دستور جلسه؛ «آداب و معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی»
سخنان استاد:
سلام دوستان مهری هستم یک مسافر.
دستور جلسه امروز «آداب و معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی» است. دقیقاً من از بیتعادلی به تعادل رسیدم. وقتی تعادل ندارم، در کنگره و لژیونهای آموزشی، اطلاعات میگیرم، دانایی کسب میکنم، تغییرات انجام میشود و تبدیل به یک آدم متعادل میشوم.
زمانی که تعادل پیدا کردم، آرامآرام، باادب هم هستم و یاد میگیرم آداب معاشرت چگونه انجام شود. لژیون آدابی دارد، ما با هم معاشرت میکنیم، آداب معاشرت لژیون یعنی اینکه من سروقت حضور داشته باشم، روی برنامه باشم، اطلاعاتم را بگیرم و سیدیهای مربوط به درمان نیکوتین را بنویسم.باید به این موضوع فکر کنم، راهنمای من چقدر راه و مسیر طی میکند تا به کنگره بیاید؟ پس من رهجو باید سر ساعت برسم، حرفهای راهنما را گوش دهم، خدایی نکرده دروغ نگویم و… این مسائل همان نیروهای منفی است.
زمانی که من به کنگره آمدم، در اثر مصرف مواد مخدر و سیگار، اصلاً متعادل نبودم. چون سیگار بر سد خونی مغز تأثیر میگذارد. مغز یک اندام الکتروشیمیایی است. بیوشیمی جسم و تعادل من را، مغز تعیین میکند. غذاهای مختلف یا انواع نوشابهها از سد خونی مغز عبور نمیکنند؛ ولی نیکوتین سیگار، داخل چربی حل میشود، از سد خونی مغز عبور میکند و تعادل من را بر هم میزند.
همچنین در قلب یکسری مویرگ وجود دارد که خون را به بیرون از قلب هدایت میکنند، دود سیگار روی آنها مینشیند و کارکرد آنها را مختل میکند. دائم با خود میگویم چرا نمیتوانم نفس بکشم؟ زمانی که در پروسه درمان، (چه مواد و چه سیگار) قرار میگیرم، تازه متوجه میشوم چه آدم نامتعادلی بودم.
بعد از درمان سیگار، یک هاله یا یک پرده از روی عدسی چشمانم برداشته شد، چقدر حس من خوب شد، مزه و بوی غذا را متوجه میشدم، حتی دستپخت من تغییر کرد. همه این مسائل، جایزه است، وعده خداوند واقعی است. میگوید: تو حرکت کن، بیا به تا درمان برسی، من جایزهات را میدهم.
تایپ: مسافر لیلا - لژیون ویلیام - نمایندگی رز تهران
ویرایش: راهنما مسافر سمیرا - نمایندگی رز تهران
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
38