English Version
This Site Is Available In English

تجربه و علم کنگره، بر اساس مشاهده و عمل شکل گرفته است.

تجربه و علم کنگره، بر اساس مشاهده و عمل شکل گرفته است.

نهمین جلسه از دوره پنجم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران با نگهبانی موقت مسافر علی، دبیری موقت مسافر عیوض استادی راهنما مسافر جواد با دستور جلسه; دخانیات ( سیگار،قلیان، ناس ، پیپ ، ویپ ) ; شنبه ۱۰ خرداد ماه سال ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد .

سخنان استاد:

‌‌‌سلام دوستان جواد هستم یک مسافر بسیار سپاسگزارم از حضور گرم شما عزیزان و خداوند را شاکرم که این فرصت نصیبم شد تا امروز در این جایگاه در خدمت شما باشم.دستور جلسه امروز شامل دو بخش است؛ بخش اول درباره سیگار و قلیان و مشتقات آن صحبت خواهیم کرد و در بخش دوم، جشن رهایی یک‌سالگی محسن عزیز را در شعبه برگزار می‌کنیم.اما برویم سراغ موضوع اول؛ داستان سیگار اوایل حضورم در کنگره ۶۰ به یاد دارم در شعبه وحید قوانین مربوط به مصرف سیگار مرتباً تغییر می‌کرد. گاهی اجازه داده می‌شد که در زمان بین کارگاه و لژیون، به مدت حدود ۱۰ دقیقه افراد در محل خودشان سیگار بکشند، فقط تأکید می‌شد ته‌سیگار را روی زمین نیندازند. اما همین هم باعث می‌شد دود تمام سالن را بگیرد.به مرور زمان، این روند تغییر کرد. ابتدا اتاق کوچکی در پارکینگ برای مصرف سیگار ساخته شد، اما به‌تدریج این موضوع از حالت آزاد به حالت کنترل‌شده و بعد اجباری رسید. همان‌طور که جناب مهندس روش DST را برای درمان اعتیاد به کار گرفتند، همین روش را نیز برای درمان سیگار پیاده‌سازی کردند و به موفقیت‌های چشمگیری رسیدند.اوایل باور عمومی بر این بود که کسی که در سفر دوم بیشتر سیگار می‌کشد، نشانه خوبی‌ست و به‌نوعی گفته می‌شد سیستم بیوشیمیایی بدنش خوب راه افتاده! اما تجربه و علم کنگره، که بر اساس مشاهده و عمل شکل گرفته، ثابت کرده که چنین تصوری اشتباه است در کنگره ۶۰، درمان‌ها نه از روی هیجان، نه بر اساس احساسات و نه صرفاً برای داشتن حال خوب انجام می‌شود. هر درمانی نقطه شروعی دارد و آن نقطه می‌شود مرکز حرکت. درمان سیگار هم بعد از تجربه سخت سکته مهندس آغاز شد همه ما از مضرات سیگار و قلیان آگاهیم. درباره سیگارهای الکترونیکی یا ویپ‌ها هم باید بگویم که واقعاً وحشتناک هستند؛ به نظر من مصرف یک ساله آن‌ها می‌تواند چهره فرد را ده سال پیرتر نشان دهد چند روز پیش در جلسه راهنماها، جناب مهندس فرمودند که هر موضوعی در کنگره از یک نقطه آغاز می‌شود؛ ابتدا داوطلبانه است، اما پس از طی روندی، به قانون و اجبار تبدیل می‌شود. همان‌طور که نوشتن سی‌دی‌ها هم زمانی داوطلبانه بود و امروز الزامی‌ست.فکر نمی‌کنم تا الزام کامل درمان سیگار، چند ماه بیشتر باقی مانده باشد. چون طی دو سه سال گذشته، این فرآیند به‌صورت داوطلبانه انجام می‌شده و امروز به نقطه‌ای رسیده که به احتمال بسیار زیاد، درمان سیگار هم برای تمامی رهجوهایی که وارد ماه دوم سفر اول شده‌اند، اجباری خواهد شد؛ همانند نوشتن سی‌دی.موضوع دوم جلسه مربوط به رهایی محسن عزیز است محسن برای بار دوم وارد سفر شد؛ دفعه اول زمانش دقیق مشخص نیست، اما طبق گفته خودش، این‌بار با تخریب شش یا هفت ماهه وارد کنگره شد. محسن با تخریب گل وارد سفر دوم شد. شاید مصرف گل ظاهر فرد را مانندموادمخدر مرفینی تغییر ندهد، اما به‌ شدت به سلول‌های خاکستری مغز آسیب وارد می‌کند.محسن حدود ۱۲ ماه در سفر اول بود و البته کمی هم از طولانی شدن سفرش ناراضی بود. اما نکته مهم در مورد محسن، خدمت‌گزار بودن اوست. در گذشته، خدمت در کنگره بر اساس انگیزه شخصی بود، اما امروز با توجه به شرایط، حتی برای افراد باانگیزه نیز خدمت کردن کار آسانی نیست.محسن با سرعت بسیار بالا پله‌های خدمت را طی کرد؛ آن‌قدر سریع که گاهی خود من هم احساس می‌کردم این سرعت ممکن است برایش زود باشد، چون ظرفیت افراد متفاوت است. اگر ظرفیت در فرد شکل نگیرد، ممکن است خدمت بیشتر از آنکه مفید باشد، آسیب‌زا شود.محسن عزیز از همان سفر اول به‌عنوان دبیر لژیون وارد خدمت شد، سپس در بخش سایت، بعد در قسمت اوتی و حالا هم به عنوان مرزبان شعبه در حال خدمت است این یک‌سال رهایی را به او و همسفر محترمش تبریک عرض می‌کنم.

