English Version
This Site Is Available In English

نعمت ما در سایه حرمت‌ها است

نعمت ما در سایه حرمت‌ها است

جلسه چهاردهم از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی هاتف با استادی اسیستانت رابط  نمایندگی پهلوان همسفر اعظم، نگهبانی همسفر صدیقه و دبیری همسفر مریم با دستور جلسه «حرمت کنگره۶۰، چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟» در روز یکشنبه ۸ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خداوند را شاکر و سپاسگزارم به خاطر این‌که یک بار دیگر اجازه داد که در کنگره۶۰ حضور داشته باشم و در کنار شما لذت ببرم. از این‌که دوباره کنگره به روال عادی برگشت خوشحالم و از این‌که دوباره توانستیم در کنار همدیگر جمع شویم و به آموزش گرفتن و حال خوب گرفتن خودمان ادامه بدهیم خدا را هزار مرتبه شاکر و سپاسگزارم به خاطر این همه امنیت که در کنگره برقرار است. وقتی که این اتفاقات می‌افتد متوجه می‌شویم که چه نعمت‌های بسیار بزرگی داریم. بارها آقای مهندس این را به ما گفته بودند: «که قدر این نعمت ها را بدانیم و ما انسان‌ها وقتی قدر نعمتی را می‌دانیم که آن را از دست بدهیم». خب خدا را شکر خیلی طول نکشید و انشاالله این نعمت امنیت همین‌طور پایدار بماند و این هم تلنگری بود برای ما که چه‌قدر با دستور جلسه حرمت مرتبط است.

همانطور که می‌دانیم همه ما قبلاً در لژیون سردار وقتی می‌خواستیم صحبت کنیم هر جلسه دستور جلسه مخصوص به خود لژیون سردار داشت و در طول سال در مورد ۱۲ دستور جلسه صحبت می‌کردیم؛ ولی به نظرم چه خوب شد که آقای مهندس آمدند و  فرمودند دستور جلسه هفتگی دستور جلسه لژیون سردار باشد؛ چون که همه آموزش‌هایی که ما می‌گیریم در کنگره مرتبط با همدیگر است؛ یعنی اگر آن دستور جلسات هفتگی کنگره۶۰ را با بخشش و لژیون سردار ارتباط ندهیم آن را خوب متوجه نمی‌شویم و قطعاً در بخشیدن و بخشنده بودن ما خلل ایجاد می‌شود؛ چون همه آموزش‌هایی که در کنگره من یاد گرفتم (از اول از ب‌بسم‌الله را نمی‌گویم که یاد گرفته‌ام ولی آن ۷۰ الی ۸۰ درصدی که الآن حضور ذهن دارم و می‌دانم که آن مطالب را؛ باید انجام بدهم همه در آستانه حرف است و این را قوت می‌بخشد که من اگر انسان بخشنده باشم، بهتر می‌توانم این مطالب را یاد بگیرم و این دو طرفه است و با یادگیری این مطالب بهتر می‌توانم بخشنده باشم.

امروز هم دستور جلسه کنگره۶۰ در همه نمایندگی‌ها حرمت کنگره۶۰ است؛ «چرا رابطه کاری و مالی در کنگره ممنوع شده است». ما می‌دانیم هر سازمان و جمعیتی در هر جایی و حتی هر خانه‌ای یک سری قوانینی برای خودش دارد و یک سری حرمت‌هایی دارد، کنگره هم از این امر مستثنا نیست و یک‌سری قوانین و حرمت‌هایی دارد و برای ما یک نکاتی یادآوری شده است که ما در یک چهارچوب مشخص حرکت کنیم. برای این‌که بهتر بتوانیم به نتیجه‌ای که می‌خواهیم برسیم همه ما به نوعی یک آدم به هم ریخته بودیم و خیلی از ما از جمله خود من هنوز در آن حال خرابی‌ها هستیم؛ چون ۱ روزه و ۱ ساله و شاید ۱۰ ساله قطعاً نمی‌شود به آن نتیجه که می‌خواهیم برسیم. ساختارهایی که در درون ما شکل می‌گیرند، این‌قدر قدرت و انرژی دارند که انسان اگر همیشه تلاش کند تا یاد بگیرد و حواسش را جمع کند تا آن ساختارها را از بین ببرد باز نیروهای منفی این قدر قدرت دارند که خیلی طول می‌کشد و زمان می‌برد، در واقع انسان‌ها؛ باید خیلی حواسشان را جمع خودشان کنند تا این ساختارها آرام آرام ضعیف شوند و قدرت را از آن‌ها بگیرند و به ساختارهای مثبت بدهند. ما همسفران وقتی به کنگره می‌آییم و می‌خواهیم سر و سامانی به اوضاع و احوال خودمان بدهیم از لحاظ حس و درمان خودمان و از نظر وظایفی که بر عهده ما است وظیفه مادری و همسری با ساختارهای قوی برخورد می‌کنیم و به یک نیروی بیش از نیروی درونی خودمان احتیاج داریم، برای این‌که کمک کند تا بتوانم در این مسیر قدم بردارم و کاری برای خودم انجام دهم.

