English Version
This Site Is Available In English

روش زندگی کردن درست را یاد بگیریم

روش زندگی کردن درست را یاد بگیریم

هشتمین جلسه از دوره دوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ لژیون کبودر‌آهنگ با استادی پهلوان مسافر مسعود ، نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر محمود با دستور جلسه «  آداب معاشرت،ادب وبی ادبی تعادل وبی تعادلی»  پنج  شنبه 22 خرداد ۱۴۰4 ساعت 17:00 دقیقه شروع به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. آن‌چه باور است. محبت است و آن‌چه نیست ظروف تهی است شاکر خداوند بزرگ هستم سپاس‌گزار مهندس و خانواده محترمشون هستم خیلی ممنونم از همه عزیزان، ایجنت،مرزبان و نگهبان عزیز، و همگی شما که این فرصت رو در اختیار من قرار دادید تا در این جایگاه از شما آموزش بگیرم روزهای اولی که وارد کنگره شده بودم دستور جلسات برای من خیلی عجیب بود که کارگاه آموزشی دستور جلسات برای من معنی نامفهومی داشت یک هفته درمورد یک موضوع صحبت کردن این‌ها همه برای من تازگی داشت کارگاه آموزشی دقیقاً مثل یک کارگاه است استادکار با اون ابزار اولیه یک ساختاری رو می‌سازه و در کارگاه چکش می‌زنه پرداخت می‌کنه و یک ساختاری از اون کارگاه بیرون میاد من سفر اولی وقتی یک هفته در مورد یک دستور جلسه آموزش می‌گیرم. بعد یک هفته باید یک چیزی به اندوخته من اضافه بشه و یه چیزی یاد گرفته باشم.

دستور جلسه امروز که آداب معاشرت ادب و بی‌ادبی تعادل و بی‌تعادلی است این‌ها چی می‌خواد به من سفر اولی و من تازه‌وارد بگه. دستور جلسات در کنگره شصت و کارگاه آموزشی دوتا بعد دارن یک صور آشکار که معمولاً با سفر اولی کار داره و یک صور پنهان که با کسی کار داره که درمان شد باشه صور آشکار معنی کلمات هست مثل آداب معاشرت یعنی نوع برخورد من برای‌اینکه با دیگران ارتباط برقرار کنم. برای‌اینکه بتونم در آسایش زندگی کنم و آداب معاشرت یک روش و رسومی داره که من باید اینا رو یاد بگیرم من مسعود قبل‌از کنگره اصلاً بلد نبودم پشت فرمون بشینم حتی قوانین راهنمایی رانندگی رو بلد نبودم. حتی بلد نبودم با فرزندم ارتباط برقرار کنم مجموعه آموزش‌هایی که کنگره60 به من داد باعث شد که من بتونم روش زندگی کردن درست را یاد بگیرم..

