در رابطه با جهانبینی، اکثر شما مطالعه کردهاید و یقین دارید که جهانبینی محور اصلی حرکت در کنگره است. شاید وجه تمایز و علت موفقیت کنگره۶۰ نسبت به گروههای دیگر و اینکه به سرعت در حال جهانی شدن است و اکثر آمارها نشان میدهد که نسبت به گروههای دیگر، برگشت در کنگره۶۰ کمتر است، فقط و فقط بحث جهانبینی است. جهانبینی که در کنگره۶۰ ارائه میشود یک جهانبینی الهی است. در گروههای دیگر، هم شاید جهانبینی وجود داشته باشد؛ اما تفاوت جهانبینی الهی با بقیه جهانبینیها این است که میگوید، تو بخواه، تو تلاش کن؛ اما نیروهایی تو را به خواسته و هدفت میرسانند.
این بزرگترین تفاوت کنگره۶۰ در جهانبینی است. حال چرا کنگره۶۰ دو جزوه به نامهای جهانبینی ۱ و ۲ ارائه کرده و کاملاً روی این جهانبینی مانور میدهد؟ تاکنون آقای مهندس دژاکام هزاران سیدی ارائه دادهاند که پایهی همه آنها جهانبینی است. وادیها در کنگره۶۰ چندین سال پیش تدوین شدند، اگر دقت کنید با گذشت چندین سال منسوخ نشدهاند در واقع برگرفته از آیات قرآن هستند. جهانبینی، وادیها، کتابها و تمامی کلاسهای آموزشی که برای ما گذاشته میشود، برای این است که ما بدانیم ریشه خطاهای ما چیست. زمانی که ریشه را پیدا کردیم چطور تغییر کنیم و از مسیر خطا تغییر جهت داده و برویم به سمت خیر و صلاح خود.
چه کسی خیر و صلاح ما را بهتر میداند؟ خدایی که انسان را خلق کرده، بهتر از هرکس دیگری میداند که او چه چیزی نیاز دارد و مسیر چه باید باشد و طبق این اصل بر خودش وظیفه کرده است که از خلقت آدم تاکنون قوانین الهی را در اختیار انسان قرار دهد هر زمان آنچه نیاز داشتهایم در اختیار ما قرار داده است. در مورد اعتیاد هم، بزرگترین مشکل ما مشکل جهانبینی است. اگر دقت کنیم تمام کسانی که برگشت کردهاند، تنها روی جسم کار کردهاند و توجهی به جهانبینی نداشتهاند. ما از یک ماده عاجز میترسیم، در حالیکه در جهانبینی گفته میشود که از ماده نباید ترسید، هر چه که از ماده تشکیل شده است عاجزترینند در خلقت نباید از این عامل ترسید؛ باید وارد وادیهای بالاتر شد.
دیدگاه انسان اگر درست باشد، اسیر ماده نخواهد شد و چنانچه اسیر شد راهی پیدا خواهد کرد تا رها شود. بیشتر موضوع اعتیاد آثاری چون دروغ، حقه بازی، کلک، دزدی و ... است که اگر ریشه این عوامل در جهانبینی اصلاح شود، دیگر این حس از بین میرود. هر کاری، هر بازی در خلقت یکسری اصول و قوانینی دارد که ما؛ باید اصول و قواعد و قوانین آن را بلد باشیم تا بتوانیم در آن کار موفق شویم و اگر آن قواعد را بلد نباشیم ممکن است دچار مشکلات شویم. ما در جزوه جهانبینی خواندهایم که هدف اصلی نیروههای باز دارنده توقف فرایند دانایی است منظور از این نیروهای بازدارنده چیست؟ منظور نیروهای باز دارنده همان نیروهای است که ما را از اهداف خود دور میکند، که این نیروهای منفی و بازدارنده کاملاً مکمل یکدیگر هستند و فرد را به انحراف میکشاند و در فرد تخریب ایجاد میکند.
ما با دانایی میتوانیم از این نیروها دور شویم و درگیر آنها نشویم مثلث دانایی از سه ضلع تشکیل شده تفکر، تجربه و آموزش. سؤالی که به ذهن همهی ما میآید آیا فقط با دانایی میشود درگیر نیروهای منفی نشد؟ بله درسته با دانایی، البته دانایی از نوع دانایی مؤثر نه دانایی به تنهایی؛ چون خیلی از افراد خیلی از مطالب را میدانند؛ ولی چرا زندگیشان پر از مشکلات است؛ چون فقط میدانند و به آنها عمل نمیکنند. حالا سؤالی که برای ما پیش میآید. فرق بین دانایی و دانایی مؤثر چیست؟ هر چه انسان بداند میشود دانایی و هر چه مثلث داناییش متقارن باشد از دانایی بالاتریی برخوردار میشود؛ اما زمانی این دانایی به دانایی مؤثر تبدیل میشود که اطلاعات و آگاهیها را به اجرا در بیاورد؛ مثلاً ما همه میدانیم ورزش چه قدر خوب است چه فوایدی دارد و در مورد ورزش کاملاً اطلاعات و دانایی داریم؛ ولی تا زمانی که آن را عملی نکنیم و ورزش نکنیم به دانایی مؤثر در ورزش نرسیدیم و در خیلی موارد دیگر.
هر کدام از اضلاع مثلث دانایی توصیحات کاملی برای خود دارد. تفکر: با تفکر ساختارها آغاز میگردد، بدون تفکر آن چه هست رو به زوال و نابودی میرود. در واقع پایه و اساس هر کاری تفکر است. اگر هر کاری ما انجام میدهیم آخرش به خیر و خوبی ختم شود قطعاً پشت آن تفکر بوده است اگر کاری انجام دادیم باعث بروز مشکلات شود یا ما فکر نکردیم یا فکرمان اشتباه بوده است. به طور مثال فردی که اعتیاد دارد؛ باید از پایه و ریشه آن را درست کند تا بتواند به درمان اعتیاد برسد، اگر بخواهد بدون تفکر و یک شبه آن را کنار بگذارد قطعاً به مشکل برمیخورد یا من همسفر اگر بخواهم ضدارزشهای وجودیم را کنار بگذارم؛ باید ذره ذره و به مرور زمان آنها را کنار بگذارم و پشت هر کاری که میخواهم انجام بدهم تفکر کنم.
مثلث درمان شامل سه ضلع است جسم، روان، جهانبینی و فرد باید روی هر سه ضلع کار کند به آرامی و پله به پله، شاید مسیر طولانی باشد؛ اما تخریب ایجاد نمیکند و حرکتی است با تفکر، دوم تجربه و سوم آموزش. حس نقش بسیار مهمی دارد تجربه چیزی است که ما با تمام وجود آن را حس میکنیم وقتی میخواهیم کاری را انجام دهیم آن حس است که باعث میشود ما آن کار را انجام دهیم فردی که مراحلی را طی کرده باشد و به آن دانایی رسیده باشد و ما را با آن مسیر آشنا کند و راه را به ما نشان دهد. در واقع فرایندی است که فرد طی میکند به طور مثال آقای مهندس در درمان اعتیاد اول این راه و روش و مراحل را روی خودشان انجام دادند در واقع در درمان اعتیاد تجربه به دست آوردند و در واقع فرایندی است که طی کردند. وقتی به نتیجه رسید این روش را در اختیار ما گذاشتند و آموزشهای لازم را به ما دادند. تا من و مسافرم با آموزشهای کنگره به رهایی و درمان و حال خوب برسیم. در واقع علمی هم که تجربه شده باشد سندی بدون نقص است؛ پس در راه وروش ابداعی آقای مهندس حسن دژاکام هیچ شک و تردیدی نیست و من به شخصه به ایشان اعتقاد و ایمان کامل دارم.
نویسنده: راهنما تازهواردین همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر مهدیه(لژیون اول)
رابطخبری ویراستاری: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر مهدیه(لژیون اول)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
77