English Version
This Site Is Available In English

ما امانت‌دار دارایی‌های خود هستیم

ما امانت‌دار دارایی‌های خود هستیم

چه زیباست دیدن انسانی که با این‌که ما را نمی‌شناسد؛ اما سهم بزرگی در خوشبختی امروز ما دارد، زیباست دیدن انسانی که هر کلامش، انبوهی از تجربه و آموزش را در اختیار ما می‌گذارد تا بلکه ما هم بتوانیم با آن چراغ از آن عقبه‌ها بگذریم.
بعد از ۴ سال که از آخرین جشن دیده‌بان شعبه خواجو می‌گذشت، افتخار داشتیم که در جشن امسال میزبان جانشین بنیان استاد جهان‌بینی استاد امین باشیم. به یمن این حضور و استفاده بیشتر از دانش ایشان، مصاحبه‌ای ترتیب دادیم که شما را به همراهی با آن دعوت می‌نماییم.

شاید به نظر یکی از سخت‌ترین تصمیماتی باشد که انسان می‌تواند در زندگی بگیرد، با توجه به این‌که شما به درخواست آقای مهندس وارد تاریکی‌ها و جانشین ایشان شدید، کمی در مورد این موضوع برایمان صحبت کنید و هم این‌که شما خود‌آگاهانه وارد تاریکی اعتیاد شدید و شخصی که ناآگاهانه وارد این تاریکی شده است در درکش از خروج از تاریکی‌ها تفاوتی وجود دارد و این تجربه چگونه دیدگاه شما را نسبت به جهان‌بینی و درمان اعتیاد شکل داده است؟

اول بسیار ممنونم و خدا قوت عرض می‌کنم خدمت شما. البته در بسیاری از مصاحبه‌ها من این موضوع را مطرح کردم که در سال ۱۳۸۵ یا ۱۳۸۶ آقای مهندس پیشنهاد این کار را به من دادند، یعنی این‌که سفر تحقیقاتی را انجام بدهم، ابتدا در سال ۱۳۸۵ به‌طورکلی این موضوع را رد کردم. در سال ۱۳۸۶ به‌صورت آزمایشی، ۱۰ الی ۱۵ روز دوز ۵۰ میلی‌گرم، ۱۰۰ میلی‌گرم استفاده کردم و بعد از ۱۰ یا ۱۵ روز گفتم من این کار را انجام نمی‌دهم؛ چون یکی از ویژگی‌های آقای مهندس این است که به‌زور هیچ‌چیزی را از هیچ‌کسی نمی‌خواهند. ایشان پیشنهاد دادند و من سال ۱۳۸۵ رد کردم، سال ۱۳۸۶ اپیوم را به مدت ۱۰ الی ۱۵ روز امتحان کردم؛ بازهم قبول نکردم و گفتم نه حسم نیست که این کار را انجام بدهم. در سال ۱۳۸۷ وقتی به اردو رفتیم، در اردو یکسری اتفاقات برای من افتاد که زمان برگشتن گفتم من از خردادماه این سفر را انجام می‌دهم؛ یعنی به این نتیجه رسیدم که باید این کار را بکنم. از خرداد ۱۳۸۸ به‌مرور وارد تاریکی‌ها شدم و من تجربیاتم را مکتوب کردم، دو ماه سقوط آزاد، شش ماه سقوط آزاد، یک سال سقوط آزاد، در مراتب مختلف این کار را انجام دادم تا ببینیم در هر مقطعی چه اثراتی دارد که در یک سال مصرف، سندروم محرومیت و خماری واقعاً وجود داشت. در دو ماه سفر کمی فشار می‌آورد، در شش ماه اثرات عصبی و ذهنی داشت؛ ولی اثرات فیزیکی چندانی نداشت و این مسیری که ما طی کردیم در ابتدا چنین دیدگاهی در مورد مسئله جانشینی بنیان کنگره‌۶۰ نداشتند؛ یعنی اگر یادتان هم باشد چیزی به‌عنوان جانشین بنیان وجود نداشت و فقط جانشین نگهبان را داشتیم که من هم در این جایگاه نبودم. بعدها بنا به شرایطی که ایجاد شد و کارها و خدماتی که در قسمت‌های مختلف انجام دادم، آقای مهندس این حس را پیدا کردند که این عنوان را به من بدهند. تفاوت تاریکی اعتیاد باکسی که آگاهانه وارد اعتیاد می‌شود بسیار بود؛ چون من ۱۰ سالی بود که نسبت به علم اعتیاد، آگاهی و شناخت داشته، با مسافرهای بسیاری ارتباط داشتم، سال‌ها کلاس جهان‌بینی برگزار می‌کردم، مطالب را آموخته بودم و کاملاً به‌صورت علمی اعتیاد را می‌شناختم. حتی می‌توانستم در این قضیه به راهنمایان هم راهنمایی بدهم. اگر شما سی‌دی‌های من را قبل از ورودم به دنیای تاریک اعتیاد را گوش کرده باشید، توضیحاتی که در مورد مواد و اعتیاد می‌دهم، گاهی اوقات آدرس‌های درستی هستند که می‌توان گفت: علتش همان پیشینه و روز الست و ... است. من با یک دانش و شناختی وارد دنیای اعتیاد شدم، تفاوت این بود که من می‌توانستم مسئله را با عینک دیگری نگاه کنم، کسی که ناخودآگاه وارد دنیای اعتیاد شده بود، گویی با چشم معمولی یا عینک نگاه می‌کرد؛ درصورتی‌که من با میکروسکوپ یا تلسکوپ نگاه می‌کردم و آن دانش جهان‌بینی و علم اعتیاد را می‌شناختم؛ بنابراین می‌توانستم، از آن زاویه هم به این موضوع نگاه کنم.

