جلسه دوازدهم از دوره پنجم لژیون سردار نمایندگی شیروان به استادی راهنمای محترم مسافر محمد ،نگهبانی راهنمای محترم مسافر حسین و دبیری راهنمای محترم مسافر مجید با دستور جلسه " آداب معاشرت ، ادب و بی ادبی ،تعادل و بی تعادلی" 18 خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۹ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد :
این جلسه به بحث استحکام پایههای مالی کنگره اختصاص دارد و همانطور که میدانیم، سردار به عنوان استاد آقای مهندس شناخته میشود و حتماً حکمتهایی در پشت انتخاب این نام وجود دارد.
در مورد جلسه باید بگویم که در کنگره، تعادل فوق درمان است و درمان فوق ترک. نتیجه مهمی که باید به آن برسیم، از فکر من شروع میشود. مسیری که طی میشود، به درمان منتهی میشود. اما کنگره به این اکتفا نکرده است. اگر فقط مسئله ترک باشد، نتیجه خوبی نخواهد داشت و زندگی خوشایند و لذتبخش نخواهد بود. هیچ چیز سر جای خودش نیست، چرا که نتیجه از یک سری کارهای غلط به دست آمده است.
در کنگره به درمانی رسیدیم که از ترک بالاتر است. باید به مثلث جسم، روان و جهانبینی توجه کنیم تا به درمان برسیم و تعادل برای ما اتفاق بیفتد. نتیجه برخی از دوستانی که در سفر اول هستند، در تعادل حال خوب و جهانبینی است. این نتیجه خوبی است، اما تمام قصه کنگره ۶۰ نیست. چرا که راهنماها، مرزبانها، ایجنت و جناب مهندس هستند که بحث تعادل را به میان میآورند و به جنبههای مختلف زندگیام میپردازند.

بر اساس گفتههای قدیمی، پول چیز خوبی است یا برعکس، اما تعادل آن هرگز مشخص نشده است. در کنگره، بحث تعادل مطرح میشود تا مسائل را بشکافیم و بفهمیم. وقتی بحث تعادل پیش میآید، کمکم خود را نشان میدهد و حتی در تمام مراحل زندگیام باعث ایجاد تعادل میشود.
در زندگی همیشه دو بحث وجود دارد: ۱. صور پنهان ۲. صور آشکار. مانند مصرف اوتی که به درمان میرسیم و صور پنهان هم همان حال خوب من است. اگر بتوانم به اندازه تعادل، مصرف اوتی را کم کنم، صور پنهان برایم اتفاق میافتد که همان سیستم ایکس من است. در کنگره، همه ما این را لمس میکنیم. وقتی یک حال و انرژی از جنس دیگر و از جای دیگر بیاید و بتوانم ببخشم، که این کار خیلی هم سخت است. مثلاً از یک سیسی به ۸ دهم بیایم، این اذیت بودن صور آشکار است و در نهایت پاداشی دارد که هستی میبخشد.
من که همیشه با قرص و دارو و مواد میخواستم بالا باشم، در کنگره یاد گرفتم که اگر پلهها را کم کنم، حالم خوب میشود. کم کردن پلهها باعث میشود بخشش بیشتری نشان بدهم که آن هم تعادل دارد. میپذیرم که وقتی این پروسه تمام شود، به سفر دوم میروم و در اینجا هم باید حرکت کنم و انرژی میگیرم در صورتی که شربت و تریاکی نیست. این فکر باعث میشود که نعشگی در تفکرات من شکل بگیرد. نعشگی جایی است که میآیم و کنگره را درک میکنم. پایهاش نیز در سفر اول است؛ اگر من ببخشم، حالم خوب میشود. این بخشش میتواند از قبیل زمان، ارتباط و تجربه باشد که انرژی بگیرم، مانند الگو یمان آقای مهندس. چه قبول کنم چه نکنم، ساختار هستی اینگونه است که جریان هستی بخشیدنی است، نه دریافت کردن. اگر دریافتی هم هست، بعد از بخشش است. جایی از زمان، علم،جان و جایی هم مالم را میبخشم. به اندازه خودم میگذرم و تعادل را حفظ میکنم. این خیلی مهم است که بتوانم نقطه خودم را پیدا کنم که خیلی سخت است.

بعد چه اتفاقی میافتد؟ ظرفم بزرگتر میشود. در بحث مالی، تلاش و کوشش، کاسبی و درآمد وجود دارد. گاهی هم روزی به کسی داده میشود که ظرفیت نگهداشتن آن را داشته باشد. روزی به هر کس به اندازه ظرفیت خودش داده میشود. بعضی موارد معکوس میشود، اما با تمرین و تکرار، تعادل به دست میآید. هستی بینهایت است، اما ظرفیتها فرق میکند. این موضوع باعث رقابت بین پولدارها و ثروتمندان میشود. من خیلی پول دارم، اما آیا میتوانم ۵۰۰ هزار تومان ببخشم یا ملکی را برای کنگره بدهم؟ این همان بخشش و حس و درک و فهم است. برخی از ما نمیتوانیم از چیزهای کوچک بگذریم و کارمان قفل میشود، چون هنوز بخشش اتفاق نیفتاده است. من فقط صورتهای آشکار را میبینم و صورتهای پنهان را نمیبینم که انرژی از کجا میآید. مسئله انرژی است. من نمیخواهم کارت بکشم برای خودنمایی یا اجبار کردن، بلکه کارت میکشم تا از یک جای دیگر بیاید و هستی انرژیاش همینطور است که من در جریان خوبی بیفتم.
بخشش مانند کانالهایی است که راهنما و مرزبان انتقال میدهند به رهجو و انرژی خوب اتفاق میافتد. لژیون سردار این خوبی را دارد که من ببخشم تا رونق به کسب و کارم بیفتد. حتی در درآمد کارمندی هم این اتفاق میافتد و تعادل بین دخل و خرج و پسانداز برقرار میشود. اینها را بیشتر میگویم تا نامحدودی بینهایتی هستی را حس کنم و اتفاقات خوب بیفتد.
مرزبان خبری مسافر صادق
عکاس : مسافر مصیب و مسافر مهدی
تایپ : مسافر محمد
ویراستاری : مسافر محمدرضا
ارسال : مسافر حسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
114