سلام دوستان زهرا هستم همسفر اصغر
با آمدن به کنگره 60حال من تغییر کرد. چقدر وجود کنگره60 توی زندگیم تاثیر مثبت گذاشت و باعث حال خوب من شد. یادم هست قبل از کنگره خیلی عصبی و ناامید بودم. حال روحی واقعا بدی داشتم و همیشه نیروهای منفی توی ذهنم بود. فقط و فقط وجود دخترم بود که باعث میشد کار خطا یا اشتباهی نکنم.
یادم هست قبل از کنگره60 یک شب آنقدر حالم خراب بود که به مسافرم گفتم من هم می خوام بیام کنگره.
با اشک و گریه می گفتم و مسافرم چون اوایل سفرشون بود، اول جبهه گرفتند و دلیلش نیروهای منفی بود که مدام به مسافرم القا منفی می کردند.
روز اولی که به عنوان تازه واردبه کنگره60 آمدم، راهنمای تازه واردین فقط یه جمله گفت:" علت آمدن شما به کنگره60 چیه؟" انگار واقعا منتظر بودم یکی بگه زهرا حالت چطوره؟ شروع کردم به اشک ریختن و هر چی که توی دلم سنگینی میکرد رو گفتم.
جلسه دوم که مجددا رفتم دستور جلسه در مورد "مصرف شیشه و تاثیر آن روی من بود". یادم هست یکی از عزیزان همسفر در مورد روزهای قبل ترک مسافرش می گفت. واقعا دیدم چقدر راحت در موردش صحبت میکرد. اون روزها رو با حالت خنده و به صورت یک خاطره تعریف میکرد. انگار تلنگری به من زده شد که زهرا اینجا مثل یک خونه امن می مونه که همه با هم یک سر گذشتی رو تجربه کردیم و با هم همدل هستیم.
جلسه سوم که رفتم لژیون انتخاب کردم. چند روز بعد دستور جلسه در مورد حرمت و قضاوت بود. آقای مهندس می فرمایند: "همیشه نیروهای باز دارنده ای امکان داره بیاد سر راهت که تو رو از آمدن به کنگره60 منع کنه. این تو هستی که اگر پندار، کردار و گفتارت می خواد کنگره ای بشه، باید این نیروهای باز دارنده رو از خودت دور کنی.
من زهرا تا قبل از این که بیام کنگره60 واقعا واکنش و باز خورد منفی نسبت به موضوع داشتم. وقتی سی دی حرمت و قضاوت رو گوش دادم تصمیم گرفتم به جای این که حال دل خودم رو بدکنم، بی حرمتی و بی احترامی کنم، خیلی راحت فقط با دو جمله این موضوع رو تمام کنم .
یادم میاد که می رفتم جلوی آینه و بارها و بارها به خودم می گفتم: آفرین زهرا ! این زهرا صد در صد با زهرای سابق فرق داره. میشه گفت: از خودم راضی هستم. طبق گفته های آقای مهندس عزیز که می فرمایند: "هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی کند." اگر اتفاقی توی گذشته من افتاده، مقصر اصلی اش خود من بودم. هیچ کس جز خودم نمی تونست حال دلم را خوب کنه. تا وقتی که خودم نخواستم چیزی درست نشد .
الان هم مشکلات هست، سختی ها هست، ولی اون زهرای سابق با اون دیدگاه مأیوس کننده نیست؛ چون از آقای مهندس بزرگوار و کنگره60 یاد گرفتم که مشکلات و سختی ها هست، ولی این من هستم که باید با آرامش و تفکر، پله پله به سوی روشنایی قدم بردارم. بارها و بارها خدا رو شکر گزارم که راه کنگره60 را به من نشان داد.
نویسنده :همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون چهارم)
گردآوری: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون چهارم)، رابط خبری
ویرایش: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول)، دبیر سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول)، نگهبان سایت
گروه سایت همسفران نمایندگی غزالی مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
41