English Version
This Site Is Available In English

واژه‌ی "وادی" به‌معنای "آبادی" است و آبادی جایی‌ست که زندگی در آن جریان دارد

واژه‌ی

جلسه چهار، از دور دوازدهم، کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی ایران،با استادی مسافر راهنما بهرام، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر حسن، با دستور جلسه(وادی چهارم و تاثیر آن روی من) پنجشنبه، 5  تیر  ماه ۱۴۰۴  راس ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.

سخنان استاد:
با سلام، بهرام هستم، یک مسافر.

ابتدا سپاس ویژه‌ای دارم از نگهبان محترم جلسه، دبیر گرامی و همچنین تمامی عزیزانی که نوشتارها را قرائت کردند. خداوند را هزاران هزار مرتبه شکر می‌کنم که لیاقت حضور در این جایگاه را به من عطا کرد تا بتوانم در کنگره ۶۰ حاضر باشم و خدمت کنم.

بسیار دوست داشتم که امروز یکی از مهمانان نیز در جمع ما حضور داشته باشد. قرار بود استاد امین تشریف بیاورند، اما متأسفانه این امر میسر نشد. با این حال، قول حضور ایشان را برای جلسات آینده گرفته‌ایم.
دستور جلسه‌ی امروز، وادی چهارم و تأثیر آن بر من است. من به طور کلی، علاقه‌ی زیادی به دستور جلسات مربوط به وادی‌ها دارم، چرا که به‌شدت بر من اثرگذار بوده‌اند. معتقدم مطالبی که عنوان می‌شوند، باید در زندگی افراد کاربردی و مفید باشند. صرفاً حفظ کردن مفاهیم وادی‌ها از اول تا چهاردهم بدون درک و اجرای آن‌ها، فایده‌ای ندارد. منِ مسافر، وقتی سی‌دی یا نوشتاری درباره وادی‌ها را می‌نویسم، نباید فقط به محفوظات اکتفا کنم، بلکه باید در عمل آن‌ها را به‌کار ببندم.

تأثیر وادی‌ها بر من:واژه‌ی «تأثیر» در اینجا بسیار زیباست. همان‌طور که می‌دانیم، واژه‌ی "وادی" به‌معنای "آبادی" است و آبادی جایی‌ست که زندگی در آن جریان دارد، مکانی که در آن آرامش برقرار است. هر آبادی یک تابلو و یک نام دارد، همان‌گونه که هر شهری یک تابلو دارد. وادی‌ها نیز همین نقش را ایفا می‌کنند؛ از وادی اول تا وادی چهاردهم که آن را وادی عشق می‌نامیم.

وادی اول می‌گوید: «با تفکر، ساختارها آغاز می‌گردد». مهندس بارها اشاره کرده‌اند که اگر کسی واقعاً وادی اول را درک کند، در حقیقت تا وادی چهاردهم، یعنی وادی عشق، مسیر را طی کرده است. حفظ کردن این جمله زیباست، اما مهم‌تر آن است که حتی کوچک‌ترین امور خود را با تفکر انجام دهیم؛ این یعنی اجرای عملی وادی.
وادی دوم می‌گوید: «هیچ مخلوقی بی‌هدف پا به حیات نمی‌نهد. هیچ‌کدام از ما هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم». اگر من حقیقتاً درک کنم که بدون هدف نیستم، این یعنی این وادی را زندگی کرده‌ام.
وادی سوم، تنها وادی‌ای است که واژه‌ی «باید» در آن آمده: «باید دانست هیچ موجودی به‌اندازه‌ی خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند». این وادی‌ها به زیبایی در کنار هم چیده شده‌اند. ظهر امروز با خود فکر می‌کردم که چه چیزی می‌توانم بگویم که مفید واقع شود؛ و به این نتیجه رسیدم که همین وادی‌ها، چیدمان‌شان چنان زیباست که گویی واژه‌ها خود به خود جاری می‌شوند.

وادی چهارم می‌گوید: «در مسائل حیاتی، سپردن به خداوند، یعنی سلب مسئولیت از خویشتن». این یعنی تا وادی سوم و چهارم، همه چیز در حیطه‌ی تفکر است؛ اما از وادی پنجم به بعد، باید به عمل برسیم.
در وادی چهارم، آنچه برای من مهم و جالب است، پذیرش مسئولیت فردی‌ست. این وادی به ما نمی‌گوید خداوند را نادیده بگیریم؛ بلکه منظور این است که با توکل، ایمان و دعا، در کنار تلاش خودمان، از خداوند یاری بجوییم. مهندس همیشه مثالی می‌زنند: «توکل کن، ولی زانوی شترت را هم ببند». این یعنی دعا و توکل به تنهایی کافی نیست. من اگر ماشینم را قفل نکنم و بگویم خدا مواظب است، یا اگر فرزندم را بی‌توجه رها کنم، این نه ایمان است و نه توکل.

من نمی‌توانم بنشینم و بگویم خدا کریم است، ان‌شاءالله ترک می‌کنم، ان‌شاءالله یک روزی کنار می‌گذارم... مهندس به ما یاد می‌دهند که مسئولیت گردن خود ماست. اگر می‌خواهیم بهبودی پیدا کنیم، باید عمل کنیم. من نباید به امید پدر، مادر، فرزند، راهنما یا حتی کنگره باشم. اگر من به جلسات نیایم، کنگره متوقف نمی‌شود؛ این من هستم که متوقف می‌شوم.
در نهایت، وادی چهارم به ما می‌آموزد که مسئولیت تمام امور زندگی به عهده‌ی خود ماست. همان‌طور که مهندس می‌گویند: «همسایه‌ها یاری کنید تا من شوهر داری کنم»، چنین چیزی وجود ندارد! این بهانه‌ها تنها ما را از مسیر درمان دور می‌کند.

من هم از آن دسته افرادی بودم که معتقد بودم اگر فلانی من را معتاد نکرده بود، من حالا این‌گونه نبودم. اما بعدها به این درک رسیدم که آن فرد فقط یک‌بار این ماده را معرفی کرد، بار دوم و سوم خودم به‌سراغش رفتم. این یعنی مسئولیت بر گردن خود من است.
مهندس نیز خاطره‌ای دارند از فردی به نام خسرو، که روزی گفت: «۳۰۰ رکعت نماز خواندم» و مهندس پرسید: «چقدر شیره مصرف کردی؟» گفت: «نیم مثقال». مهندس پاسخ داد: «مرد حسابی! تو با این مقدار مصرف، ۳۰۰ رکعت نماز خواندی و انتظار داری خدا کمکت کند؟». این یعنی تناقض میان عمل و دعا پذیرفته نیست.

در پایان، امیدوارم وادی‌ها در زندگی من به‌گونه‌ای باشند که بتوانم در مسیر آن‌ها حرکت کنم. در سفر اول، من همیشه سرفصل وادی‌ها را در کاغذی نوشته و پشت کتابم نگه می‌داشتم و آن را به اعضای لژیون دوم نشان می‌دادم. حفظ کردن این سرفصل‌ها برای من بسیار مؤثر بوده، چرا که هر جا دچار تردید می‌شوم، به آن‌ها رجوع می‌کنم.
سپاسگزارم که به صحبت‌های من گوش دادید.

رهایی  لژیون یکم  مسافرراهنما عطا

رهایی  لژیون ششم مسافرراهنما رسول

لژیون ویلیام راهنما مسافر عطا

مرزبان کشیک : مسافر مجید
تایپ و عکس : مسافر بختیار لژیون دوازدهم
تنظیم وارسال : مسافر محمد لژیون یکم
نمایندگی ایران
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .