English Version
This Site Is Available In English

کنگره یعنی آگاهی و روشنایی

کنگره یعنی آگاهی و روشنایی

دلنوشته همسفر سهیلا 

زندگی من سرشار از دغدغه، هیاهو، استرس، نگرانی، ترس از دست دادن و سرشار از حیله، نیرنگ و سوءاستفاده اطرافیان بود، زیرا سهیلا ساده بود و ساده لوحی در وجودش و زندگی او موج می‌زد.
سرشار از دلسوزی‌ و فداکاری بیش از اندازه برای اطرافیان خود بود؛ زیرا خلأ‌هایی داشت که آن‌ها را در دیگران جستجو می‌کرد. کارهایی برای آن‌ها انجام می‌داد تا تأیید شدن را از آن‌ها بگیرد، اطرافیان از او تعریف و تمجید کنند، و نمی‌دانست چگونه رفتار کند و نا‌آگاه بود. حتی به خود زحمت نمی‌داد مطالعه کند و کمک بگیرد؛ زیرا خود را نمی‌دید.
خود را دوست نداشت؛ زیرا نتوانسته بود سهیلا را همانطوری که است قبول کند. نمی‌توانست بپذیرد؛ کور و کر شده‌ بود و در گمراهی بود؛ زمانیکه این کارها را برای اطرافیان خود انجام می‌داد با جان‌ و دل و بدون منت تمام کارهای خانه، بچه، همسر و حتی خانواده‌ خود بر عهده‌ او بود،‌ بدون هیچ دستمزدی بی‌کم و کاست انجام می‌داد؛ تا اینکه نتوانست ادامه بدهد، به دلیل اینکه سرشار از خشم، عصبانیت، تردید، ترس و... شده بود.
بعداز بیست سال زندگی جدا شد دوباره ازدواج کرد؛ ام باز هم همان بود، شاید کمی تغییر کرده بود، اما در مقطعی کنار مردی قرار گرفت، که او اوضاع روحی و جسمی مساعدی نداشت. هر دو کنار هم قرار گرفتند؛ پر از چالش بودند، آنجا متوجه شد، که همسرش مصرف‌کننده است، خواست که زندگی بهتری داشته‌ باشد، اما بدتر شد.
چقدر سختی و مشکلات که روز به روز هم بدتر می‌شد، به جای پیشرفت هر روز پسترفت می‌کرديم، به جای حرف زدن، مشاجره، دعوا، قهر و در حال فاصله گرفتن از هم بودیم و از همه بدتر دخالت‌های خانواده‌ها بود؛ زیرا بلد نبودیم، ناآگاه بودیم و هر کدام خود را نسبت به دیگری برتر می‌دانست. به جای کمک و راهنمایی گرفتن  از یکدیگر در مقابل هم بودیم.
تا اینکه به خواست خداوند بزرگ و مهربان از یکدیگر جدا نشدیم و آن تجربه تلخ را مجدداً تجربه نکردیم.
خداوند ما را به این مکان مقدس کنگره۶۰، جایی که واقعا حال دل انسان‌ها را خوب می‌کند هدایت کرد. جایی که به ما آموزش می‌دهد تا انسان‌هایی همانند ما را آگاه و روشن سازد.
در وهله‌ نخست اولویت خود من هستم، باید پذیرش خود را نسبت به خود بالا ببرم. همانطوری که هستم خود را  قبول داشته باشم.
یاد گرفتم قبل از انجام هرکاری اندیشه و تفکر کنم تا با برنامه‌ریزی پیش بروم، تا بتوانم در زندگی تعادل داشته باشم‌. همانطور در رابطه، زندگی شخصی، کار،  حد و مرزهای خود را بشناسم. خدا را شاکر هستم و هرچقدر شکرگزاری کنم کم است.
در این مکان مقدس کسانی هستند، که واقعاً فرشته‌ نجات‌بخش انسان‌هایی که هر کدام مانند سهیلا و مسافرش درد و رنج زیادی را کشیدند، تحمل کردند.
برای خدمت کردن به همنوع خودشان در این مکان مقدس قرار گرفتند تا با تجربه‌ها و آموزش‌هایی که یاد گرفتند به دیگران راه و رسم درست و سالم زندگی کردن را آموزش بدهند، جهان‌بینی ما را بالا ببرند که ما هم بتوانیم به جایگاهی که این عزیزان هستند برسیم و بتوانیم با جان و دل به دیگران کمک کنیم بدون هیچ انتطار و توقعی که داشته باشیم.
در آخر که واقعا برای من لذت‌بخش است، دعای جمعی کنگره که همگی با  خلوص نیت دستان همدیگر را می‌گیریم و انرژی خوب به یکدیگر می‌دهیم.
خدا را سپاسگزارم که حال من و مسافرم تا حدودی بهتر شده است و از خدا طلب خیر و آرامش‌ می‌کنم و برای تمامی این عزیزان که با صبوری در کنار ما هستند و به ما انرژی مثبت می‌دهند.
خدا را شاکر هستم، که اکنون مسافر من حال جسمانی‌اش بهتر شده‌ است. تمام این حال خوب را مدیون کنگره‌60 هستم. به امید رهایی تمام همسفران و مسافرانی که با عشق کنار هم قرار گرفتند.
از خدا می‌خواهم که به عزیزان زحمت‌کش در کنگره‌۶۰ توفیق روز‌افزون بدهد.

نویسنده: همسفر سهیلا
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
رابط‌خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .