دستور جلسه:« وادی دوم و تاثیر آن روی من»
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان آوین هستم یک مسافر
انشاءالله که هفته خوبی را شروع کرده باشید. در مورد وادی دوم که میگوید؛ هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. من موقعی که وارد کنگره شدم، هیچ امیدی به هیچ جا و هیچچیز نداشتم. از همهجا رانده شده بودم و هر مشاورهای، هر کلاسی، هر درسی و هر جایی رفتم که زندگی خود را سامان دهم، ولی متأسفانه بهخاطرنداشتن آگاهی و اطلاعات، هر روز بیشتر در منجلاب فرومیرفتم. چرا؟ چون آگاهی نداشتم، چون اطلاعات کاملی نداشتم و این باعث تخریب زیاد من در زندگی میشد.
من با یک دنیا ناباوری و یک دنیای ناامیدی وارد کنگره شدم. زمانی که وارد کنگره شدم؛ همیشه برای من سؤال بود که چرا سرنوشت من باید به این صورت باشد؟ چرا زندگی من اینطوری است؟ چرا بچههای من باید اینگونه باشند؟ این چراها و اماها و اگرها، خیلی ذهن من را در گیرکرده بود.
در کنگره یاد گرفتم که هیچ انسانی بیهوده به دنیا نیامده است. برای مثال؛ اگر اطرافمان را نگاه کنیم، میبینیم که گنجشکها چقدر زیبا آواز میخوانند، چقدر قشنگ چهچه میزنند، دریا برای خودش طغیان میکند. رودخانهها میجوشند و خروشان به جلو میروند و همه دستبهدست هم میدهند و آن عشق بلاعوضی که در یک خلق مخلوق خدایی آفریده شده است در اطراف و در طبیعت وجود دارد را ما میبینیم.
رودخانه هیچوقت خودش، آب خود را مصرف نمیکند و آن آبی که روان و جاری است برای من انسان که یک موجود زنده در این جهان خاکی هستم، استفاده میشود. سایه و میوه درخت را خودِ درخت استفاده نمیکند و این بخشش طبیعت و خلقت خداوند است که وقتی انسان آنها را میبینند، واقعاً شگفتزده میشوند.من آوین که به این دنیا آمدهام یک رسالتی دارم، یک مأموریتی و یک مسئولیتی دارم که آفریده شدهام و آن تقدیر و سرنوشت من بوده است که باید میآمدم و آنها را رقم میزدم. من زمانی که به فرمان خداوند جواب دادم و قبول کردم که به کرهٔ خاکی وارد شوم، آن زمان خانواده خود را انتخاب کردهام.
من میتوانستم یک خانوادهای بهتر از خانواده فعلی خود انتخاب کنم که در خوشبختی و نعمت و بهقولمعروف در جزایر قناری و هزاران جا از بهترین جاهای جهان را انتخاب کنم، ولی از تقدیر قبل خود خبر نداشتهام.
من باید در کنار اطرافیان خود رشد پیدا میکردم و بزرگ میشدم، حتی ظرفیت درونی من با مشکلاتی که وجود داشت، بیشتر شود. من با اینکه ضررهای مواد و قلیان را میدانستم، یک مصرفکننده مواد و قلیان شدم، به هر دلیل خواسته یا ناخواسته این وابستگی را پیدا کردم؛ این در تقدیر قبل من بوده که یک مصرفکننده بشوم و به کنگره بیایم تا درمان شوم و آموزش بگیرم.
این وادی بسیار حرف دارد، کلی امیدواری دارد. من برای سفر ویلیام خود بسیار تلاش کردم. بچههایی که الان برای سفر ویلیام تلاش میکنند، واقعاً باید امیدوار باشند که این اتفاق میافتد. اگر منِ راهنما توانستم قلیان و سیگار را کنار بگذارم، نیکوتین را کنار بگذارم، صددرصد شما رهجوها هم میتوانید، به آن رهایی و به آن حال خوب برسید؛ ما به هر چه فکر کنیم همان میشود.