آقای مهندس می‌فرمایند: «ما باید همیشه از لحظه لذت ببریم و در زمان حال زندگی کنیم.» ممکن است در آن لحظه حالمان خوب نباشد یا افراد رفتاری داشته باشند که به ما بربخورد. آیا این برخوردن به خاطر منیت بوده یا مکانیزه دفاعی برای شخصیت ما است و چگونه می‌توانیم آن لحظه را تغییر بدهیم؟

سؤال بسیار خوبی کردید. به‌هرحال انسان‌هایی هستند که وارد حریم ما می‌شوند، ممکن است این اتفاق آگاهانه، ناآگاهانه یا با نقشه و از روی بدجنسی باشد که البته بیش‌تر از روی ناآگاهی است. چیزی که من متوجه شدم این است که خیلی وقت‌ها آدم‌ها حال یکدیگر را می‌گیرند؛ ولی این کار از روی ناآگاهی انجام می‌شود و تعمدی در کار نیست. موارد کمی هست که آگاهانه این کار انجام می‌شود؛ اما این‌که عکس‌العملی که شما انجام می‌دهید، از روی منیت است یا این‌که می‌خواهید از خودتان دفاع کنید باید بگویم: اگر دیگران حال شما را می‌گیرند، مثل سنگی است که شما آن را پرتاب می‌کنید؛ اگر این آب، در ظرف کوچکی باشد، آب نصف ظرف خالی می‌شود. اگر یک حوض باشد، لبه‌های آن کمی خیس می‌شود. اگر یک استخر باشد، فقط یک موجی برمی‌دارد. اگر یک دریاچه باشد، یک‌گوشه‌ای موج کوچکی برمی‌دارد؛ پس اگر ظرف شما بزرگ‌شده باشد، وقتی‌که دیگران سنگی را پرتاب می‌کنند، آن تلاطم در زمان کوتاهی محو می‌شود. اگر ظرف شما کوچک باشد آب آن‌ ظرف خالی می‌شود یا حتی ممکن است کاسه بشکند؛ یعنی ظرف شما به خاطر آن حال گرفتن بشکند؛ ولی وقتی ظرفیت شما بیش‌تر و ظرف بزرگ‌تر باشد، ممکن است بعد از ۲ دقیقه کلاً فراموش شود. مهم این است که ما بتوانیم به آن ظرفیت لازم برسیم. زمانی که به خشم و نفرت بیایید، اگر کوتاه‌مدت باشد و شما به هم بریزید و عصبانی شوید مهم نیست؛ ولی اگر خیلی به هم بریزید، کینه کنید و بخواهید انتقام بگیرید؛ یعنی ظرفمان در آن مسئله کوچک است یا این‌که منیت دارید یا در آن کار گره‌ دارید. حالا مسئله اصلی این است که گاهی حرف را به‌ناحق به شما می‌زنند یا این‌که حرف را به‌حق می‌گویند و این بسیار مهم است. اگر شما اشتباهی کردید، مثلاً اگر شما سی‌دی ننوشتید یا دیر در لژیون حاضر شدید، راهنما به شما ایراد می‌گیرد که این چه وضعیتی است؟ چرا سی‌دی نمی‌نویسید؟ چرا دیر به لژیون می‌آیید؟ چرا برای جلسه حاضر نیستید؟ اگر اینجا به شما بر بخورد، عصبانی شوید و کینه کنید؛ قطعاً نشانه منیت است. تفاوت در این است که زمانی که انسان منیت دارد، کلام حق یا کلام استاد که حرف درست را می‌زند به او برمی‌خورد؛ ولی اگر منیت نداشته باشد ممکن است حالش گرفته شود؛ ولی اشتباه خودش را می‌پذیرد و سعی می‌کند آن را اصلاح کند.

