند و به‌زودی نور و طلوع را خواهی دید و امروز خوشحالم که این عزیزان را در این جایگاه می‌بینم. متشکرم

سخنان همسفر خانم سمانه:

از جناب مهندس سپاسگزارم که این بستر را فراهم نمود تا مسافر من به درمان برسد. رهایی مسافر من یک معجزه بود باوری بود در ناباوری‌ها چون مسافر من سفرهای زیادی را تجربه کرده بود و حتی سقوط آزاد و کمپ را نیز تجربه کرده، ولی راهی به درمان نبرد. در ابتدای سفر هم در شعبه بیهقی درست سفر نمی‌کرد و به جایی رسید که اطرافیان من را به جدایی توصیه می‌کردند ولی من مصمم بودم که این راه را ادامه بدهم و از خداوند خواستم به من صبر و به مسافرم میل به سفر را بدهد و همچنین از راهنمای مسافرم آقای امین بسیار سپاسگزارم که خیلی در این راه تلاش نمود و همچنین از آقای محمد راهنمای ویلیام مسافرم نیز کمال تشکر را دارم، و همچنین تشکر می‌کنم از راهنمای عزیز خودم خانم سمانه که در این راه من را تنها نگذاشتند و پا به پای من در این سفر من را همراهی کردن. ممنون و متشکرم

عکاس: مسافر حسین از لژیون یازدهم با راهنمایی مسافر محمدرضا
تایپ: مسافر حسین از لژیون چهارم با راهنمایی مسافر امیر
تنظیم: سایت بیهقی سبزوار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .