از خداوند میخواهیم که ما را از جهل خودمان نجات دهد زیرا بزرگترین بدبختی انسان جهل و نادانی او است. دانایی چیزی است که براثر شناخت خود و جهان پیرامون خودمان به وجود میآید در واقع فراگیری قوانین زندگی است که باعث آرامش و آسایش میشود که با تفکر، تجربه و آموزش به دست میآید، چنانچه بخواهیم به دانایی برسیم باید این سه ضلع به موازات هم رشد کنند. اکثر انسانها تصور میکنند دانا هستند شاید در یک رشتهای خاص دانا باشند و تحصیلات بالایی داشته باشند و این دلیلی است بر نادانی آنها، مهمترین دلیل دانایی ارتباط برقرار کردن با مردم است و گذر از مشکلات و حل آنها که مربوط به دانایی عام میشود. وقتی من هنوز نمیدانم چگونه با دیگران ارتباط خوبی برقرار کنم و دائم به دنبال منافع شخصی خودم هستم و با اعمال و رفتارم باعث آزار مردم میشوم یقیناً هنوز به مرحله رشد فکری درست نرسیدهام یا اینکه عمل من توأم با خدمت نیست، هنوز خودم را نشناختهام و دانایی من مشکل دارد. دانایی با خود عشق، محبت، صلح و آرامش به همراه میآورد و مشکلات مانند یک پر کاه میشود و آنگاه دردها و گرفتاریها آزاردهنده نیستند چراکه تفکر سالم شکلگرفته است.
اگر توانستم فرمانبردار خوب و شکرگزاری باشم و همچنین طلبکار و کسی که از مسائل منفی دوری میکند، نباشم در واقع در مسیر درست قدم گذاشتهام؛ البته نه تنها در سخن بلکه در عمل هم بایستی فرمانبردار خوبی باشم، برای رسیدن به دانایی باید بدانم که هنوز نمیدانم و بخواهم که بدانم همچنین انسان در مرحله تکامل دائم باید بیاموزد و به دیگران انتقال دهد و از تجربیات کسانی که به موفقیت و یقین رسیدهاند استفاده کند. همه ما از سد دردها و رنجها گذشتهایم و آنها را تجربه کردهایم، دیگر نیازی نیست دائم به این مشکلات دامن بزنیم و هدف اصلی نیروهای منفی هم این است که مانع رسیدن انسان به دانایی و تکامل شوند و اولین کاری که انجام میدهند؛ جلو دانایی ما را میگیرند و اجازه نمیدهند مثلث دانایی رشد کند تا هر چه بیشتر انسان را به عمق تاریکیها فرو ببرند. وقتیکه من دائم مشکلات را برای خودم بزرگ کنم و درگیر مسائل مادی باشم صدای نغمههای آسمانی را نمیشنوم و هر روز از انوار الهی دورتر و دورتر میشوم، چراکه دائم در حال گره زدن مشکلات هستم و ایمان و توکلم به خداوند هر روز ضعیفتر میشود.
دانایی باعث میشود هرگاه متوجه شوم مسیری را که طی میکنم، اشتباه است به دنبال دوربرگردانی برای برگشتن میگردم به مسیر اصلی که هدفم است برسم و زندگی هم اینچنین است؛ اگر درست تفکر کنم و آموزش ببینم میتوانم در هر نقطهای که قرار دارم برگردم و هر قدر از بدیها و زشتیها فاصله بگیرم از قدرت نیروهای منفی کاسته میشود و به نیروی الهی نزدیکتر میشوم همچنین نیروهای الهی در هرجایی که باشند همدیگر را پیدا میکنند. متأسفانه بسیاری از مردم روی جهل خودشان تعصب شدید دارند و پافشاری میکنند، حاضر نیستند اشتباه خود را بپذیرند همچنین در درمان اعتیاد هم میبینیم با وجود اینکه اکثر متخصصان میدانند راه و روششان غلط است ولی باز هم بر گفته نادرست خود پافشاری میکنند و اصرار میورزند. این اشخاص همان شنهای روان هستند که حتی اگر کنار بحر هم باشند، حاضر نیستند به بحر بروند و آنقدر به دور خود میچرخند تا بالاخره مدفون شوند. انسان نادان با دست خودش نابودی خود را فراهم میکند بنابراین بیاییم پروازی همچون عقاب داشته باشیم که جایگاهش در بلندترین قلهها است و از سختیها و رنجها نهراسیم و دائم در حال آموزش و یادگیری باشیم تا بتوانیم روزی به قله رفیع انسانیت و انوار الهی دست پیدا کنیم و با چشمانی باز از قدرت نهفته درون استفاده کنیم. قدرت درون ما است که به ما توان عبور از جهان فیزیکی به ماورا را میدهد و مثل یک آتشفشان است که باید به آن توان حرکت بدهیم و عقاب همان روح ناآرام ما است که در قفس تن اسیر شده و میخواهد به اصل خود بازگردد برای آزادی و رهایی. طبیعت بهترین الگو است که اگر با دقت به آن توجه کنیم، مسیر برایمان هموارتر میشود مثل رودخانهای که از گذرگاهها و تختهسنگها عبور میکند تا خود را به اقیانوس برساند و هرگز نمیایستد و هم چنان به مسیر خود ادامه میدهد تا به هدف برسد.
نگارش نصرت همسفر علی
ثبت و ویراستار راحله همسفر فریدون
- تعداد بازدید از این مطلب :
320