در سی‌دی «اتوفاژی» آقای مهندس ریشه و فلسفه روزه را بیان کردند؛ اما در مورد نماز کمتر صحبت کردند، بفرمایید با چه تفکری نماز بخوانیم که در صورت خوانده نشدن خمار شویم؟

بایستی در ابتدا نگاه ما نسبت به نماز مانند نگاه ما نسبت به روزه شود، به نظر من خواندن نماز مانند یک مستمری است که شما می‌توانید آن را بدهید یا ندهید. یک پولی به‌حساب شما ریخته می‌شود می‌توانید از آن استفاده کنید یا نکنید. مثلاً به شما بگویند: در هر ماه ۵۰۰ دلار یا فلان مبلغ ریال به‌حساب شما واریز می‌شود؛ حال اگر بخواهید می‌توانید به بانک بروید و آن را دریافت کنید؛ ولی شما در جواب بگویید: من حالش را ندارم، خب می‌توانید آن را نگیرید‌. اتفاق خاصی نمی‌افتد فقط شما آن را از دست می‌دهید. عبادت و نماز به این خاطر است که انسان حس بهتری داشته باشد. من در سی‌دی «عقاید بازدارنده ذهن» در این مورد صحبت کردم و گفتم نماز، سیستم ایکس انسان را به‌صورت بی‌سیم تحت تأثیر قرار می‌دهد و بازسازی می‌کند؛ ولی روزه به‌صورت باسیم بازسازی می‌کند. منظور همان بیوشیمی است، باسیم می‌شود روزه و نماز بی‌سیم است یا به‌عبارتی‌دیگر خاصیت ذره‌ای می‌شود روزه و خاصیت موجی نماز است. نماز در طول یک سال سیستم ایکس را بازسازی می‌کند؛ ولی روزه روشی است که در یک ماه این کار را انجام می‌دهد. روزه مثل هواپیمایی است که یک سال چرخیده و حالا به مدت یک ماه در آشیانه قرار می‌گیرد تا تعمیر شود؛ ولی نماز مثل هواپیمایی است که هرروز بعد از پرواز یک چکابی می‌شود و در صورت نیاز قطعاتش عوض می‌شود.

حس شما از این‌که به‌عنوان فرزند در کنار آقای مهندس که برای ما افتخارآفرین هستند قرار دارید چیست؟

یک‌چیز جالبی برایتان بگویم، من آن زمانی که پدرم مصرف‌کننده هم بودند بسیار قبولشان داشتم. از همان بچگی من این احساس را با خودم داشتم و فکر می‌کنم سایر اعضاء خانواده هم این احساس را داشتند. ما همیشه یک اعتقاد و باور عجیبی نسبت به آقای مهندس داشتیم؛ اگر از ما خواسته‌ای داشتند یا دستوری می‌دادند ما بسیاری از مواقع بدون فکر انجام می‌دادیم؛ چون این پیوند محبت و این باور وجود داشت. بعدازاین اتفاقات کشف متد DST و کشف سایر موارد همان احساس بود و قوی‌تر شد. من می‌توانم بگویم به این قضیه هم افتخار می‌کنم و هم بسیار خوشحال هستم‌. تغییراتی که در خانواده به وجود آمد برای من شگفت‌انگیز بود که ما از یک خانواده‌ای به آن شکل، تبدیل به خانواده‌ای شدیم که رحمت خداوند برای ما اتفاق افتاد. من همیشه آقای مهندس را باور داشتم و الآن هم به همین‌گونه است. این احساس دوست داشتن وجود دارد. واقعاً یک سری از چیزها را به زبان نمی‌شود گفت. همیشه اعتماد عمیقی نسبت به ایشان داشتم و فکر می‌کنم؛ بسیاری از مسائل پیچیده دنیا را حل کردند.

در سایر NGOها عدم رسیدن انسان به تعادل را دو غول افکار و غریزه جنسی می‌دانند، با توجه به شرایط جامعه و فضای مجازی که همه اطلاع داریم؛ چگونه می‌توانیم با جهان‌بینی از هوا و هوس خود جلوگیری کنیم که اگر مسلماً جلوگیری نشود مسیر ما مجدداً تاریکی‌ها است؟

در NGOهای دیگر به غرایز جنسی، غول دوم می‌گویند، آقای مهندس هم در مورد غرایز جنسی کمی صحبت کرده‌اند؛ ولی مطالب بسیاری هم وجود دارد که در مورد این موضوع بیان‌نشده است. من یک سری پرانتزها در اینجا باز می‌کنم توضیحات کوتاهی در مورد آن‌ها می‌دهم. مسائل جنسی هم با سیستم خمر انسان کاملاً در ارتباط است و دقیقاً همان قابلیت جایگزین شدن را دارد؛ یعنی همان‌طوری که مواد می‌تواند جایگزین سیستم خمر شود، مسائل جنسی به‌صورت درست یا نادرست که البته در مورد درست یا نادرست بودن آن فعلاً صحبتی نمی‌کنم؛ ولی این قابلیت را دارد که جایگزین خمر انسان شود. اصلاً یکی از دلایلی که سیستم‌های دیگر متد درستی ندارند این است که سیستم خمرشان بازسازی نمی‌شود. وقتی سیستم خمرشان بازسازی نمی‌شود، آن‌ها از روابط جنسی به‌عنوان یک ماده مخدر استفاده می‌کنند تا بتوانند کمی سیستم خمرشان را راه‌اندازی کنند، به‌این‌علت است که آن‌ها به این سمت کشیده می‌شوند و تا حدودی هم قابل‌درک است. در حالت منفی مسائل جنسی مانند مواد مخدر عمل می‌کنند و در حالت مثبت مانند خمر طبیعی عمل می‌کنند.