اگر من سفر اولی فکر کنم که اگر آدامس را بهموقع خوردم و حرف راهنما را گوش کردم، زمانی که میخواهم پله کم کنم و از کمکردن آدامس نترسم، واقعاً به آن حال خوب میرسم. اگر در ذهن خود همیشه این فکر باشد که بر فرض مثال، اگر تعداد قطعات آدامس من از ۲۴ قطعه، ۱۸ قطعه شود، باید چه کاری انجام دهم؟ اگر آن القائات و تفکرات به سراغ من بیاید، واقعاً حالم بد خواهد شد و امکان مصرف دوباره سیگار را دارم.
اگر درست فکر کنم و سندهای بدون نقص را در اطراف خود ببینم، راهنمایان را ببینم، بچههای سفر دومی و تمام کسانی که در کنگره هستند و سفرشان را تمام کرده و هنوز در کنگره حضور دارند، را نظاره کنم، دیگر از پله کمکردن هراسی ندارم.
حتی کسانی که بیرون از کنگره هستند و آن رشد کامل را کردهاند و آن آگاهی را گرفتهاند که مصرف سیگار، ضررهایش آنقدر زیاد است که اگر من مصرف سیگار داشته باشم نمیتوانم درست تفکر کنم، شخصیت درونی من پایین میآید و دید اطرافیان نسبت به من تغییر میکند و آن شخصیتی که باید داشته باشم بهمرورزمان و اندکاندک از بین میرود و هیچکس روی من حساب نمیکند، با درست سفرکردن، با درست تفکرکردن و با امیدواری، همه میتوانند یک سفر بسیار خوبی داشته باشد و حال خوب را تجربه کنند.
اگر من برای رهایی سیگار، دیدار آقای مهندس را در ذهن خود تصور کنم و به عظمت و بزرگی ایشان که از جا بلند میشوند و نشان ویلیام بچهها را میزنند؛ نشان ارزشی است که جناب مهندس برای رهایی نیکوتین قائل میشوند. درست است که یک سفر سخت و سهل است و لی این اتفاق میافتد.این وادی دوم هم به ما میگوید: «هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.» یعنی اگر من بخواهم بگویم من هیچ نیستم و من بیخود به این دنیا آمدهام؛ جسمی که باید زیر خاک برود و خوراک مور و ملخها شود، یک مصرفکننده باشد یا یک فرد سالم؛ چه فرقی میکند.
آن وقت با این تفکر؛ تا میتوانم دنبال عیشونوش خود باشم که این افکار و اندیشه غلط است. ما در کنگره آموزش گرفتیم که هر کدام از ما برای مسئولیتی آمدهایم. همینطور که میدانیم جناب مهندس در صحبتهای خود فرمودند: حضرت موسی برای عبادت به غار تور میرفتند، در مسیر آن کرم خاکی را دیدند که در خاک غوطهور است؛ برای حضرت موسی سؤال شد که؛ خداوند چرا این کرم را آفریده است؟ خداوند فرمودند: قبل از اینکه این سؤال را از من بپرسید آن کرم از من پرسید که ای خدا چرا موسی را آفریدی؟
تمام مخلوقین خداوند، تمام موجودات زنده روی کره خاکی هر کدام برای مسئولیت و کاری روی این کره خاکی آمدهاند. حالا منِ انسان که با چهل میلیون سلول، و وجود درونی من و اینکه بدانیم عظمت و بزرگی بدن به چه صورت است، این سیگاری که میکشم چقدر خسارت به من وارد میشود! هیچوقت لب به سیگار نمیزدم.
من اگر متوجه میشدم مصرف قلیانی که دارم استفاده میکنم، چقدر روی ریههای من اثر میگذارد، چقدر روی دریچه قلب من اثر میگذارد و چقدر ضربان قلب مرا کموزیاد میکند و خسارتهای دیگری که به جسم من وارد میشود، هیچوقت لب به نیکوتین نمیزدم. انشاءالله که مسئولیت و آن رسالتی که در این دنیای خاکی داریم را بتوانیم به نحو احسن انجام بدهیم.
تایپ: مسافر مونا نمایندگی یاس اصفهان
ویرایش: همسفر بدری لژیون ۱۴ - نمایندگی یاس اصفهان
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
32