شاید همه کسانی که شال گردنمان است خیال می‌کنیم که آمدیم که کاری انجام بدهیم؛ ولی واقعیت چیز دیگری است، واقعیت این است که ما این‌جا آمده‌ایم تا دریافت کنیم. فکر می‌کنم دارم خدمت می‌کنم؛ ولی خدمت می‌گیرم از تک‌تک شماهایی که این‌جا حضور دارید. وقتی به صورت جمع در جایی دور همدیگر قرار می‌گیریم همان جمع به ما کمک می‌کند که من بتوانم کاری انجام دهم و خدمتی بگیرم و این خیلی نعمت بزرگی است. وقتی من نعمتی را از دست می‌دهم مثل این دو هفته که مجازی بود متوجه می‌شوم که چه‌قدر این جمع به ما نیرو می‌دهد و درست است که آموزش‌ها هم‌چنان بوده و اپلیکیشن برای همه ما باز می‌شد و سی‌دی هفتگی جدید می‌آمد؛ ولی اولاً در جمع حضور نداشتیم و هم این‌که انرژی از هم نمی‌گرفتیم که این خودش چیز خیلی زیادی بود که از دست داده بودیم.

حالا وقتی که می‌آییم در جایی قرار می‌گیریم که ۳۰۰ نفر الی ۴۰۰ نفر یا بعضی از نمایندگی ‌ها ۱۰۰۰ نفر دور همدیگر جمع می‌شوند حتماً؛ باید قوانینی باشد که آدم‌ها بتوانند دور هم با کمال آرامش و امنیت جمع شوند و حواسشان از مطلب اصلی پرت نشود. من خودم آدم زودرنجی بودم و خیلی زود ناراحت می‌شدم و هنوز هم شاید ناراحت شوم؛ یعنی هرگز نشده در جمعی قرار بگیرم و از جایی به من برنخورد تنها جایی که شاید به من برنمی‌خورد و احساس امنیت کامل دارم کنگره است و فقط و فقط به خاطر حرمت‌هایی است که در کنگره وجود دارد که رابطه من و مثلاً خانم ناهید که ایجنت هستند و من بیشترین ارتباط را با ایشان دارم یک فاصله مشخصی بین ما معلوم می‌کند که من از این فاصله نه نزدیک‌تر می‌شوم و نه دورتر و باعث می‌شود که من هیچ وقت از خانم ناهید حالم بد نشود و به من برنخورد؛ چون ما رابطه‌مان چیزی مشخص و استاندارد است و هیچ وقت در کنگره به ما اجازه نمی‌دهند که شوخی بیش از اندازه داشته باشیم، نمی‌گویند بگو و بخند نداشته باشیم؛ ولی؛ حتی شوخی کردن و خندیدن و ایراد گرفتن ما در چهارچوب خاص است. ولی‌ نعمت ما در سایه حرمت‌ها است.