چگونه می‌توانیم با جهان‌بینی به‌گونه‌ای عمل کنیم که درگیر هوا و هوس نشویم؟

در حال حاضر مسائل جامعه در مسیری قرارگرفته است که شاید با باورهای کنگره هم سو نباشد. متأسفانه بعضی از مسائل عادی‌سازی شده است. مثلاً می‌گویند غرایز جنسی هم یک نیاز مثل غذا خوردن است، درصورتی‌که چنین چیزی نیست و این‌ها چیزهایی است که گفته می‌شود. بهترین راه این است که شما مسیر طبیعی را در پیش بگیرید و در کلام‌‌الله گفته‌شده است. اگر بخواهم بدون پرده صحبت کنم رابطه جنسی می‌تواند باعث شود که یک سری از نیروها از جهان دیگر وارد کالبد شما شود. این امکان وجود دارد، حالا اگر پیوند محبتی وجود داشته باشد؛ همان نکاح یا مسئولیتی باشد این اتفاق نمی‌افتد؛ ولی روابط جنسی به‌صورت آزادانه و از تعادل خارج‌شده باعث می‌شود که یک سری از نیروها و افکار منفی وارد کالبد انسان شود و این امر برای افرادی که وارد این مسئله می‌شوند؛ باعث به هم ریختن حس‌های آن‌ها می‌شود؛ مانند همان جمله معروف «زنباره عجوزه را جوان می‌بیند». چرا باید زنباره عجوزه را جوان ببیند؟ چون در حس او اختلال ایجادشده و اگر حسش درست‌ کار کند، نمی‌تواند عجوزه را جوان ببیند؛ پس یک شعبده‌بازی در حس آن شخص ایجاد می‌شود و قطعاً اختلالاتی در حس این افراد به وجود می‌آورد. بهتر است این‌گونه بیان کنم مثلاً شما آمده‌ای، درمان شده‌ای و از اعتیاد به مواد خارج‌شده‌ای؛ ولی حالا وارد مسائل جنسی از طریق نادرست شده‌ای، حالا همان تاریکی دوباره به شکل دیگری اتفاق می‌افتد؛ یعنی آنجا مواد، خمر انسان را تحت تأثیر قرار می‌داد و الآن زنبارگی، خمر انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد، حس‌ها را آلوده می‌کند و آرام‌آرام مشکلات پیش می‌آید. دانستن همین موارد باعث می‌شود که شما کمی با تفکر عمل نمایید. یک سری جملات در جامعه گفته می‌شود؛ مثل‌ این‌که غریزه جنسی هم مانند غذا خوردن است که این‌ها همه قصه هستند. قصه‌هایی که نیروهای تاریکی بیان می‌کنند تا انسان‌ها در انجام یک سری از کارها بی‌‌مهابا شوند؛ نباید زیاد به این مسائل توجه کرد، چراکه این همان طناب پوسیده است.

چه روشی برای مطالعه داستان‌های قرآنی پیشنهاد می‌کنید که بتواند درک معنوی و عملی بهتری ایجاد کند؟

مطالعه داستان‌های قرآنی نیازی به برنامه‌ریزی پیچیده ندارد، بهتر است قرآن را به‌صورت تفریحی بخوانید و هنگام مطالعه روی مفاهیم آن فکر کنید. گاهی ممکن است هنگام خواندن سؤالاتی در ذهن شما شکل بگیرد. این سؤالات را یادداشت کرده و بررسی کنید که چرا این مفهوم بیان‌شده است. ازآنجاکه بسیاری از ما عربی را به‌طور کامل نمی‌دانیم و اغلب ترجمه فارسی را می‌خوانیم، ممکن است برخی جملات عجیب و غیرمنطقی به نظر برسند. در چنین مواردی بهتر است معنی اصلی آیه را بررسی کنید؛ زیرا امکان دارد ترجمه دقیق نباشد؛ برای مثال آیه‌ای در سوره بقره وجود دارد که معمولاً به این شکل ترجمه‌شده است: «به‌واسطه کفری که ورزیدند، مهر گوساله در دل آن‌ها تنیده شد». من همیشه این عبارت را می‌خواندم و فکر می‌کردم چه‌قدر عمیق است؛ اما چرا مفهومش را نمی‌فهمم؟ بعدها بررسی کردم و متوجه شدم که اصل آیه چنین نیست. قرآن می‌گوید: «ِفي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ» در قلبشان تعجیل است؛ یعنی کسانی که کافر هستند؛ همیشه عجله دارند. هیچ ارتباطی هم به گوساله ندارد؛ بلکه ترجمه نادرست بوده است؛ پس اگر هنگام مطالعه‌ قرآن با مفهومی عجیب روبه‌رو شدید آن را یادداشت کنید و تلاش کنید که معنی اصلی آیه را بیابید. به‌جای خواندن قرآن صرفاً به‌عنوان یک متن مذهبی از آن لذت ببرید و مانند یک کتاب داستانی مطالعه کنید.

آیا تضادهای فکری و احساسی می‌توانند به تکامل جهان‌بینی کمک کنند یا باید همیشه به دنبال هماهنگی بود؟

