به نام قدرت مطلق الله
سیزدهمین جلسه از دور سی ونهم کارگاه های آموزشی ویژه مسافران و همسفران کنگره 60 ، نمایندگی ایمان با استادی راهنما مسافر مصطفی، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافرمحمد با دستور جلسه "آداب معاشرت، ادب و بی ادبی، تعادل بی تعادلی " و در قسمت دوم دستور جلسه تولد مسافر عادل در روز شنبه 17 خرداد ماه 1404 ساعت 16:30 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که بار دیگر توفیق حاصل شد تا در جمع شما عزیزان باشم و از این بستر ارزشمند آموزشی بهرهمند شوم.
دستور جلسه این هفته پیرامون موضوع بسیار مهم و تأثیرگذار «آداب معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی» است. همچنین قسمت دوم این جلسه، جشن یک سال رهایی مسافر عزیز، آقا عادل، میباشد.
.JPG)
در رابطه با دستور جلسه، باید عرض کنم که این موضوع کاملاً با ویژگیهای مسافر عادل مرتبط است. چرا که ایشان شخصی بسیار مؤدب، با نزاکت و باادب بود و در لژیون، همواره کار را بهدرستی انجام میداد. البته ایشان در ادامه، خود در مورد تخریبها و روند زندگیشان بیشتر صحبت خواهند کرد.
در مورد عادل باید بگویم شرایط خاصتری داشتند؛ چرا که هم فروشنده مواد بودند و هم مصرفکننده، و این مسیر درمان را برایشان دشوارتر میکرد. با این حال، یکی از شاگردانی هستند که از ایشان رضایت دارم. هنوز هم در کنگره با آرامش و بدون حاشیه خدمت میکند و همواره در مسیر پیشرفت گام برمیدارد.
روند زندگی ایشان در خانواده نیز تغییر کرده است؛ چون وقتی در خانه خود را تغییر داد، توانست در اینجا نیز تغییرات بنیادین ایجاد کند. من ممکن است بتوانم در کنگره نقابی بزنم، اما در برابر خانوادهام نمیتوانم نقش بازی کنم. این تغییرات درونی، واقعی و عمیق هستند.
در مورد دستور جلسه، آقای مهندس نیز به نکات ارزشمندی اشاره کردند؛ خصوصاً برای کسانی که در مسیر خدمتگزاری هستند. ما باید به یاد داشته باشیم که پوشیدن شال، مجوز انجام هر کاری نیست. طبق قسمی که خوردهایم، وظیفه داریم به بهترین شکل ممکن رفتار کنیم.
ادب فقط در گفتوگو با معلم و راهنما نیست؛ بلکه تجسس در کار دیگران و نگاه از بالا به پایین، خود نوعی بیادبی و بیتعادلی است.
همچنین باید به این نکته توجه کنم که رهایی من از اعتیاد، نتیجه زحمات بسیاری از افراد بوده است. وقتی در سبد فقط مبلغی ناچیز میگذاریم، این میتواند نشانهای از بیتعادلی و ناسپاسی باشد. اینجا به ما میآموزند که چگونه تواناییها و ظرفیتهای خود را افزایش دهیم.
اگر هزینه مواد و سیگار را کنار بگذاریم، میفهمیم که انسان باید قدردان باشد. خود من زمانی قادر به برقراری ارتباط با همسر و فرزندانم نبودم و از خانه فراری بودم؛ اما امروز در خانه حضور دارم و لذت همنشینی با خانواده را با هیچ چیز عوض نمیکنم. اینها را مدیون کنگره و جناب مهندس هستم.
در کنگره تنها موضوع مواد مطرح نیست؛ بلکه صفاتی که باعث روی آوردن به مواد شدند نیز مورد بررسی و اصلاح قرار میگیرند. افرادی که ناسپاس هستند، مواد از آنها گرفته نمیشود. چرا که مواد ابزار نیروهای منفی است، اما قطع مصرف آن، فقط با کمک نیروهای الهی ممکن میشود.
از همان ابتدا در کنگره 60 به ما گفته میشود که ناسپاسی را کنار بگذاریم و قدر کسانی که برای ما زحمت کشیدهاند را بدانیم؛ پدر، مادر، همسر، مهندس و تمام کسانی که در این مسیر خدمت کردهاند.
.JPG)
در نهایت باید گفت که دستور جلسه فقط برای صحبت کردن نیست؛ بلکه رفتار و کردار ما را نیز شامل میشود.
در سیدی اخیر آقای مهندس هم نکته مهمی مطرح شد: در هر کاری که انجام میدهم، باید ببینم چه «حسی» پشت آن وجود دارد. این احساس در روند انجام کار بسیار اثرگذار است. اگر از کاری نتیجه نمیگیرم، باید به خودم رجوع کنم و حس درونیام را بررسی کنم.
.JPG)
خلاصه سخنان مسافر عادل :
آرزوی من این است که هر انسانی که درگیر اعتیاد است، با کنگره آشنا شود و بتواند به رهایی برسد.
راه کنگره برایش باز شود و به آرامش و حال خوش برسد.
ابتدا از جناب مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان بابت فراهمکردن این بستر تشکر میکنم. همچنین سپاسگزارم از ایجنت محترم، گروه مرزبانی قدیم و جدید، راهنمای عزیزم آقا مصطفی، راهنمای درمان سیگارم آقا مهدی، راهنمای همسفرم و مادرم که با وجود ناراحتی قلبی در این جلسه حضور یافتند.