اعلام سفر مسافرمحسن‌‌‌

سلام دوستان محسن هستم مسافر آنتی ایکس مصرفی گل  روش درمان DST، داروی درمان OT مدت سفر ۱۱ ماه رهایی ۱سال و یک ماه و ۳ روز رشته ورزشی باستانی راهنما مسافر جواد در ادامه سفر سیگار آنتی ایکس سیگار روش درمان  DST داروی درمان آدامس نیکولایف مدت سفر ۱۰ ماه راهنما مسافر محسن ستاری رهایی ۱سال

خواسته مسافر:

آرزویم این است کسانی که در تاریکی هستند به سمت روشنایی راه پیدا کنند

 

سخنان مسافر محسن

سلام دوستان محسن هستم مسافراز همه دوستانی که از من تمجید و تعریف کردند متشکرم، منم ابتدا از راهنمای خوبم آقا جواد عزیز بابت تمامی زحماتی که برای من کشیدند، ممنون و سپاسگزارم، از تمامی خدمتگزاران شعبه وحید و صفادشت از مرزبانان قدیم و جدید و همه داداش لژیونی ها که به من عشق و محبت دادید از صمیم قلب سپاسگزارم، بنظر من مهمترین اصل حضور در کنگره شصت بخاطر بدست آوردن آرامشی است تا در کنار خانواده داشته باشیم می‌باشد و تشکر اصلی من از جناب مهندس و خانواده محترمشان، بخاطر اینکه این چنین بستری را فراهم کردند تا ما به حال خوب برسیم همچنین از آقای زرکش بخاطر آموزش های نابی که در اختیارم گذاشتند تشکر می‌کنم.من سال 94 با مصرف شیره خوراکی وارد کنگره در شعبه فرهنگسرا کوثر شدم و دلیل اصلی که من وارد کنگره لو رفتن جاسازم از طرف همسفرم بود، چون در طی چند سالی که مواد مصرف میکردم به صورت پنهانی بود و کسی از مصرف مواد من با خبر نبود، هر چند همسفرم قبلش باخبر شده بود ولی من هیچ موقع قبول نمیکردم و همیشه مصرفم را تکذیب می‌کردم، ولی زمانی که کاملا لو رفتم خودم را تسلیم کردم و گفتم مواد مخدر مصرف میکنم و همین باعث شد من برای بار اول وارد کنگره شوم، بخاطر شرایط آن زمان از جمله ننوشتن سی دی و سیگار کشیدن و در سر جلسه عمومی شرکت نکردن فقط توانستم سفر اولم را به پایان برسانم و در اتمام سفرم واقعا مصرف شیره و تریاکم درمان شد ولی سفر من با گرفتن گل رهایی به اتمام رسید و برای همیشه از کنگره فاصله گرفتم، بعد از 5 سال رهایی توانستم از لحاظ مالی به درجات بالایی برسم و به واسطه رهایی وارد کانال های جدیدی شدم و شغل پر درآمدی را بدست آوردم ولی چون گذشته خودم را فراموش کردم و فکر میکردم هیچ وقت مصرف کننده مواد مخدر نبودم، اینجا صحبتم با سفر اولی هایی است که اواخر سفرشان است چون خودم این مسیر را تجربه کردم و رها شدم رفتم ولی چون گذشته خودم را فراموش کرده بودم دوباره به دنیا تاریکی برگشت خوردم و طوری اتفاق افتاد که همه آن پله های ترقی که در مدت 5سال طی کرده بودم به سرعت نور در طی یک ماه به سمت سقوط طی کردم، اگر امروز در کنگره هستم بخاطر خدمت کردن نیست بلکه دارم جبران خسارت میکنم تمامی دوستان خدمتگزار که خدمت صادقانه انجام میدهند بدون شک به گوهر با ارزشی رسیده اند که خدمت میکنند، من امروز برای انسجام خانواده خودم در این جایگاه قرار گرفتم و دوست ندارم دوباره تاریکی دنیای اعتیاد را تجربه کنم و در آخر آرزو میکنم به کمک همسفرم تعهدم برای پهلوانی به انجام برسانم.از همسفرم کمال تشکر را دارم که در طول مسیر زندگی با تمام مشکلاتم کنارم بودند و امروز خوشحالم که هم مسیر من در کنگره شدند.