وقتی ما جمعیت ۱۰۰۰ نفری در نمایندگی جمع می‌شویم که مطالبی را یاد بگیریم، آن هم با آدم‌های مصرف‌کننده و یا من همسفر که حالم خراب است و یا این‌که من به مدت ۱۲ الی ۱۳ سال در جمعی یک مطلب خاص و یک هدف خاص را دنبال کنم، چگونه می‌می‌تواند آن مطلب از یاد من نرود و چیزهای دیگر برای من پررنگ نشود، اصل کار همیشه در جلوی چشم من است، همه این‌ها در سایه حرمت‌ها برای من اتفاق می‌افتد. آن‌جایی که به من می‌گوید اجازه نداری با هم لژیونی‌ات و یا همکارت یا با راهنمای دیگر ارتباط خانوادگی داشته باشید، آن‌جایی که به من گفت اجازه ندارید ارتباط کاری و مالی برقرار کنید، آن‌جایی که به من گفت حق نداری وقتی یک نفر در حال مشارکت کردن است؛ وقتی کلمه‌ای را اشتباه تلفظ می‌کند او را نباید سرزنش کنی، یا  به من یاد داد که؛ باید راست بگویی و همه چیز بر مبنای راستگویی تو شکل می‌گیرد، دروغ گفتن و سرزنش کردن همه این‌ها برای ما در کنگره ضدارزش محسوب می‌شود و ما می‌دانیم حرمت‌ها مجموعه‌ای از قوانین هستند که همه آن را بد می‌دانند و انجام نمی‌دهند، مثل: دروغ گفتن، سرزنش کردن یا بعضی از کارها مثل: ارتباط خانوادگی داشتن در بیرون از کنگره که مشکلی ندارد؛ ولی برای ما ضدارزش محسوب می‌شود.

جمع همه این‌ها باعث شد من به مدت ۱۳ الی ۱۴ سال در کنگره ماندگار بشوم؛ وقتی ماندگار شدم قطعاً یاد گرفتم و باعث شد به حال خوب نزدیک‌تر شدم و آن وقت که حال خوب و احساس خوب را دریافت کردم احساس کردم من هم؛ باید همین کار را برای دیگران انجام دهم. آن وقت بود که حضورم در لژیون سردار برای من یک امر واجب شد و به صورت همیشگی درآمد. وقتی یک نفر یک بار عضو لژیون سردار شود یا یک نفر یک سال یا دو سال عضو سردار شود به این نتیجه می‌رسد که تا وقتی که بر روی کره زمین است این خدمت را برای بقیه انسان‌ها انجام بدهد.

  این نوع نگاه و نوع جهان‌بینی را کنگره در سایه امنیت توانست به من بدهد و نتیجه می‌گیرم، اگر حرمت‌ها و قوانین و چهارچوب نبود باعث می‌شد من در کنگره نمانم و اگر من نمی‌ماندم قطعاً نمی‌توانستم انسان رشد یافته‌ای بشوم. کسی که می‌خواهد بخشنده باشد، آن انسانی است که دلش می‌خواهد هر روز به تکاملش نزدیک‌تر شود، آن کسی است که دلش می‌خواهد انسان بهتری باشد؛ ولی وقتی می‌توانم انسان بهتری باشم که حالم خوب شده باشد؛ وقتی حالم خوب می‌شود که در جایی قرار بگیرم که اذیت نشوم، اطرافیانم از من انتظار خارج از چیزی که در مجموعه است نداشته باشند. مثلاً: همکارم انتظار نداشته باشد من فلان غذا را برایش درست کنم و این‌جا از من انتظار نداشته باشند فلان پوشش را داشته باشم و هر چیز جدیدی به عنوان مثال بپوشم.

پوشش من در حد آموزش است؛ چرا ما این‌قدر روی پوشش تأکید داریم؟ به‌خاطر این‌که آن امنیت روانی و حال خوب هم برای خودمان برقرار باشد، هم برای آن مسافر و همسفر دیگری که در کنگره در کنار من حضور دارند. یقیناً وقتی یک مصرف کننده وارد کنگره می‌شود، در روزهای پنجشنبه من به عنوان یک همسفر؛ وقتی وارد نمایندگی می‌شوم نباید پوشش من باعث شود که آرامش و امنیت از آن‌ها گرفته شود و اصل مطلب که درمان اعتیاد است برای یک مسافر باز بماند و یا این‌که بگوید نه این‌جا به درد نمی‌خورد و من نمی‌آیم و من آدم‌هایی که این‌جا می‌بینم نمی‌خواهم همسفرم را بیاورم در بین این‌ها و این‌جا؛ باید طوری باشد و من مدلی لباس بپوشم، مدلی صحبت کنم، آرایش کنم و رفتار کنم که کسی که روز اولش است بگوید این‌جا چه جای خوبی است من حاضرم دخترم یا خواهرم را بیاورم و آن‌ها هم یاد بگیرند و آن‌ها هم به حال خوش برسند و این فقط در سایه حرمت‌ها اتفاق می‌افتد.

همه شما که امروز به‌عنوان اعضای لژیون سردار نشسته‌اید، اعضایی که بخشندگی را تجربه کردند، بخشندگی را دوست دارند و با بخشش به حال خوب رسیدند و دریافت کردند، همه شما کسانی هستید که در سایه حرمت‌ها آمدید و به حال خوب رسیدید؛ پس نتیجه می‌گیریم اگر حرمت‌ها نبود کنگره به شکل امروز وجود نداشت شاید بعد از سی و چند سال کنگره دیگر از بین رفته بود. انسان‌ها در جایی که بدون قانون و حرمت‌ها باشند دوام نمی‌آورند، حرمت‌ها به همه چیز دقت کرده، از پوشش مناسب من، از صحبت کردن من و از این‌که من آن احساس آرامش را داشته باشم و بتوانم؛ حتی اگر سه تا بچه بخواهند با هم بازی داشته باشند آن بازی؛ باید قانون داشته باشد تا آن بچه‌ها بتوانند از آن بازی لذت ببرند. بازی که بدون قانون باشد و هر کسی هر کاری دلش می‌خواهد بکند و هر جایی خواست وارد بازی شود و هر جایی دلش خواست خارج شود این بازی چهارچوب خاصی نداشته باشد، اصلاً بچه‌ها این بازی را انجام نمی‌دهند. اگر دقت کرده باشید خود ما هم همین‌طور، ما یک سرگرمی و بازی را دوست داریم که چهارچوب داشته باشد، بگویند این‌جا خطا است، این‌جا درست است، از این‌جا به بعد؛ باید خارج شوی و همه این‌ها؛ باید وجود داشته باشد و واقعاً رشد انسان‌ها در سایه همین قوانین اتفاق می‌افتد. آقای مهندس فرمودند: «اگر انسان در سایه قوانین الهی حرکت نکند درهای آسمان به روی آن‌ها بسته می‌شود؛ یعنی رحمت خداوند از آن‌ها برداشته می‌شود».

همه ما می‌دانیم که ما انسان‌ها همه کارهایی که انجام می‌دهیم فقط و فقط به حول و قوه خداوند است من فکر می‌کنم که من ۵۰۰ میلیون دادم این شال را گرفته‌ام، واقعیت امر این نیست، واقعیت امر این است که من دلم خواسته است که این شال را داشته و کمکی کنم؛ ولی آن کسی که باعث شد من بتوانم این جایگاه را درک کنم فقط خداوند است؛ چون خودش روزی می‌دهد خودش می‌دهد و خودش می‌تواند ندهد. خداوند در قرآن می‌فرماید: «روزی تمام انسان‌ها در آسمان‌ها مشخص شده است» و معلوم می‌کند که از روزی که من اعظم به دنیا می‌آیم تا از دنیا می‌روم چه میزان آب مصرف می‌کنم، چه مقدار غذا مصرف می‌کنم، چه مقدار پوشاک و این‌ها مشخص شده است؛ یعنی وقتی من اضافه‌تر مصرف می‌کنم؛ یعنی دارم دورانی که می‌توانم در آن زندگی کنم را کوتاه می‌کنم؛ پس وقتی که می‌دانیم آیات از طرف خداوند آمده و حکم قطعی و واقعی خداوند است و شکی در آن نداریم به این نتیجه می‌رسیم که هر چیزی که من اضافه‌تر دارم در می‌آورم و لطفی است که خداوند به من کرده است و قرار است که من با آن اضافه تر یک کار خاص انجام بدهم و چه‌قدر خوب یاد گرفتیم در کنگره و چه بستر مناسبی داریم. واقعا در بیرون از کنگره در جامعه که زندگی می‌کنیم بخشیدن و کمک کردن به آن انسان‌ها خیلی سخت است و اصلاً بستری وجود ندارد، هرجا کمکی می‌کنم شک می‌کنم که این واقعی است یا نه، این پول که الآن می‌خواهم بدهم واقعاً به دست کسی که می‌خواهم بدهم می‌رسد.