وقتی‌که داریم برای درمان اعتیاد پله کم می‌کنیم باید بتونیم همزمان با افراد کنگره ارتباط برقرار کنیم کنگره یک مهد و یک آموزشگاه است و به من یاد می‌دهد که با دیگران چگونه برخورد کنم چجوری با راهنما برخورد کنم چجوری با پیشکسوت‌ها برخورد کنم چجوری در روزهایی که گروه خانواده هستند مشارکت کنم اگر این‌ها رو بتونم بیرون از کنگره اجرا کنم خروجی اون کارگاه مشخص می‌شه آیا بیرون از کنگره تعادل دارم آیا کسی که پشت سرم بوق می‌زنه آیا درکش می‌کنم راه رو براش باز می‌کنم یا باهاش درگیر می‌شم پس دستور جلسات باید یک خروجی داشته باشه و خروجی دستور جلسه این هفته باید کاملاً از بیرون از کنگره مملوس باشه و از این هفته به بعد یک تغییری در من سفر اولی اتفاق بیفته اگر زود عصبانی می‌شدم این دستور جلسه به من کمک کنه که تعادل داشته باشم همه هدف کنگره همینه مهندس می‌گه جهان‌بینی یک تعریف ساده داره خوبی خوبه بدی هم بده.اگر من خیانت کنم اگر غیبت کنم اگر دروغ بگم مثل بوم‌رنگ به سمت خودم برمی‌گردد و تمام خوبی‌ها و بدی‌های ما به سمت خودمون برمی‌گرده
تمام تلاش این کارگاه آموزشی این است که یک خروجی بگیریم اون خروجی یک مسعودی که متفاوت شده. یک مسعودی هست که تغییر کرده و یک مسعودی است که تحول پیدا کرده و نقطه‌ی تحمل پیدا کرده و این نقطه‌ی تحمل بسیار مهم است هر هفته ما چکش می‌خوریم راهنما چکش می‌زنه ایجنت چکش می‌زند مرزبان چکش می‌زنه.عین یک کارگاه است همه‌ی اینا برای سفر اول است پیام سفر اول حجت را بر من تمام می‌کنه، میگه که در جای خود بنشین و به آن‌چه علاقه داری مشغول باش کاری به کارت ندارم تازه در سفر دوم دستور جلسات یک روی دیگه پیدا می‌کنند در سفر دوم بحث تعادل مالی پیش میاد بحث روان و نفس تو پیش میاد آیا مسعود در مسائل خواسته‌های نفس تعادل داری آیا خشم و شهوت خودتو کنترل می‌کنی می‌تونی عصبانیت خودتو کنترل بکنی میتونی صور پنهان این وادی‌ها رو ببینی واسه سفر اول یه چند خطی می‌خواندن.و یه برداشت کوچیک می‌کنند ولی من هر وقت وادی سوم رو می‌خونم هر دفعه با دیروزش متفاوت است.موضوع یه چیز دیگه‌ای به من می‌گفت سفر دوم سفر درونی است می‌گه این سفر سفری از مواد به بی موادی نیست میگه از حقارت به سرافرازی از نفرت به عشق تازه موضوع آغاز می‌شه برای من مسعود این موضوع تازه آغاز می‌شود که چجوری می‌خواهی تعادل داشته باشی چجوری می‌خواهی بخشش رو معنی کنی لژیون سردار لژیون سفر دوم است. لژیون سردار لژیون تعادل مالیست لژیون سردار لژیون پول‌دارها نیست اصلاً لژیون سردار با پول کاری نداره. لژیون سردار با بخشش تو کار دارد تعریف لژیون سردار می‌دونید چیه این صندلی لژیون سرداراست. این سخت افزار لژیون سردار است این بلندگو لژیون سردار است وقتی شعبه ما شروع به کارکرد یک چهل روزی آقای خدامی اجازه نداد از سیستم صوتی استفاده کنیم وقتی حرف می‌زدیم داد می‌زدیم وقتی میکروفن اومد راحت شدیم لژیون سردار همین امکانات است اگر لژیون سردار نبود آیا این چهل نفر سفر اولی که این‌جا هستند امکان اینو داشتن به شعبه همدان بروند شاید پنج نفر می‌رفتند سی و پنج نفر دیگه قرار بود کجا بروند.لژیون سردار با این بخش از سفر دوم کار داره که من مسعود اومدم توی کنگره درمان شدم به قول معروف تو کوچه من عروسی شده. خودم از کنگره بهره‌مند شدم از درمان کنگره بهره‌مند شدم فرزندم و خانواده‌ام بهره‌مند شدند حالا دغدغه اینو دارم که برم جایی شعبه بزنم..
همین کاری که آقا جلال انجام داد کاری که خود شما انجام میدید. ما بدون شما بچه‌ها نمی‌تونیم کاری انجام بدیم.لژیون سردار یعنی این..یعنی این‌که بخشش جزئی از زندگی من بشه. بخشش دوسر داره.یکی این اینکه جایی‌که درمان شدم بیام خدمت مالی انجام بدم یه سرشم به خودم ربط داره که خشم خودمو کنترل کنم منیت و غرور خودمو کنترل کنم سفر دومی، که نگهبان می‌گه با بخشش شروع می‌شه بدون بخشش این سفر اصلاً معنی پیدا نمی‌کنه. همون‌طوری که سفر اول بدون بخشش معنی پیدا نمی‌کنه رهجو میاد نه سی‌سی اوتی می‌خوره آخر سفرش می‌شه یک سه دهم. بقیه‌اش چی شد؟ بخشید دیگه. اوتی رو بخشید. چی بهش دادند سیستم بیوشیمی.. تو از درآمدت می‌بخشی.. اول عرایضم این بود که چرا به کنگره می‌بخشی بخش دوم این‌که از درآمدت باید ببخشی.. که عین سفر اول اتفاقات دیگه‌ای برای تو رقم بخوره کنگره بسیار بسیار غنی است که من بیام درمورد لژیون سردار صحبت کنم بخوام بگم توی کنگره پول بده اصلاً این‌طوری نیست می‌خوام بیام بگم اتفاقی که در بخشش برای من افتاده برای شما هم بیفته.بدونی بخشش چیه. آقای مهندس میاد میگه. کمک من به کنگره و کمک کنگره به من. من به کنگره چه کردم می‌گه من این کارها را کردم.پنج دقیقه ده دقیقه صحبت می‌کنه آخرش می‌گه من به کنگره بدهکار هستم.... خیلی صحبت کردم. خیلی نمایندگی خوبیه،حس خوبیه،شعبه‌ی جدید، نمایندگی جدید،ما خودمون هم در این شرایط هستیم این حسو داریم هر تازه‌واردی که میاد کیف می‌کنیم.حس وحال بسیار خوبیه، امیدوارم که به زودی هم پهلوان داشته باشید. هم زمین‌تون رو بسازید. خودتون باید انجام بدید.چون وادی سوم رو آقای مهندس به ما یاد داد. این‌جور نیست که دفتر مرکزی بیاد بگه حالا که زمین دارید من بیست میلیارد می‌دهم.زمین رو بسازید من مسعود که این‌جا درمان شدم باید به فکر باشم همین‌جوری که الان هیچ‌کدوم از ما نمی‌دونیم پول این صندلیا رو کی داده.یکی اومد خدمت کرده و رفته.حالا نوبت منه.... ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید..
 

تایپ و عکس: مسافر مهدی
تنظیم و ارسال: مرزبان خبری مسافر مهدی
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .