هفتمین جلسه از دوره سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی غزالی مشهد، با استادی راهنما مسافر محمدرضا، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر رضا، با دستور جلسه "آداب معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی" در تاریخ بیست دوم خردادماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان:
سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر. عرض سلام و وقت بخیر دارم خدمت تکتک شما مسافران و همسفران محترم، از ایجنت، گروه مرزبانی و دستیار دیده بان مسافر محمود تشکر می کنم که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. صبحت هایم را با یک پیام از سردار شروع میکنم؛ راه جنت یا آرامش، شرطش پرهیزگاری و درست زندگیکردن است، در حیات انسانها باید آدمها و انسانهای مقرب پروردگار مشخص بشوند، عدول از این قوانین، انسان را به قالب حیوانی سوق میدهد و راه مستقیم آنان را به سمت نور هدایت میگرداند، امیدوارم که شما و یارانتان مسیر نور را طی طریق نمایید.
دستور جلسه این هفته یکی از کاربردیترین دستور جلسات است که بهصورت روزمره با آن سروکار داریم. یکی از اولین مواردی که در آداب معاشرت بیان میشود رعایتکردن آداب در غذاخوردن است که ما در یک جمع که قرار میگیریم چگونه غذا بخوریم، وقتی در یک رستوران حضور داریم نباید صدای قاشقچنگال باشد. آداب وارد شدن در یک جمع باید به گونهای باشد که باعث بیاحترامی نشود. غیر از این که سلام، سلامتی میآورد احترامها میآورد وقتی احترام بگذارید مورد احترام قرار میگیرید.
آداب معاشرت در رانندگی در روابط اجتماعی، انسان یک موجود اجتماعی است و برای اینکه بتواند به حیات خود ادامه دهد و با آسودگی و آرامش زندگی کند، باید یکسری قوانین را در زندگی یاد بگیرد و کاربردی کند در غیر این صورت یک زندگی آرام را تجربه نخواهد کرد. در مورد رعایتکردن آداب و روابط اجتماعی بخواهم مثال بزنم، بعضی از مدیران و معاونان ادارهها هستند که وقتی اربابرجوع وارد میشود حتی جواب سلام نمیدهند سرش را هم بلند نمیکند و این باعث میشود که اربابرجوع سیگنال منفی دریافت کند و اگر دانایی و آگاهی لازم نداشته باشد قطعاً باحال خراب اداره را ترک میکند.
بخش دوم دستور جلسه ادب و بیادبی است؛ ادب یک مرد به ز دولت اوست. یک کارتنخواب باادب برای من خیلی محترمتر است از یک دولتمند یا رئیس بیادب است. مزیتی که کنگره دارد این است که اعضای آن کمکم آموزش گرفته و در جایگاههای بالاتر قرار میگیرند. در کنگره تا الان هیچ بیادبی در هیچ جایگاهی قرار نگرفته است اما در اجتماع کم شاهد بیادبی نیستیم.

بخش سوم دستور جلسه؛ تعادل و بیتعادلی، من فکر میکنم که مهمترین بخش این دستور جلسه بخش سوم آن است، مخصوصاً برای سفر اولیها. تعادل یعنی برابری، برای یک سفر اولی در دو بخش مجزا شکل میگیرد، بخش اول جسمی است، یک سفر اولی که از دل تاریکی آمده است و شهر وجودی و سیستم ایکس آن خراب است، طی ده ماه با آموزشهایی که در لژیون میگیرد و با طیکردن پلههای درست سیستم ایکس آن احیا میشود، من همیشه در لژیون تازهواردین به رهجوها میگویم که از امروز وارد لژیون شدید سر خودتان را با سر راهنما عوض کنید،
یعنی راهنما اگر بهت گفت یک سیسی دارو بخور شما باید یک سیسی بخوری نه این که بگوید من الان فصل کارم است نیم سیسی بیشتر بخورم، سیستم بدن پیچیده و دقیق است، شما اگر یک وعده را کم، زیاد یا دیر، زود بخورید سیستم بدن به هم میخورد و برای درستشدن آن چند روز طول میکشد تا به حالت عادی برگردد و از پلههای درمان عقب میمانید؛ چون پلهها ۲۱روزه است و راهنما باید سر ۲۱ روز دوباره تیپر کند و آن جایی که روی پروسه درمان نیستید و آن حال خوبی که قرار است برای شما اتفاق بیفتد انجام نمیشود،
پس تعادل در ۲ بخش است، بخش اول جسمی، سفر اولی که بعد از ۱۰ ماه با درست سفرکردن در راستای آموزشهای کنگره ۶۰ حرکتکردن و هم سو با خواستههای خود و راهنما بودن خیلی مهم است، یکی خواسته درمان دارد، اما همسو با خواستههایش حرکت نمیکرد، امروز آمدی حالت خراب است، بههمریختهای از تاریکیها آمدهای، از یک محیط بد آمده ای، خواسته هم دارد و میگوید من باید درمان شوم، من باید مواد را کنار بگذارم، برای این باید یک بهایی هم بپردازی، بهشت را به بها میدهند نه بهانه، قرار نیست شما فقط بگویی من قرار است به درمان برسم و هیچ تلاشی نکنید، باید بها را بپردازی تا به درمان و آن تعادل جسمی که میخواهید برسید.
اما برای هر سفر اولی که میخواهد سفر کند، حسهای خراب سراغش میآید، این کاملاً طبیعی است و بدترین حس، حس ناامیدی است من همیشه در ذهن خود میگویم که حس ناامیدی بدترین حس است، چون در حال درست سفرکردن است که یکدفعه یک القا بد میشود، یکی از هم لژیونها حرفی میزند که سریع به هم میریزید. صحبت هایم را با چند بیت از مولانا تمام میکنم، جناب مولانا خطاب به کسانی که با یک تلنگر ناامید میشوند، میفرماید:
باز گردد عاقبت این در بلی / رو نماید یار سیمین بر بلیی
ساقی ما یاد این مستان کند / بار دیگر با می و ساغر بلی
نوبهار حسن آید سوی باغ / بشکفد آن شاخههای تر بلی
طاقهای سبز چون بندد چمن / جفت گردد ورد و نیلوفر بلی
دامن پر خاک و خاشاک زمین / پر شود از مشک و از عنبر بلی
آن بر سیمین و این روی چو زر / اندرآمیزند با سیم و زر بلی
ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
مرزبان خبری: مسافر حسین
عکاس: مسافر مصطفی لژیون پنجم
تایپ: مسافر سجاد لژیون چهارم، مسافر اصغر لژیون ششم
ویرایش و ارسال خبر: مسافر جواد لژیونپنچم
- تعداد بازدید از این مطلب :
101