English Version
This Site Is Available In English

دلنوشته مسافر محمد لژیون ۵

دلنوشته مسافر محمد لژیون ۵

روزی در تاریکی اعتیاد غوطه‌ور شده بودم، همه راه ها را رفته بودم که بتوانم از اعتیاد خلاص شوم ولی هر بار بدتر از قبل می‌شد، یا یک آنتی ایکس جدید را تجربه می کردم و یا مصرف قبل من بیشتر می‌شد.

یک روز با حال خیلی بد از خدا خواستم یا مرگم را برساند و یا اینکه یک راهی برای رهایی پیش پایم بگذارد.

خداوند مهربان دیری نگذشت و خواسته ام را اجابت کرد، منزل پدری من نزدیک شعبه بود شاید هزار بار از آنجا رد شده بودم ولی اصلا توجه نکرده بودم، اما چند روز بعد، بطور ناگهانی چشمانم به تابلوی کنگره افتاد و وارد شدم و بعد از ۳ جلسه تازه واردین، حسم راهنمای عزیزم را گرفت و سفرم را شروع کردم و بعد از آن با سفر سیگار حالم بهتر از قبل هم شد.

خداراشکر می‌کنم بخاطر وجود کنگره و این بستر و این محیط دوستانه که می‌آئیم و دور هم جمع می شویم و به حال خوش دست پیدا می‌کنیم و اینکه در این دانشگاه جهان بینی از نوع ناب و درجه یک و کاربردی به ما آموزش داده می‌شود و یاد می‌گیریم چطوری و با چه نگرشی به جامعه و خانواده و محل کار و زندگیمان نگاه کنیم و برخورد کنیم.

و در یک جمله اگر بخواهم بگویم، اینکه در کنگره آموزش گرفتم که یک نقطه سیاه در کاغذ را نبینم، بلکه این‌همه سفیدی روی کاغذ را بهش توجه کنم.

 

دلنوشته مسافر محمد لژیون ۵

رابط خبری مسافر مجید لژیون ۷

ویراستاری و ارسال مسافر حامد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .