جلسه دوازدهم از دور پنجم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دماوندبااستادی مسافر علی و نگهبانی مسافرنوید و دبیری مسافر هادی با دستور جلسه ((آداب معاشرت،ادب و بی ادبی،تعادل و بی تعادلی ))در تاریخ ۱۷ خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
سخنان استاد:
خیلی خوشحالم که در خدمت شما دوستان در شعبه دماوند هستم و تبریک می گویم به خدمت گذاران شعبه دماوند که این شعبه خوش حس را افتتاح نمودند در مورد دستور جلسه که موضوع آداب معاشرت،ادب بی ادبی ،تعادل و بی تعادلی می باشد که بی تعادلی باعث حال خراب من بود فکر می کردم از همه بیشتر بلد هستم اما وارد کنگره شدم تا تعادل خود را بدست بیاورم.
برای اینکه تعادل خود را بدست بیاورم باید کمی فکر کنم کسانی که در اینجا خدمت می کنند منتظر من بی تعادل بودند باید به حرف آنها را گوش کنم و خیلی چیزها را رعایت کنم چون هر چیزی که در گذشته یاد گرفته بودم حاصل آن من را به خرابی کشاند و باعث شد خیلی چیزها را از دست بدهم که برای دوباره به دست آِوردنش باید خیلی چیزها را در اینجا رعایت کنم شاید بعضی مواقع در فکر من بیاید که حرف هایی که اینجا گفته می شود خسته ام کرده و فایده ای ندارد اما حرف هایی که اینجا گفته می شود را گوش بدهم و عملی کنم خیلی راحت به آن تعادلی که می خواهم می رسم.
تمام آن چیزهایی که باعث بی تعادلی در من شد خود سر و خود محور بودنم بود شاید خیلی ها برای پیش برد زندگی ام دست من را گرفتند اما من دست خود را از دست آنها بیرون می کشیدم و دو مرتبه کار خود را می کردم اما اینجا دیگر باید هر چه می گویند گوش بدهم و به انجام برسانم کنگره کنگره چشم می باشد چیز هایی که گفته می شود را باید عملی کنم تا به تعادل برسم اگر خودسر و خود محور باشم شاید در اینجا و بین شما باشم اما هیچ اثری از تاثیرات کنگره درونم نخواهد بود.
برای اینکه اتفاقات خوب را ببینم این مساله باید از درون خودم شکل بگیرد که این با گوش کردن حرف های راهنما و چیزهایی که در اینجا به من گفته می شود امکان پذیر است اگر درون من آرام بشود مطمئنا بیرونم هم آرام خواهد شد در گذشته همیشه تفکر من این بود که اول بیرون خودم را درست کنم و به درونم توجهی نمی کردم در صورتی که تعادل از درون شروع می شود.
من حق دیدن کار کس دیگر را ندارم در گذشته این طور بودم کار های دیگران را می دیدم و قضاوت می کردم و حکم صادر می کردم در آخر نگاه می کردم همه سر کار و زندگی خود بودند اما من هر روز بیشتر از زندگی ام فاصله می گرفتم به مرور همه چیزم را از دست می دادم همه چیز در کنگره ساده است من در اول راه آدمی نیستم که توانایی انجام کار های پیچیده را داشته باشم تا مقطعی به من خدمت نمی دهند چون باید آمادگی و ظرفیت خدمت کردن در من بوجود بیاید.
اولین چیزی که باعث می شود ظرفیت من بالا برود این است که سفر اول خود را دقیق انجام بدهم باید بدانم آنهایی که در کنگره ماندگار شدند و خدمت می کنند صفر اول خوبی را به انجام رساندند باید این را بدانم که در کنگره اگر صفر خود را به خوبی انجام ندهم در زندگی بیرون هم بدرد زندگی ام نخواهم خورد اگر می خواهم افسار زندگیم دستم باشد باید فرمان بردار خوبی باشم که در آن صورت فرمانده خوبی برای زندگی خود خواهم بود.
اگر حرف گوش کنم به حرف من گوش می دهند یک جایی تلنگر به من زده می شود و به من گفته می شود این راه و این چاه می باشد اگر در اصول آن پیش بروم طبیعتا منفعت آن را خودم می برم این را باید بدانم که در مسیر درست پیش رفتن باعث خدمتگذار شدنم می شود خدمت کردن باعث می شود که حال خوبی داشته باشم مانند جناب مهندس که سال هاست در کنگره خدمت می کنند و همیشه حالشان خوب می باشد.
من می خواهم خدمت نکنم اما حال خوب داشته باشم و از همه هم پر توقع تر هستم که این امکان پذیر نیست حال در صفر اول خدمت هایی که می توانم بکنم این است که صندلی که خودم بر روی آن می نشینم را خودم جا به جا کنم یا نوشتار بخوانم یا نگهبان نظم بایستم به این صورت است که تلنگر به من زده می شود و آن تعادلی که انتظارش را دارم به سراغم می آید و اتفاق های خوب برای من خواهد افتاد.
آرزوی تعادل و انرژی خوب برای خوانندگان این مطلب.

تنظیم و ارسال:مسافر یاسر
- تعداد بازدید از این مطلب :
195