English Version
This Site Is Available In English

اول ندانی را بدان تا بدانی را بدانی

اول ندانی را بدان تا بدانی را بدانی

نهمین جلسه از دوره هشتاد و دوم کارگاه‌های آموزش خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران آقا نمایندگی شادآباد به استادی مسافر رحمن و نگهبانی مسافر مجید و دبیری مسافر بهنام با دستور جلسه «آداب معاشرت،ادب وبی ادبی،تعادل و بی تعادل» چهارشنبه 21 خرداد ماه سال ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.


خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان رحمان هستم یک مسافر

خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در کنگره ۶۰ هستم و از آموزش‌های خوب کنگره بهره‌مند می‌شوم. قبل از هر چیز از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که این بستر و این منابع آموزشی را برای ما فراهم می‌کنند که من از این منابع استفاده کنم و به درمان و حال خوش برسم و در زندگی کاربردی کنم. یک تشکر ویژه دارم از ایجنت محترم آقای رضوانی و همچنین گروه مرزبانی و راهنمای عزیزم آقا روح‌الله که این فرصت را در اختیار من قراردادند تا بتوانم خدمت کنم و آموزش بگیرم.
دستور جلسه امروز آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی و تعادل و بی‌تعادلی است، در طول این هفته راجع به دستور جلسه صحبت‌های زیادی شد، من هم کوتاه در این مورد صحبت می‌کنم و با چند مثال مقایسه کنگره و بیرون این کار را انجام می‌دهم، صحبت‌هایم را با این سؤال از خودم شروع می‌کنم، جمله اول آقای نگهبان که می‌گوید برای رهایی از دست نیرومندترین دشمن خودمان که جهل و ناآگاهی خودمان است ۱۴ ثانیه سکوت می‌کنیم و به خداوند بزرگ پناه می‌بریم، به نظر بنده تمام این دستور جلسات و همه این منابع آموزشی به هم تنیده و پیوسته هستند، چرا گفتم که برای بزرگ‌ترین دشمن خودمان که جهل و ناآگاهی خودمان است چون اگر بنده بپذیرم که جهل و ناآگاهی دارم همان چیزی که سردر نشریات نوشته است که اول ندانی را بدان تا بدانی را بدانی، هرجایی که بنده این را بپذیرم به قول جناب مهندس ۸۰ درصد قضیه حل‌شده است، باید بستر و زمین خودم را آماده کنم، همان‌گونه که در کنگره یاد گرفته‌ایم ذهن ما مانند یک زمین است اگر این بستر و زمین آماده نباشد من نمی‌توانم چیزی را فرابگیرم، اول باید بپذیرم که جهل و ناآگاهی دارم تا بتوانم تلاش کنم از این دستور جلسات استفاده کنم و آن را برطرف کنم. من چند تا مثال کنگره‌ای می‌خواهم بزنم مثلاً می‌خواهم بروم مرزبانی و با مرزبان‌ها کاردارم حتی اگر در اتاق مرزبانی باز باشد من اول باید در بزنم و اجازه بگیرم و بعد اگر اجازه دادند ورود پیدا کنم و همین‌طور در لژیون تا راهنما اجازه ندهد من حق نشستن ندارم و همین می‌شود تعادل و آداب معاشرت، اگر من تعادل داشته باشم آداب یک روش است و من آن را رعایت می‌کنم و اگر نداشته باشم می‌شود همان بی‌ادبی.
در جامعه هم می‌بینیم که به خاطر یک سری مسائل خیلی کوچک با یکدیگر درگیر می‌شوند، به خاطر یک جای پارک و یا به خاطر یک سری مسائل خیلی کوچک ایجاد مشکل می‌کنند. آقای مهندس در یک سی دی صحبت می‌کردند که یک راننده که داشت به مشهد می‌رفت یک نفر پیچید جلوی راننده و یک حرف زشتی زد و راننده تا مشهد آن راننده دیگر را تعقیب می‌کرد تا به او برسد و بگوید که این حرف زشتی که به من زدی خودت هستی. من خودم قبلاً همین‌طوری بودم اگر بخواهم راجع به رانندگی مثال بزنم زمانی که توی جاده در خط سبقت بودم اگر کسی می‌خواست از من سبقت بگیرد به او هرگز اجازه نمی‌دادم و یا اگر کسی در جاده به من راه نمی‌داد که سبقت بگیرم حتماً یک‌جوری خودم را به جلوی آن ماشین می‌رساندم و سرعتم را پایین می‌آوردم تا من هم به او راه ندهم و او را کلافه کنم، ولی الآن دیگر هیچ‌وقت این کار را انجام نمی‌دهم و این آموزش‌ها را کنگره به من داده است و به خاطر حال خودم این کار را انجام نمی‌دهم. طرف به هر دلیلی دوست دارد با ۲۰۰ کیلومتر سرعت رانندگی کند من به او راه می‌دهم و می‌گویم به من ربطی ندارد و هیچ‌وقت دیگر با او کل‌کل نمی‌کنم.
از اینکه به حرف‌های من گوش کردید از همه شما سپاسگزارم.

مراسم پیمان ایجنت وگروه مرزبانی نمایندگی شاداباد

 

تایپ ویراستار :خدمتگزاران نمایندگی شاداباد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .