جلسهی پنجم از دوره سی و یکم کارگاههای آموزشی، عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی رودهن با استادی پهلوان محترم مسافر محمدحسن، نگهبانی مسافر محمدمهدی و دبیری مسافر عباس با دستور جلسه «آداب معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی« روز شنبه ۱۷ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمدحسن هستم یک مسافر، در ابتدا خداوند شاکرم که این اجازه را داد که در نمایندگی رودهن بتوانم در این جایگاه خدمت کنم. در مورد دستور جلسه؛ کلمه معاشرت از عشر میآید، یعنی عدد ۱۰ که عدد تکامل است، یعنی زمانی که ده نفر دور هم جمع شدهاند و عدد کامل را تشکیل دادهاند، اجتماع انسانها را به ما نشان میدهند.
ادب و بیادبی هم که از قدیم به ما گفتهاند و در دفترهایمان مینوشتیم، ادب آداب دارد، یعنی این هم آموزش میخواهد. تعادل و بیتعادلی؛ من به کنگره برای ترک آمدهام، در ادامه به درمان رسیدم و بعد فهمیدم یک پله دیگری هم به نام تعادل وجود دارد که اگر بخواهم به تکامل برسم و زندگی جمعی داشته باشم، باید از پله تعادل بالا بروم.
اینجا باز هم صحبت از آموزش میشود، اگر بتوانم دیوار داناییام را بالا ببرم، هر خواستهای نمیتواند از روی آن رد بشود و هر سخنی نمیتواند از دهان من بیرون بیاید، ولی اگر دیوار دانایی من کوتاه باشد، همه خواستهها، همه بیانها از دهان من خارج میشود و من هیچ دانایی مؤثری ندارم. دیوار دانایی را چگونه میتوانم بالا ببرم؟ میدانم باید چه کاری انجام بدهم و چه کاری انجام ندهم، ولی توان انجام آنها را ندارم، چون آن آگاهی حاصل نشده است. برای مثال: یک اسب تعلیمدیده نسبت به اسبی معمولی، ده برابر ارزشش بیشتر است، انسانهایی که آموزشدیدهاند هم نسبت به آنهایی که آموزش ندیدهاند، هزاران برابر تفاوت دارند.
کنگره۶۰ و لژیون سردار هم با من این کار را کرد، آموزش داد و من را از آن آدمی که ارزشی نداشت، تبدیل به انسانی کرد که در حال پیدا کردن راه خودش است. این آموزشها کلاس من را برای زندگیکردن و برای آداب و معاشرت بالا میبرد، چون انسانی که آموزشدیده با آموزش ندیده در شرایط بحرانی عکسالعملهایشان متفاوت است. انسانی که آموزش ندیده، ممکن است هر کاری انجام بدهد، ولی انسانی که آموزشدیده هر کاری نمیکند.
.jpg)
قبل از ورود به کنگره فکر میکردم انسانهایی زرنگ هستند که ضدارزشها را خوب بلدند، اما در کنگره یاد گرفتهام که انسانهایی که در صراط مستقیم هستند، انسانهای باهوشی هستند، چون باید تاریکیها را بشناسند تا یکسری از کارها را انجام ندهند. آموزشدیدن، به من یاد داده است که باید تلاش کنم تا خودم را به جایگاهی که کنگره میخواهد به من بدهد، برسانم.
ابتدا فکر میکردم، در لژیون سردار دنبال پول من هستند، اگر اول نگرفتند، آخرش حتماً میگیرند، ولی من در اینجا متوجه شدم که وقتی میخواهم کاری را انجام بدهم و قادر به آن نیستم، یک شریکی در صور پنهان با خودم دارم. زمان مصرفم وقتی میخواستم به مهمانی بروم، یکی دیگر باید آن اجازه را امضا میکرد تا بتوانم از خانه بیرون بروم، هر کاری که میخواستم انجام بدهم، مواد مخدر باید اجازهاش را صادر میکرد، چک دو امضا بود و امضا آخر را مواد میکرد.
.jpg)
در مسائل مالی هم همینطور است، وقتی میخواهم به کسی کمک کنم، یکی دیگر در صور پنهان، آن چک را امضا نمیکند و این اجازه داده نمیشود. پول جایی که نباید برود، میرود، اما جای درستی که باید هزینه شود، اجازهاش داده نمیشود. کنگره60 به من یاد داد که با تزکیه پالایش شریکهایم را از خودم دور کنم و اختیار خودم را به دست بگیرم.
کنگره حرکتش درونی است و چیزی به نام حرکت بیرونی نداریم، یعنی هر چیزی که بیرون از خودمان میبینیم، انعکاسی از درونمان است. اگر حالم خوب باشد، بیپولی هم خوب است، اما اگر حالم بد باشد، پول هم داشته باشم، حالم بد است. همه ما مثل قطراتی هستیم که در این دریای کنگره، جامعه و زمین زندگی میکنیم، تا وقتی از کثرت به وحدت نرسیم و یکی نشویم، هیچ نتیجهای نمیگیریم، من باید یاد بگیرم که درد و رنج همنوعانم، درد و رنج من هم است.
تایپ و ویرایش: مسافر مجتبی
تنظیم و ارسال: مسافر علی
- تعداد بازدید از این مطلب :
259