به نام قدرت مطلق الله
در کنگره ۶۰ که یک مرکز تحقیقاتی، علمی و مطالعاتی درباره درمان بیماری، در رأس همه، بیماری اعتیاد است، برای عبور از یخبندان زیر ۶۰ درجه، توجه به پارامتر جسم، روان و جهانبینی (مثلث درمان اعتیاد) بسیار حائز اهمیت بیان گردیده است. در کنار مصرف داروی OT که بهعنوان یک داروی کامل جهت بازسازی سیستم ایکس (سیستم تولیدکنندهی مخدرهای طبیعی بدن) میباشد، برای اینکه یک شخص مصرفکننده به تعادل دست پیدا نماید و به چرخهی کار، خانواده، جامعه وزندگی برگردد، پرداختن به بهبود روان و ارتقای جهانبینی از مهمترین نکات آموزشی در کنگره ۶۰ میباشد.
آن چیزی که سبب ایجاد زمینهی آموزش پذیری و تغییرات در یک شخص مصرفکنندهی مواد مخدر میگردد، الفبای چهاردهگانهی کنگره یا همان وادیها هستند که با تفکر عمیق بنیان کنگره ۶۰ که خودشان روزی دربند بیماری اعتیاد گرفتار بودند، به نگارش درآمده تا آنچه لازمهی سفر مسافران و همسفران ارجمند است، فراهم آورد و به آنان ارائه شود.
سفر درمان اعتیاد باید با آگاهی، آموزش و یادگیری توأم با عمل همراه باشد، زیرا ما به دنبال سفری از جهل به آگاهی و از حقارت به سرافرازی هستیم. در این راه پرپیچوخم که به فرمودهی آقای مهندس بهعنوان «صراط مستقیم» از آن یاد میشود، مسیری بنا گردیده که در ۱۴ شهر، در مقاطع مختلف سفر، توقف نماییم تا کولهپشتی سفر را از چشمهای آموزشی، ارزشمند وادی پُر و لبهای تشنهی خود را به زلال این مطالب گرانمایهتر نماییم و مجدداً حرکت کنیم.
در ابتدای راه، با ورود به وادی یا شهر تفکر، یکبار دیگر دفتر سفید نقاشی زندگیام را، به لطف خداوند، فرصت دوبارهی کشیدن را عطا فرمودهاند، دریافت کردم و دانستم ماحصل تفکرات اشتباه من، عرصهی زندگی را بر من تنگ نموده و اینکه اگر امروز از جایگاه خوبی برخوردار نیستم، یعنی درگذشته تفکرات درستی نداشتهام؛ و بازآموختم، آنچه فردای مرا میسازد، شکل دادن صحیح به تفکرات امروز من است.
در وادی دوم و سوم، احساس پوچی، نومیدی و یأس از من گرفته شد و این وادیهای عمیق، رهاست و بهعنوان یک انسان با بیش از ۳۸ هزار میلیارد سلول که خودش بهتنهایی عظمت را فریاد میزند، به یادم آورد و خط فکر مرا با امیدی تازه روشن ساخت. وادی سوم با تأکید بر روی تواناییهای خودم و روبهرو کردن خودم با خودِ واقعیام، ابزاری به دستم داد تا بتوانم روی انتظار بیجا از اطرافیانم، دوستانم، خانواده و همکارانم خط بطلان بکشم و بدانم هیچکس بهاندازهی خودم غم مرا نمیخورد.
حال انگار با عبور از این سه شهر مقدس که درواقع پایههای زیربنای افکار و اندیشهی مسافران و همسفران و همهی کسانیکه این وادیها را مطالعه میکنند پیریزی مینماید، تیر خلاصِ دست شستن از فرار روبهجلو و فرافکنیهای جاهلانه و به دنبال مقصر گشتنها را به قلب سیاه جهالت من میزند و تمام.
از ابتدا و ورود به وادی چهارم که میگوید: «در مسائل حیاتی، مسئولیت دادن به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویشتن»، انگار کوهی از سؤالات مبهم، حقه، کینه و احساس گناه از من گرفته شد. چراکه وادی چهارم، رابطهی آیینهی من و قدرت مطلق الله را به شکل ویژهای اصلاح میگرداند؛ و اگر دقیقتر بیان کنم، من در این وادی فهمیدم که باید خدای واقعی را جایگزین خدای خیالیای که در خودساخته بودم نمایم.
خدای من، خدای اشک و آه و نفرین و انتقام بود و من او را همچون بردهای میدیدم که باید گوشبهفرمان خواستههای نامعقول من باشد. اگر اجابت میشد، خود را به او نزدیک میدیدم و دلیل آن را لیاقت خودم میدانستم و اگر خواستهام محقق نمیشد، حتی او را به نرسیدن، نشنیدن و نبودن متهم میکردم.
وادی چهارم، با آگاهی که به من داد، متوجه شدم اختیار انسان محترم شمردهشده و هر شخص، اختیار کامل بر سرنوشت خود دارد و یک سیستم کاملاً هوشمند که بر مبنای دو اصل اساسی کار میکند، طراحیشده است؛ و آن دو اصل این است که: خوبی، خوب است؛ بدی، بد. یا مطابق قرآن کریم: «هر کس بهاندازهای مثقالی خوبی کند، پاداش آن را میبیند و هر کس بهاندازهی مثقالی بدی کند، به خودش برمیگردد».
بیشتر آنچه در حال رخ دادن است، حول محور من، خواستههایم، تفکراتم، تلاشم و حرکتم رخ میدهد. در وادی چهارم یاد گرفتیم اینقدر مسئلهی انتخاب و اختیار در من تعیینکننده است که حتی اگر شخص بنیان کنگره ۶۰ در نمایندگی گیلان لژیون درمان اعتیاد یا درمان سیگار داشتند و من رهجوی ایشان بودم، تنها عاملی که به من برای رهایی کمک میکرد، خواست خودم، پذیرفتن مسئولیتهای زندگیام و حرکت و تلاش در مسیر میبود.
در غیر این صورت، هیچکس نمیتواند مرا درمان نماید. ازآنجاییکه ما در کنگره ۶۰ درمانگر نداریم و با ارائهی داروی مناسب، در اندازهای مناسب و در ساعت مناسب، مصالح لازم جهت بازسازی جسم را در اختیار فرد قرار میدهیم، در قسمت روان و جهانبینی نیز تنها بهواسطهی آموزش پذیری، نوشتن سیدی و مطالعهی منابع آموزشی و علمی و فرمانبرداری از راهنما، فقط و فقط با فرمانبرداری خود شخص، است که تغییر، تبدیل و ترخیص اتفاق خواهد افتاد.
درواقع با خوردن غذا از سوی شخص دیگری، من هرگز احساس سیری نخواهم کرد. درنهایت، بهصراحت میتوان گفت اگر فهم تیتر وادی در منِ مسافر حاصل گردد و به این نکته برسم که فقط خودم باید برای خودم و زندگیام بجنگم، قطعاً مصممتر، محکمتر و با ایمان بیشتر نسبت به خودم در این مسیر حرکت خواهم کرد.پس آن کنیم که فرمان است.
با احترام:مسافر محمدامین
منابع مورد استفاده در تهیه این مقاله:
وادی چهارم، بخش ۱
-کتاب عشق
-وادی چهارم، مثلث DOD
تایپ: مسافر محمدرضا لژیون سوم
ویرایش: مسافر عباد لژیون سوم
ارسال مطلب: مرزبان خبری مسافر رضا
گروه خدمتگزاران سایت نمایندگی گیلان پارک محتشم
- تعداد بازدید از این مطلب :
63