در خانواده شما تضاد همیشه وجود دارد. تضاد یعنی ضد شما. برای مثال شما می‌گویید همه‌چیز قانونی باشد، یک نفر دیگر می‌گوید نه همه‌چیز عشقی باشد. شما می‌گویید: همه‌چیز دلی باشد، آن می‌گوید نه همه‌چیز منطقی باشد، یکی می‌گوید باید رفت، لحظه را دریافت و خوش بود، من می‌خواهم به مهمانی بروم، خوش باشم و با دوستان بگردم. آن‌یکی می‌گوید نه بشین و از وقت‌هایت نهایت استفاده را ببر و مطالعه کن. این‌ها ممکن است در شما تضاد به وجود بیاورد؛ چون دارید با یکسری آدم‌ها مانند همسر، برادر، مادر و ... زندگی می‌کنید. آن‌یکی آدم پرشوری است، شما آدم درون‌گرا و آرامی هستید. دوست داری یک‌گوشه بنشینی، فکر کنی، ساعت‌ها به دیوار نگاه کنی، یک‌چیزی بخوانی؛ ولی آن فرد دوست دارد؛ مثلاً همین‌طور شلوغ کند. این‌ها باعث می‌شود که ما بتوانیم آموزش بسیاری بگیریم. گفته می‌شود: آدمی داناست که بتواند با آدم‌هایی که با او ازنظر فکری و احساسی تضاد دارند، رابطه‌ای‌ درستی برقرار کند و بتواند با آن‌ها زندگی کند؛ یعنی بتواند با آن‌ها بدون اصطکاک، درگیری و بدون کتک‌کاری، بدون تلخ کردن لحظات زندگی با این افراد، تعامل وزندگی کند. پس قطعاً می‌تواند باعث رشد شود.

معمولاً در بخشش با چالش‌هایی روبه‌رو هستیم. چگونه می‌توانیم موانع بخشش را در خودمان از سر راه برداریم؟

برای این کار باید موانع محبت را کنار بزنیم. هر چه‌قدر انسان بیشتر متوجه این حقیقت شود که مالک چیزهایی که در زندگی دارد نیست؛ بلکه امانت‌دار آن‌ها است، بخشش برایش آسان‌تر خواهد شد. این درک یکی از سخت‌ترین درس‌های جهان‌بینی است. فرزند ما مال ما نیست. پدر ما مال ما نیست؛ حتی دارایی‌های ما نیز کاملاً متعلق به ما نیستند. همه‌چیز به ما داده‌شده و هرکدام تاریخ و زمانی دارند؛ پس فهمیدن این موضوع که مالک حقیقی چیزهای زندگی ما فرد دیگری است و ما تنها نگهبان و امانت‌دار آن‌ها هستیم، اهمیت زیادی دارد. اگر این را درک کنیم، بخشیدن برای ما ساده‌تر می‌شود. گاهی تصور می‌کنیم، پولی که داریم کاملاً متعلق به خودمان است؛ اما اگر از زاویه‌ای دیگر نگاه کنیم، می‌بینیم که این پول به زندگی ما واردشده و ممکن است روزی در اختیار افراد دیگری نیز قرار بگیرد. نگاه‌ها متفاوت است. زمانی که بگوییم، این پول مال من است و خودم آن را به دست آوردم؛ پس دیگران هم باید تلاش کنند تا به دست بیاورند یک طرز فکر است؛ اما اگر بگوییم این پول به من داده‌شده و لطف قدرت مافوق بوده است، درست است که تلاش کرده‌ام؛ اما می‌توانست نصیبم نشود. خیلی‌ها تلاش می‌کنند؛ اما به دست نمی‌آورند، این نگاه متفاوت خواهد بود. حالا که این دارایی در اختیار ما است، خوب است که علاوه بر تأمین نیازهای خود، گره‌ای از کار دیگران نیز بازکنیم. زمانی که مالکیت را کنار بگذاریم، می‌توانیم راحت‌تر ببخشیم.  بخشش سخت است؛ چون هنوز نمی‌توانیم با خودمان هضم کنیم که چیزهایی که داریم؛ واقعاً به معنای مالکیت کامل مال ما نیستند. مشکل دقیقاً همین‌جا است.

استاد امین عزیز از این‌که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید و صبورانه پاسخگو بودید بسیار سپاسگزاریم. امیدوارم همواره سایه‌بانی افراشته در سراسر گیتی داشته باشید.

عکاس: مرزبان خبری همسفر سمانه
مصاحبه‌کننده‌ها: مسافر مهدی (لژیون هشتم) همسفر سمانه (لژیون دهم)
ویرایش: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر منصوره (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .