English Version
This Site Is Available In English

دلنوشته مسافر از شرح حال قبل و بعد ازدرمان در کنگره 60

دلنوشته مسافر از شرح حال قبل و بعد ازدرمان در کنگره 60

سلام دوستان مجتبی هستم مسافر

دلنوشته‌ای که هم اینک مطالعه می‌فرمایید مربوط به شرح حال امروز من و تفاوت آن با ما قبل از ورودم به کنگره می‌باشد قبل از ورودم به کنگره همانند بسیاری از مصرف کنندگان اوضاع بسیار نابسامانی داشتم و از اینکه بتوانم از عهده کارهای مربوط به خودم برایم و وظایفم را به درستی انجام دهم کاملا عاجز و ناتوان شده بودم تمام اوقات من به تهیه و مصرف مواد سپری می‌گشت و به شدت از خودم و اوضاع و شرایطی که پیش آورده بودم نفرت داشتم دائماً دعا می‌کردم که راه و گشایشی برایم به وجود آید تا بتوانم از این منجلاب خود را برهانم از طرفی هم اجبار به مصرف مواد مخدر مانع از این بود که بتوانم تصمیم درستی بگیرم تا به تدریج با گذشت زمان و اندکی که توانستم مواد خودم را کم کنم و ورودم به دریچه سایت و اینترنت با کنگره ۶۰ و شعبه دهخدا آشنا شدم و پس از ورودم به کنگره و آشنایی با پروتکل درمانی آن در سفر اول قرار گرفتم و توانستم به حال خوش و درمان و رهایی دست پیدا کنم امروز که این دلنوشته را برایتان می‌نویسم خدا را شکر از حال خوشی بهره‌مند هستم و با توجه به خدمتی که در سایت بر عهده دارم تمامی کارهایم و مشکلات گذشته و چک‌هایی که قبلاً به قول مهندس کشیده بودم یک به یک در حال برطرف شدن هستند مشکلاتی که در دوران مصرف واقعاً از هر نوع مهار آنها عاجز شده بودم الحمدالله مسیر درمان مسیری است که در کنگره ۶۰ اگر کسی خواهان و خواستار رسیدن به آن باشد کاملاً چراغانی شده و دارای تابلوهای هشدار دهنده و در نهایت رسیدن به یک حال خوش می‌باشد به جاده بسیار همبار می‌باشد که رهایی‌های بسیاری را نیز در این مسیر با خود به همراه داشته است و خواهد داشت وظیفه من امروز به عنوان یک سفر دومی که از حال خوش ناشی از درمان بهره‌مند هستم این می‌باشد که با خدمت و خدمتگزاری در هر کجایی که بتوانم از حال خوش بیشتر در کنگره ۶۰ بهره‌مند شوم امروز قادر هستم که در هر ساعتی از صبح که می‌خواهم از خواب بیدار شوم به استخر بروم و ۵ صبح را به چشم ببینم قادر هستم شب به راحتی و به آرامی به خواب بروم و صبح از خواب برخیزم دیگر اجبار به مصرفی در کار نیست و این من هستم که با رسیدن عقل به فرمان کامل، اختیار جسم و روان خودم را دارم و تصمیم گیری می‌کنم شاید قبلاً اگر این سخن را می‌شنیدم آن را به سُخره می‌گرفتم ولی در دوران تاریکی و مصرف دریافتم که این حقیقتی است که از آن گریزی نیست مگر آنکه بتوانی تاریکی‌ها را کنار بزنی تابه رهایی و حال خوش برسی آنگاه خواهی توانست از حال خوش بهره‌مند پشت این تاریکی‌ها خود و دیگران را سرشار از عشق و سرور و نجات نمایی. تجربه‌ای که من در دوران سفر و تاریکی‌هایی که در آن به سر بردم این بود که خداوند همواره دست نجات و هدیه‌های بی‌شمارش را برای رهایی ما ارسال می‌دارد و  این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم و به یکباره مواد مخدر را برای همیشه کنار بگذاریم و به این قطعیت و الزام برسیم که هرگز زندگیمان و مواد مخدر در یک جهان شدنی و امکان‌پذیر نیست ما هستیم که باید خودمان به این نتیجه مهم برسیم وگرنه الزام و اصرار و انگیزه‌هایی که ناشی از حضور یا عدم حضور دیگران در زندگیمان باشد هیچگاه نمی‌تواند به ما در این مسیر کمک نماید بلکه انگیزه ما برای درمان باید کاملاً درونی و متکی به خودمان باشد تا بتوانیم از شر غول بی شاخ و دم اعتیاد برای همیشه رهایی و نجات یابیم از اینکه دلنوشته بنده را مطالعه فرمودید از یکایک شما سپاسگزارم تندرست و پایدار باشید مسافر مجتبی از لژون نهم نمایندگی دهخدای قزوین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .