اگر بخواهم در مورد وادی دوم و تأثیر آن روی خودم چیزی بنویسم؛ زمانیکه با کنگره از طریق مسافرم آشنا شدم فکر میکردم که برای مسافرم و برای اینکه به او کمک کنم باید به کنگره بیایم و سفر کنم؛ اما وقتی وارد کنگره شدم متوجه شدم خودم در دنیایی از تاریکیها از جمله ناامیدی قرار دارم؛ چون از همهچیز ناامید بودم و تنها امید و همراه من مصرف قلیان و نیکوتین بود؛ زیرا از مسافرم که قطع امید کرده بودم برای همين هیچ امیدی برای خروج از این وضعیت نمیدیدم؛ اما زمانیکه یک سال از سفر اول مسافرم گذشت و من وارد کنگره شدم با اینکه در طول یک سال متوجه تغییراتی در مسافرم شده بودم؛ ولی باز هم حس ناامیدی اجازه دیدن این تغییرات را به من نمیداد و زمانیکه پذیرفتم مسافرم در حال تغییر است این مقاومت در من شکست و فهمیدم که امید برای خروج از این وضعیت وجود دارد؛ پس از خواندن کتاب عشق و رسیدن به وادی دوم امید در من زنده شد که من هم میتوانم به زندگی برگردم. وادی دوم وادی امید است و به من کمک کرد تا بتوانم سفر نیکوتین انجام دهم و به درمان برسم و در ادامه وادی دوم میگوید: «هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم». من توانستم در امتحانات ویلیام وایت شرکت کنم و این توفیق نصیبم شد که راهنمای درمان نیکوتین شوم و در حال حاضر هم در حال خدمت در پارک طالقانی هستم.
اگر بخواهم این وادی را در زندگی خودم جمعبندی کنم؛ باید بگویم که من بهعنوان اشرف مخلوقات باید در هر لحظه بهدنبال این باشم که هدف من از آمدن به این جهان خاکی چه بوده، چه هست و چه کاری از دست من برمیآید که انجام بدهم و این موضوع در هر جایگاهی میتواند باشد مثل: جایگاه مادر، همسر، فرزند، عضوی از جامعه و ... بهنظر من تنها جایی که انسان شاید متوجه این وادی شود حضور در کنگره است؛ زیرا من همسفر متوجه شدم که باید به درمان برسم و از این ناامیدی خارج شوم و بتوانم در مسیر خدمت به انسانهای دردمند کمکی هر چند کوچک بکنم و من در حال حاضر به لطف خداوند انسانی پر از امید و امیدواری هستم.
ویرایش: همسفر مهکامه رهجوی راهنما همسفر نازی (لژیون چهاردهم) رابط سایت
ارسال: همسفر گندم رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون یوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ستارخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
31