سخنان راهنمای همسفر

سلام دوستان، شهناز هستم، یک همسفر.خداوند را شاکرم که امروز در این جشن باشکوه حضور دارم و توفیق دارم یک سال رهایی آقا محسن عزیز را تبریک بگویم. در رأس، این رهایی را به آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم‌شان، ایجنت هم‌سفران و ایجنت مسافران تبریک عرض می‌کنم. همچنین صمیمانه به راهنمای محترم مسافر و هم‌سفر عزیزشان، خانم فاطمه، تبریک می‌گویم.خانم فاطمه پس از رهایی آقا محسن وارد کنگره شدند. وقتی وارد لژیون من شدند، شور و اشتیاق زیادی برای آموزش گرفتن داشتند و واقعاً سفر خوبی را آغاز کردند. ایشان با علاقه و پشتکار، هر هفته دو سی‌دی می‌نوشتند، در حالی که معمولاً نوشتن یک سی‌دی در هفته کافی‌ست. اما اشتیاق فاطمه‌جان باعث شد که امروز فقط یکی دو سی‌دی تا تکمیل چهل سی‌دی باقی مانده باشد و در آستانه ورود به سفر دوم باشند.حدود هفت ماه است که ایشان در حال سفر هستند و با وجود داشتن سه فرزند عزیز، کارهای لژیون را به‌موقع و کامل انجام می‌دهند. همیشه در مشارکت‌ها حاضرند و با انگیزه صحبت می‌کنند. گرهی که در درونشان بود، پس از دو سه ماه حضور در لژیون باز شد و امروز به آرامشی رسیدند که در جستجویش بودند این همان معجزه کنگره است؛ که وقتی در مسیر درست قرار می‌گیریم، تمام گره‌هایمان یکی‌یکی باز می‌شود. همان‌طور که مسافرشان در مسیر خدمت و رشد هستند، خانم فاطمه نیز بسیار فعال و مشتاق خدمت هستند.یک بار دیگر صمیمانه به فاطمه عزیز تبریک می‌گویم و آرزو می‌کنم در تمام مراحل زندگی‌شان موفق و سربلند باشند. 

سخنان همسفر

سلام دوستان عزیز، فاطمه هستم، همسفر.در ابتدا از راهنمای مسافر عزیزم، آقای جواد، صمیمانه تشکر می‌کنم. ایشان زحمات زیادی برای همسرم کشیدند و اگر امروز من اینجا هستم، به خاطر حمایت‌ها و اصرارهای دل‌سوزانه‌ی ایشان است.از راهنمای خوب خودم نیز بسیار سپاسگزارم؛ واقعاً برای من وقت گذاشتند، با صبوری و مهربانی همراهی‌ام کردند، و همیشه در کنارم بودند. از مسافر عزیزم هم تشکر می‌کنم که باعث شد من با این مسیر روشن آشنا بشم و امروز در کنار شما حضور داشته باشم.از اینکه مسافر من یک بار برگشت خورد و مجبور شد دوباره سفرش را آغاز کند، اصلاً ناراحت نیستم. بلکه از ته دل خوشحالم، چون مطمئنم این اتفاق حکمتی داشته و به صلاح‌مان بوده که امروز در این جایگاه قرار بگیریم. این یک فرصت دوباره بود برای رشد، آگاهی و رسیدن به روشنایی.در تمام مدتی که با هم زندگی می‌کردیم، من اصلاً متوجه اعتیاد همسرم نشده بودم. نه در سفر اولش، نه در سفر دوم. حتی بوی سیگار هم از ایشان حس نمی‌کردم، چون خیلی رعایت می‌کرد. با اینکه معمولاً افراد گرفتار در اعتیاد، خیلی به احساسات اطرافیان توجهی ندارند، اما برای همسر من همیشه مهم بود که خانواده‌اش متوجه نشن. حتی پدر و مادر خودش، مادر من و دیگر اطرافیان هم متوجه نشده بودند. و این برای من واقعاً ارزشمنده، چون نشون می‌ده چقدر برای ما احترام قائل بوده.امروز خیلی خوشحالم که در این جایگاه هستم، و با افتخار می‌گم که همیشه پشتت هستم، محسن عزیز. دوباره از آقای جواد و همه عزیزانی که تلاش می‌کنن تا ما از تاریکی بیرون بیاییم، صمیمانه تشکر می‌کنم.به‌نظر من، اعتیاد مثل پیله‌ای هست که دور خودمون می‌کشیم تا از دنیای بیرون جدا بشیم. شاید فکر کنیم آسیبی به دیگران نمی‌رسونیم، اما واقعیت اینه که بیشترین آسیب رو به خودمون می‌زنیم. باید از این پیله‌ی تنهایی و تاریکی بیرون بیاییم و به سمت نور، آگاهی و زندگی واقعی حرکت کنیم.ممنونم که با محبت به صحبت‌های من گوش دادید. 

 

تایپ: مسافر مختار خدمت گزار سایت  و مسافر احمد لژیون ۴ 

ویراستاری وارسال :مسافر علی خدمتگزار سایت

عکس :مرزبان خبری مسافر بهمن

مسافران نمایندگی صفادشت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .