English Version
This Site Is Available In English

من خودم باید به خودم کمک کنم

من خودم باید به خودم کمک کنم

جلسه دهم از دوره نهم کارگاه‌های آموزشی عمومی ویژه مسافران و همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی قوچان با استادی راهنما مسافر ابوالفضل، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر جلیل با دستور جلسه (وادی چهارم و تاثیر آن روی من)  پنجشنبه 5 تیرماه 1404 ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان ابوالفضل هستم مسافر

 تشکر می‌کنم از لژیون مرزبانی و ایجنت که به من اجازه‌ دادند تاخدمت کنم و آموزش بگیرم.
دستور جلسه امروز وادی چهارم: در مسائل حیاتی، مسئولیت دادن به خداوند، یعنی سلب مسئولیت از خویشتن است. داستانی تعریف می‌کنم برای شما از کتاب مثنوی معنوی: شبی مولانا در یک کاروان سرایی مهمان دوتاجر می‌شود. صبح که تاجرها از خواب بیدار می‌شوند یکی از این تاجرها که به حیات می‌رود سر و صدا می‌کند که ای داد، شترم را با بارش دزدیدن! بعد تاجر دیگر به او می‌گوید: مگر دیشب قبل از خوابیدن آیت‌الکرسی را نخوانده‌ای! گفت: چه می‌گویی، کل قران مجید در خورجین شترم بود و بعد مولانا که یک شعر معروفی دارد و جناب مهندس دژاکام هم این شعر را در صحبت‌های خود خیلی تکرار می‌کند، گفت پیغمبر با آواز بلند /زانوی اشتر با توکل ببند. با این صحبتی که کردم باید متوجه شده باشید که هدف من وادی چهارم بود.

وادی چهارم می‌گوید که من باید خودم به خودم کمک کنم حالا در این جا تکلیف خداوند چیست؟ بگوییم که خدا هست همهٔ مسئولیت‌ها را به خداوند بسپارم و خداوند را مثل یک غول چراغ جادو در نظر بگیرم ومن مصرف‌کننده که ۲۵ سال تخریب داشتم، بگویم: خدایا از فردا حال من را خوب کن! ما همگی در حال یادگرفتن هستیم، باید متوجه شده باشیم که نقش خداوند چیست؟ در وادی اول، آمده است که خداوند می‌‌فرماید: اگر شما در مسیری که من گفته‌ام قدم بگذارید من به شما کمک می‌کنم از طرف دیگر هم نیروهای منفی گفته‌اند که اگر به‌ طرف من بیایید من به شما کمک می‌کنم.

ما باید سفر را از ظلمت شروع بکنیم چرا؟ چون در عطاری‌ها و کانال‌های خارجی تبلیغ‌ کردن که ترک سه‌روزه یا پنج‌روزه! منی که ۲۵ سال تخریب داشته‌ام، می‌خواهم در سه روز آن را درست کنم! اما به این روش هیچ‌کسی نمی‌تواند ترک کند. هیچ‌کس به دنبال ترک‌ کردن نمی‌رود چون خیال آن‌ها راحت است که خداوند است و من هر خطایی بکنم خداوند به من کمک می‌کند؛ اما متأسفانه این طرز تفکر اشتباه است و من باید نقش خداوند را با توکل‌کردن اشتباه نگیرم. من یک سفری رفتم یک شعری بر پشت کامیون خواندم که با این وادی ارتباط دارد.

با پای خود رفتیم هی گفتیم تقدیر، در گل نشستیم و برپای بستیم زنجیر، تقویم‌ها گفتند و ما باور نکردیم، چقدر این تقویم‌ها ورق خورد من با خودم گفتم که ان‌شاءالله از شنبه دیگر ترک می‌کنم، عمری در پرواز خود کردیم تأخیر، تا راحت وجدانمان برهم نریزد! یک محکمه‌ای داریم ما که قاضی ندارد خودتی و خودت سر خودت نمی‌توانی کلاه بگذاری و تا من تسلیم خودم نشوم تسلیم هیچ‌ کسی نمی‌توانم شد، هر دردی را با حکمتی کردیم تفسیر، مثلاً پول که می‌دادم برای تهیه مواد من با خودم می‌گفتم که با این پول می‌توانستم برای همسر و بچه‌هایم چیزی بگیرم ولی می‌گفتم نه! من خودم واجب ترهستم وبا خودم می‌گفتم در عوض پسته نمی‌خورم یا مسافرت نمی‌روم و این شعر را تفسیر می‌کردم برای خودم و اما این بیت خیلی خوب است از ماست هر ظلمی که هر لحظه برماست / این است رمز نهضت و آواز تغییر.

آقای عزیزی که آلان حالت خوب نیست مقصر آن کسی نیست جز خودت! نه تقصیر همسفرت است، نه تقصیر پدر و مادرت هست فقط تقصیر خودت هست. برای اینکه ما یک انسان کامل بشویم و مسئولیت‌پذیر باشیم باید تغییر کنیم و تغییر هم با درد همراه است. من همیشه در لژیون به رهجوها می‌گویم: که مسئولیت‌پذیر باشید، مشکل ما این است که پذیرش اشتباهات خودمان رانداریم، باید مسئولیت آن را بپذیریم. از این‌که با سکوتتان به صحبت‌های من گوش کردید متشکرم.

تایپ وویرایش :مسافراحمد از لژیون دوم
ارسال خبر: واحدسایت نمایندگی قوچان

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .