"آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است" به یاد میآورم روزی که برای اولین مرتبه وارد کنگره شدم گروهی از مسافران و همسفران گرد هم آمده و در کمال آرامش، نظم و انظباط به سخنان استاد گوش میدادند؛ اما من با حالی بسیار خراب و شاکی از اینکه چرا در این مکان هستم؛ زمانیکه با صحبتهای راهنمای تازه واردین به مکتب عشق لژیون راهنما همسفر سمانه وارد شدم به این باور رسیدم که در حقیقت جای من در این مکان مقدس است؛ زیرا آنقدر تخریب در من بهوجود آمده بود که نیاز به این مکان و اعضای آن داشتم؛ زمانیکه به سخنان استاد خود گوش فرا میدهم، دیگر آن برگ رقصان در دست باد نیستم؛ زیرا راهنما به من آموخت مانند کوه در برابر مشکلات استوار باشم و با آموزش گرفتن از ۱۴ وادی عشق آرامش به زندگی من بازگشت و در ادامه مسیر با تفکر صحیح زندگی را برای خود و دیگران آسان نمودم، اکنون به کنگره۶۰ و تمامی اعضای آن از جمله: مرزبانان، نگهبان و راهنمایان که با خدمت بیمنت به خلق یک نفس را احیا مینمایند، حسِ نابی دارم مانند روزی که برای اولین بار فرزند خود را در آغوش گرفتم، از خداوند میخواهم که به این عزیزان طول عمر باعزّت عطا فرماید.
نویسنده: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر سمانه
نمیدانم چگونه حال دل خود را بگویم، من در این مکان امن و مقدس تولد دوباره یافتم، پیش از ورود به کنگره بیهدف و بدون عشق و محبت بوده و تنها روزها را سپری میکردم؛ اما با آموزشهای کنگره دریافتم که زندگی یعنی درک لحظهها و قرارگیری در مکانی که حس خوبی داشته باشم، پس از گذشت ۱۱ ماه متوجه شدم که بایستی برای خود زندگی کنم نه برای دیگران؛ زیرا همیشه دیگران اولویت زندگی من بودند؛ اما اکنون میخواهم با زیستن برای خود در سفر دوم از فرصتهای بوجود آمده نهایت استفاده را ببرم در امتحانات شرکت کرده و در امر خدمت پیشقدم باشم و اعمالی را انجام دهم که در گذشته برای من غیرممکن بود، در اوایل سفر به سبب عدم آشنایی با روش کنگره گامهای خود را با احتیاط برمیداشتم، انسان ملاحظهکاری هستم و تا زمانیکه از راهی اطمینان پیدا نکنم در آن مسیر قرار نمیگیرم برای انتخاب راهنما نیز همینگونه بود و اوایل نافرمانی میکردم؛ اما هماکنون سعی میکنم که فرمانبردار خوبی باشم، همینکه در مشکلات تفکر کرده سپس وارد عمل میشوم نشانه تلاش من است که با قرارگیری در کنگره آموزشها را کاربردی کنم، امیدوارم با یاری خداوند و حرکت خویش تغییرات در درون من بهوجود آید و اعمال ضدارزشی که باعث بروز مشکلات در زندگی من شد را کنار بگذارم از خداوند سپاسگزارم که کنگره را در مسیر زندگی من قرار داد.
نویسنده: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر سمانه
همیشه از اینکه خداوند دعای شب قدر من را مستجاب نمیکند، بسیار ناراحت بودم؛ اما نمیدانستم با مکانی به نام کنگره که برای من تمثیل فرشته است آشنا میشوم، زمانیکه مسافر من با خوشحالی باورنکردنی از کنگره تعریف می کرد، مجذوب صحبتهای او میشدم با اینکه آن مکان را ندیده بودم؛ اما حس خوبی در وجود من شکل گرفت گویی قرار است در این مکان به حال خوش دست یابم، پیش از ورود به کنگره در اثر وجود دانایی اندک، ارزش خود را نمیدانستم و ناسپاسی میکردم ابتدای سفر سرشار از کینه، نفرت، خشم و حسهای منفی بودم و تحمل وجود مسافر خود را نداشتم، با یادآوری خاطرات گذشته اشک از چشمان من سرازیر شده و غم و ناامیدی وجودم را فرا میگرفت، شکست و زندگی سرد و بیروح، حتی نگاههای اطرافیان سبب آزار من میشد تنها پاییز زندگی خود را میدیدم که بهاری ندارد؛ اما اکنون محکم، امیدوار و سرشار از حسهای ناب ایستادهام نوروز امسال برای من متفاوت بود و پاییز تبدیل به بهاری دلانگیز و زیبا شد که میخواهم آن را با مسافر خود ساخته و تبدیل به باغی پر از گل از جنس عشق و محبت کنم تا با او یکدل و همراه شده و زندگی جدیدی را با یکدیگر بسازیم، من با دستیابی به معجزه کنگره طعم شیرین آن را چشیده و ایمان دارم که روز رهایی آکادمی را با صحن جامع رضوی، اتاق آقای مهندس را با حرم امام رضا و گل رهایی را گل حرم میدانستم، آرامش آنجا عجیب بود دلم نمیخواست از آن مکان خارج شوم دستهای آقای مهندس برای من شفابخش بود و معجزه زندگی را برای من به ارمغان میآورد امیدوارم لیاقت نشستن روی صندلی کنگره را داشته باشم از راهنمای خود که با صحبتهای زیبا من را با نور آشنا نمود و درس زندگی به من آموخت، از راهنمای مسافر خود سپاسگزار هستم که توانست او را از اعماق تاریکی به نور و روشنایی برساند، امیدوارم با خدمت در مسیر کنگره زحمات این عزیزان را جبران کنم و قدردان واقعی باشم.
نویسنده: همسفر فرزانه رهجوی راهنما همسفر سمانه
ویرایش: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون پنجم)
عکس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون یکم )
ارسال: همسفر فریده راهنما همسفر مینا (لژیون بیستوسوم )
نمایندگی همسفران سلمان فارسی
- تعداد بازدید از این مطلب :
194