چند وقت پیش مسافر من یک کارتون خواب را در پارک دیده بود که نیاز به غذا داشت و به من گفت از این به بعد برای یک نفر غذا زیادتر درست کن تا من برای این فرد ببرم باور می‌کنید که نمی‌شد، یک روز دیر می‌آمد، یک روز نمی‌آمد و چه کسی برای اون غذا را می‌برد؛ یعنی می‌خواهم بگویم در کنگره این بستر بخشش آن‌قدر راحت و آسان در دسترس است و دلچسب است که اصلاً انسان حیفش می‌آید؛ وقتی می‌بیند در یک نمایندگی ۱۰۰ نفر عضو لژیون سردار هستند و این‌جا ۵۰ نفر حضور دارند، می‌دانید چه اتفاقی می‌افتد وقتی حضور ندارید تفکر بخشش شما قوی نمی‌شود و اگر تفکر بخشش در شما قوی نشود و اگر ما سیراب نشویم نیروی منفی که در آن طرف در تلاشند قطعاً تو را از این مسیر می‌برند و اجازه انجام کاری را به شما نمی‌دهند تا شما به سمتی که‌؛ باید به تعادلی برسید نروید. اصلاً وظیفه آن‌ها همین است ما ماهی یک بار در لژیون سردار می‌نشینیم تا یاد بگیریم و تفکر بخشش ما قوی‌تر شود که امسال که گلریزان شد قوی‌تر ببخشم که صفت بخشندگی در من قوی‌تر شود و من کارآمدتر شوم و آن نیرو در من قوی‌تر شود. می‌دانید من اعظم که یک مادر هستم یا یک همسر و یا یک زنم و آن وظیفه زنانگی را دارم که اگر صفت بخشندگی را در نهایت خودش داشته باشم چه مادر خوبی می‌توانم باشم؛ چرا ما با بچه‌هایمان خیلی تنش و خیلی درگیری داریم؛ چون نمی‌توانیم آن‌ها را ببخشیم و وقتی اشتباهی می‌کنند سریعاً داد می‌زنیم و یا خیلی ایراد می‌گیریم تبدیل می‌شوم به چه همسری و یا چه مادری آن مادری که همه آرزوی داشتن آن را دارند؛ ولی من که نیستم با وجود اینکه ۱۲ سال است که در این مسیر می‌آیم دارم یاد می‌گیرم سعی می‌کنم با تمام وجودم و جوری که دلم خواسته تا آن‌جایی که توانستم بخشندگی را انجام بدهم؛ ولی صفت‌هایی که دلم می‌خواهد در درونم باشد هنوز نیست.

من وقتی در لژیون سردار ثبت نام کردم و ورودی آن را داده‌ام؛ ولی شرکت نکنم و آموزش نگیرم، واقعا هیچ چیز دست مرا نمی‌گیرد. هر روزی که لژیون سردار است و هر ماهی که اعلام می‌کنند شما؛ باید بدانید که شما یک پیش پرداختی داشته‌اید برای کلاس آموزشی فوق العاده جدا از کارگاه و لژیون که قرار است شماهایی که یک مبلغی را پرداخت کرده‌اید بیایید و یک چیز بیشتری برای خودتان یاد بگیرید؛ ولی وقتی نمی‌آیید؛ یعنی بهای آن را داده‌اید؛ ولی چیزی نمی‌خواهید دریافت کنید. فکر می‌کنم حالا اگر نروم باز سال دیگر عضو لژیون سردار می‌شوم و الآن اگر برداشتی ندارم مهم پولی است که می‌دهم نه این نیست. این‌قدر آقای‌مهندس به شخص خود ما فکر می‌کند و به رشد تک‌تک ما فکر می‌کند که اصلاً پولی که ما می‌دهیم مد نظرشان نیست، منظورشان از این‌که عضو لژیون سردار بشوم یا این‌که دنور و پهلوان شوم یا نشان در بی‌نشانی باشم این است که شماها رشد کنید و یاد بگیرید و ما آمدیم که صفت گذشته را تغییر دهیم و بهای آن را بعضی وقت‌ها می‌دهیم؛ ولی دریافتی نداریم. حوصله ندارم یک ذره زودتر بیایم؛ چرا؟ چون نمی‌دانم این‌جا یاد می‌گیرم.

