من در کنگره آموختم؛ باید هوشیار باشم و همه مسائل را با یکچشم نبینم چرا که هر چیزی در هستی دارای دو صور است؛ صور آشکار و صور پنهان. انسان هم همینطور است، شاید فکر کنیم که انسان را میشناسیم؛ اما این یک خیالی بیش نیست و انسان آنقدر پیچیده است که ما حتی نتوانستهایم صور آشکار او را به طور کامل بشناسیم چه برسد به صور پنهان! این صور پنهان انسان است که او را گمراه میکند و خیلی از مسائل و مشکلاتی که ما در زندگی داریم از صور پنهان انسان نشئت میگیرد.
خیلی از انسانها به کنگره میآیند و درمان میشوند؛ اما مصرف اعتیاد و درمان خودشان را پنهان میکنند و این باعث میشود به آیندگان خود ضربه بزرگی بزنند؛ اگر ما پیام کنگره و رهایی خودمان را به گوش انسانهای دردمند نرسانیم، چطور میتوانیم ادعا کنیم که انسان خوبی هستیم؟! تنها راه ماندگاری حال خوشی که از کنگره گرفتم، رساندن پیام آن به دیگران است؛ کسی که در کنگره از حال خوش خودش صحبت میکند و بیرون از کنگره آن را بیان نمیکند؛ مانند انسانی است که فقط لاف ایمان میزند.
قدرتهای پنهانی در درون انسانها است که میتواند انسان را بهطرف خیر هدایت کند یا بهطرف شر و این قدرتها با ما هستند تا زمانی که به تکامل برسیم. انسانی در آرامش زندگی میکند که بتواند صور پنهان و صور آشکار خود را یکی سازد و ما نمیتوانیم فقط بگوییم؛ فلانی آدم خوشقلبی است، باید ببینیم آیا کارهایی که میکند با درون او تطابق دارد؟
ما از آینده خبر نداریم و تنها راه رسیدن به صراط مستقیم دوری از ضد ارزشها و حرکت در ارزشها است. ما باید نواقص خودمان را برطرف کنیم تا به نتیجه برسیم، هم در جهت مادیات و هم در جهت معنویات؛ چراکه مادیات و معنویات ۲ طرف یک سکه هستند. گاهی همه کارها را انجام میدهی؛ اما بااینحال باز هم گاهی اوقات مصیبتها بر سر انسان فرود میآید؛ مانند اینکه به یکباره عزیزی را از دست میدهیم، بیماری پیدا میکنیم یا چیزهای دیگر که اصلاً حساب شده نیستند و فکر میکنیم خداوند با ما مسابقه تلافیجویانه گذاشته است و شروع میکنیم به کفر گفتن؛ اما باید بدانیم در زندگی، هر چیز حکمتی دارد و باتدبیر و درایت راه درست را پیدا کنیم و بدانیم در نهایت هر غروبی طلوعی دیگر دارد و پایان شب سیاه سپید است.
تعلیمدادن و تعلیم گرفتن، عین عبادت است و تنها راه رسیدن به تکامل، آموزش است. خدا را شکر میکنم که در بهترین دانشگاه زندگی خود یعنی کنگره ۶۰ هستم تا از بهترین آموزشها بهرهمند شوم. کجا را میتوانستم؛ مانند کنگره پیدا کنم که همه چیز برای رشد من مهیا شده باشد و آب در دلم تکان نمیخورد، همه آماده خدمت به من هستند تا من مسیر تکامل خود را طی کنم؛ جایی که به من یاد میدهند چگونه غذا بخورم، چگونه اعتیاد، سیگار، اضافهوزن را درمان کنم و در کل یاد بگیرم زندگی کنم.
کنگره، جایی است که من خودم را پیدا کردم؛ شاید بگویید مگر ما گم شدهایم؟ بله همه ما گم شدیم و باید خودمان را پیدا کنیم.
منبع: سی دی طلوعی دیگر
نویسنده: مرزبان همسفر آمنه
ارسال: راهنما همسفر پروانه نگهبان سایت (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی آبیک
- تعداد بازدید از این مطلب :
123