من در دوران اعتیاد، مخصوصاً روزهای آخر، حال خوبی نداشتم. مصرفم دیگر نه تنها لذتی نداشت بلکه هر بار که مصرف میکردم حالم بدتر میشد. در ابتدای مصرف اصلاً فکر نمیکردم اعتیاد پیدا کرده باشم. ولی به جایی رسیدم که برای تهیه مواد مجبور به قرض گرفتن یا حتی فروش مواد خودم شدم. کارم به کلانتری، زندان و دادگاه کشیده شد.
پدرم یک بار گفت: «این آخرین باری است که برایت سند میگذارم» ولی من بارها و بارها قول اصلاح دادم و خلاف وعده کردم. واقعاً خانوادهام را بسیار رنج دادم.
نمیدانم با دعای مادرم بود یا لطف خدا، اما بالاخره راه کنگره 60 برایم باز شد. از دوستم آقا سعید تشکر میکنم که مرا با کنگره آشنا کرد. آموزشهای کنگره به من یاد داد که حتی قدردان پدر و مادر باشم، چیزی که قبلاً بلد نبودم. راه و رسم زندگی را در کنگره آموختم.
وقتی به لژیون آقا مصطفی رفتم، ایشان گفتند باید کارم را رها کنم. برایم نشدنی بود. اما گفتند اگر حال خوب را میخواهی، باید این مسیر را بروی. از آن روز به بعد، گویی مشتریان مواد از من قطع امید کردند. و من کمکم آرام گرفتم.
همه حال خوبی که امروز دارم، از برکت آموزشهای کنگره، راهنمایان خوبم، و همسفر عزیز و صبوری چون مادرم است.
.JPG)
صحبتهای مادر مسافر:
از همه شما تشکر میکنم که در این مکان نورانی حضور دارید. من نام این مکان را "دارالشفا" میگذارم، چون باور دارم هر که پا به اینجا بگذارد، گرفتاریهایش رفع خواهد شد.
یادم هست زمانی که عادل را گرفته بودند، به دادگاه انقلاب رفتم و برای آزادیاش التماس کردم. قاضی به عادل گفت: " از پدر و مادرت خجالت بکش"
معجزهای شد و او آزاد شد. آن دوران شب و روز نداشتم، اما امیدم را از دست ندادم. خدا را شکر که راه کنگره برای ما باز شد. جناب مهندس و آقا مصطفی واقعاً معجزهگر زندگی ما بودند.
در ابتدا همه از عادل روی برمیگرداندند، اما من ته دلم روشن بود که او درست میشود. و الحمدلله شد.
صحبتهای راهنمای همسفر، خانم ثریا:
خدا را شاکرم بابت این روز مبارک، تولد یکسال رهایی مسافر عادل را به بنیان کنگره ۶۰، اعضای محترم شعبه ایمان، آقا مصطفی راهنمای ایشان و مادر محترمشان تبریک عرض میکنم.
خانم سوفیا یکی از رهجویان خوب لژیون من بودند. در این دو سال نه گلهای شنیدم نه شکایتی؛ تنها «چشم» گفتند و فرمانبردار بودند. بهدرستی آموختهاند که هر اتفاق یا آموزش است یا آزمایش.
امیدوارم مسیر کنگره برایشان هموار و پر از برکت باشد.
.JPG)
صحبتهای همسفر، خانم سوفیا:
شکر، شکر، شکر به درگاه قدرت مطلق الله.
این شعر همیشه برایم سراسر امید بوده است:
> هله نومید نباشید که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند
در اگر بر تو ببندد نرو و صبر کن آنجا
سپس صبر تو را او به سر صدر نشاند...
در این لحظه و مکان که من آن را بهشت میدانم، از مادرم، بنیان کنگره 60 و همه عزیزانی که باعث حال خوش من شدند سپاسگزارم.
از مسافرم که مرا وارد این مسیر سبز کرد تشکر ویژه دارم، همچنین از راهنمایانش، آقای اعرابی و آقا مصطفی.
خانم ثریا راهنمای خودم نیز در این مسیر بسیار یاریگر من بودند.
عادل برادر عزیزم است، و من سالها از حال بدش ناراحت بودم. همیشه برایم سؤال بود که چرا؟ اما پس از ورودش به کنگره، معجزهوار تغییر کرد.
در سیدی تعادل آقای مهندس میفرمایند: «ما بینهایت میتوانیم تغییر کنیم.» من سفر اول را گذراندم، وارد سفر دوم شدم، راهنما شدم. ولی هنوز از خود میپرسم: «آیا خانوادهام هم از من راضی هستند؟»
تعادل یعنی ادب، نزاکت و حال خوش. راهنما کسی است که وجودش لبریز از عشق است . اگر کسی ذرهای ناخالصی در دلش باشد، نمیتواند عشق ببخشد.
از خانم ثریا بسیار آموختم، و امیدوارم خدمتگزار خوبی برای کنگره باشم.
.JPG)
.JPG)
تایپ : مسافر حسن
تنظیم وارسال : مسافر ابولفضل
عکاس : مسافر مهدی
- تعداد بازدید از این مطلب :
268