واقعاً نمی‌دانم چه موقعی الماس به من می‌دهند و نمی‌شناسم سنگ گرانبها است، می‌گویند: چه‌قدر برای این پول می‌دهی می‌گویم یک میلیون یا دو میلیون اگر بگویند ۱۰ میلیون می‌گویم نمی‌خواهم اگر بدانم آن سنگ تریلیون بیشتر می‌ارزد من برای آن دارم یک میلیون می‌دهم چه حسی پیدا می‌کنم. ما؛ باید در لژیون سردار حضور داشته باشیم، شماهایی که این‌جا آمدید خداوند توفیقش را به شما داده؛ باید حتما راهنماهایی که وجود دارند رهجوهای خود را که عضو لژیون سردار هستند تشویق کنند که با دل و جان بیایند و شرکت کنند. بیایید، یاد بگیرید چیزی را که؛ باید یاد بگیرید. گاهی فقط یک کلمه آدم را زیر و رو می‌کند و در نهایت می‌خواهم بگویم که اگر حرمت‌ها و قوانین را رعایت نکنید به کنگره محرم نمی‌شوید؛ چون حس‌ ما آلوده می‌شود؛ چرا الآن حس ما خوب است؟ چرا همدیگر را همگی دوست داریم؟ چون نسبت به همدیگر حس ما خراب نشده است. وقتی آن محرمیت اتفاق می‌افتد که دل ما، حس ما تزکیه و پالایش شده باشد و در سایه حرمت‌ها و قوانین اتفاق به درستی می‌افتد و آن محرمیت اگر برای ما اتفاق افتاد و من فهمیدم که این‌جا چه خبر است قطعاً همیشه در لژیون سردار حضور دارم، هم حضور فیزیکی و هم به صورت عملی سعی می‌کنم این کار را قلبی و قوی‌تر انجام بدهم و برکتش فقط نصیب خود من است. باور کنید اگر هر کسی این‌جا با تمام قدرت بخشش می‌کند فقط به خودش لطف می‌کند، این نعمتی است که خداوند به ما داده و ما؛ باید قدردان آن باشیم و بدانیم کجا قرار گرفته‌ایم، حضور داشته باشیم و اهمیت قائل باشیم.

آقای مهندس اسم لژیون را گذاشتند لژیون سردار، یکی از استادان ایشان که خیلی برایشان ارادت دارند و  ما هم خیلی دوستشان داریم فرق نمی‌کند سردار چه کسی است و کجاست است، همین که می‌دانیم چه مطالبی را به ما آموزش می‌دهد کافی است و هر کسی که می‌خواهد باشد یا هرجا که می‌خواهد باشد. اکثر پیام‌هایی که آقای مهندس در سی‌دی‌ها می‌خوانند از استاد سردار است. اصلاً استادهای آقای مهندس سه دسته هستند استاد رعد: عشق را یاد می‌دهند، استاد سیلور: روش درمان را و در کار علم است و استاد سردار: روش زندگی و آن چیزی که من و شما به عنوان یک همسفر خیلی به آن نیاز داریم و می‌توانیم از آن استفاده کنیم. ببخشید که طولانی صحبت کردم انشاالله همه ما بتوانیم مسیری که جلوی پای ما قرار گرفته و راهی که به ما نشان داده شده است این راه را گم نکنیم. در سی‌دی محرم استاد امین می‌فرمایند: «اگر آمدید در این راه؛ ولی حست خراب شد و متوجه نشدی و حست را تزکیه و پالایش نکردی راه برایت نامرئی می‌شود». آن‌وقت در کنگره‌ای؛ ولی نمی‌دانی؛ چرا این‌جایی و با اولین مسئله جدا خواهی شد.

تایپ: همسفر مریم و همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم و همسفر مهشید (لژیون دوازدهم و چهاردهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی هاتف

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .