درمان در کنگره 60 بر اساس سه ضلع یک مثلث تشکیل شده است که این سه ضلع باید بهموازات و باهم دیگر رشد کنند تا یک شخص مسافر یا همسفر به درمان قطعی برسد؛ این اضلاع شامل: جسم، روان، جهانبینی است. اگر مسافری وارد کنگره شود و بخواهد با داروی OT به درمان برسد و در جلسات جهانبینی شرکت نکند قطعاً به درمان نخواهد رسید؛ شاید بتواند دارویش را قطع کند اما نمیتواند به حال خوش درونی دست پیدا کند.
اصول و قوانین هر علمی، پایه و فندانسیون بنای آن علم هستند، مانند یک ساختمان که اگر بنای آن درست گذاشته شود قابلیت آن را دارد که صد طبقه روی آن ساختمان گذاشته شود؛ بنابراین باید مطالب و آموزشها به سادهترین شکل عنوان شوند تا برای همه قابلفهم باشند لذا ساده کردن مهمترین کاری است که یک استاد یا معلم باید انجام دهد، اگر این کار را بلد نیست باید یاد بگیرد چون با این شرایط نمیتواند علمش را به دیگران انتقال بدهد.
جهانبینی متعلق به همه انسانها است و برای کسانی که درون تاریکی هستند بهصورت به نیاز مبرم است و برای آنها مثل یک طناب میماند که انسان را از عمق تاریکیها خارج میکند اما بقیه انسانها هم به این طناب نیاز دارند اما نه به اندازه کسانی که در تاریکیها غرق شدهاند. انسانی که وارد اعتیاد میشود کاملترین شکل تاریکیها را در خودش دارد، او حسهای خوب بسیاری را از دست داده و حسهای بدی پیدا کرده و خیلی از تواناییهایش را از دست داده و جای همه اینها ناتوانی حاکم میشود به چنین انسانی دانشی که به او راه را نشان بدهد که از کجا ضربه میخورد خیلی میتواند کمک بکند.
درمان اعتیاد مثل یک سرماخوردگی ساده نیست که دکتر دارویی تجویز کند و در مدت خاص مصرف کند و به درمان برسد، برای درمان اعتیاد در کنار شربت و کار کردن روی جسم باید از ابزارهای دیگری استفاده شود که یکی از این ابزارها جهانبینی فرد است که باید تغییر بکند. یک مسافر اگر یکپنجم دارو را کم میکند از طرف دیگر باید یکپنجم به دانایی او افزوده شود وگرنه حالش خوب نمیشود و دوباره به سمت مواد برمیگردد چون برای قطع مواد و حال خوب باید هورمونهای بدن بهصورت خودکار شروع به ترشح اندورفین، دوپامین و غیره کند و برای ترشح این مواد باید فرمان صادر شود و فرمان زمانی صادر میشود که انسان ازنظر دانایی و ظرفیت تغییر کرده باشد.
آموزش دیدن و علمآموزی ظرفیت و پتانسیل انسان را بالا میبرد مثل کشوری میماند که باید کارخانه مختلفی در آن ساخته شود زمانی که این کارخانهها ساخته شد آنوقت مواد اولیه این کارخانه قابلاستفاده است بنابراین اگر انسان به آن میزان ظرفیت و دانایی نرسد دینورفین و اندورفین در بدن او تولید نمیشود به همین خاطر است که درمان در کنگره صرفاً کم کردن مواد از روی جدول نیست اگر با این روش درمان صورت میگرفت دیگر نیاز به جلسات آموزشی نبود.
اگر انسان قوانین بازی را یاد بگیرد آنوقت بازیشان لذتبخش میشود مراحل یادگرفتن قوانین بازی بسیار سخت است و هیچ ارتباطی به هوش و استعداد ندارد، چون هر کاری که انسان شروع میکند باید اول سختیهای آن را با جانودل بپذیرد تا بتواند به مرحله راحتی دست پیدا کند مانند شاگردی که بار اول که درس را میخواند خیلی سخت است ولی برای بار دوم و سوم آسانتر و لذتبخشتر میشود.
قوانین زندگی هم به همین صورت است کسی که در مواجه با سختیها صبر میکند و شروع به یادگیری میکند قطعاً به قسمتهای لذتبخش هم خواهد رسید فقط باید قوانین بازی را بلد باشد و اگر غیرازاین باشد در دانشگاه یا محل کار به نقطهای میرسد که ازنظر او همه انسانها مشکلدار هستند و این باورها در او رشد میکند درصورتیکه این مشکلات بازتاب بلد نبودن قوانین زندگی است، اگر نگاه ما نسبت به اطرافیان تغییر کند همهکسانی که روزی دشمن ما بودند به نیروهای کمکی تبدیل میشوند و پشت ما قرار میگیرند و اگر میخواهیم به شادی، آرامش و لذت دست پیدا کنیم باید مرحله یادگرفتن قوانین بازی را با حوصله انجام دهیم.
نکته پایانی اینکه با جهانبینی میتوانیم دیدگاهمان را به هستی و کل جهان تغییر دهیم و این تغییر دیدگاه فقط با آموزش و بالا بردن آگاهی به دست میآید و من بهعنوان یک همسفر همیشه باید در حال آموزش باشم تا بتوانم به آن آرامش درونی و هدفی که میخواهم دست پیدا کنم.
نگارش: راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
عکس: همسفر عسل رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون هشتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر رها دبیر سایت
همسفران نمایندگی خلیجفارس بوشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
60