ششمین جلسه از دوره سیزدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی خانمهای مسافر و همسفران نمایندگی رز تهران با استادی راهنما مسافر نازک، نگهبانی همسفر حسنا و دبیری همسفر مریم با دستور جلسه: «وادی دوم و تأثیر آن بر من» روز سهشنبه ۹ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، نازک هستم یک مسافر.
امیدوارم حال همه شما خوب باشد. بسیار خوشحالم که امروز به همراه لژیون شانزدهم خدمتگزار این جلسه هستیم. امید دارم در کنار یکدیگر، جلسهای پربار را تجربه کنیم. دستور جلسه این هفته «وادی دوم و تأثیر آن بر من» است.
تیتر وادی دوم میگوید: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد؛ هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.»
در وادی اول یاد گرفتم که باید تفکر کنم. تنها زمانی که تفکر صحیح داشته باشم، نیروی القا، احیا و تحرک به یاری من خواهند آمد. همچنین آموختم که ابتدا باید بدانم مبدأ من کجاست، در چه وضعیتی قرار دارم و اکنون در کجا ایستادهام. با حرکت بهسوی وادی دوم، به من نشان داده میشود که چه چیزهایی را از دست دادهام یا در حال از دست دادن چه چیزهایی هستم.
همه ما قبل از شروع سفر اول، پر از حسهای منفی بودیم؛ حسهایی مانند غم، ناامیدی، ترس، خشم، کینه، نفرت و... این احساسات، جهنمی درون ما بهوجود آورده بودند؛ جهنمی که روزبهروز بزرگتر میشد تا جایی که ما را مجبور کرد برخیزیم و به داد خودمان برسیم. با کنگره ۶۰ آشنا شدیم و سفر اول خود را آغاز کردیم.
در این مسیر، مهم نبود که از نظر سواد یا ثروت در چه جایگاهی بودیم؛ زیرا بیرون از کنگره، حتی اگر استاد، مهندس، دکتر، تاجر یا کارمند باشم، تفکر غلط و حرکت در مسیر ضد ارزشها برایم مشکلات زیادی بهوجود آورده است. این مشکلات در نهایت باعث بروز بیماریهای جسمی، روحی و روانی بسیاری در من شده بود.
خودم را مثال میزنم: آنقدر مسائل مختلف در زندگی داشتم که مجبور بودم روزانه ۲۰ عدد قرص اعصاب، همراه با مواد مخدر مصرف کنم. تمام این بیماریهای جسمی و روانی بهخاطر مشکلاتی بود که اعتیاد در زندگیام ایجاد کرده بود.
اکثر ما پیش از شروع سفر، فکر میکردیم زندگیمان به آخر خط رسیده و هیچ امید و راه فراری وجود ندارد. آنقدر خود را بیارزش میدیدیم که با خود میگفتیم: «از چه کسی و برای چه کمک بخواهم؟ دیگر امیدی به درمان و رهایی من نیست.»
اما وادی دوم میگوید: این، ترفند نیروی منفی است؛ تو را به ناامیدی میکشاند تا تفکر صحیح را از تو بگیرد. و وقتی تفکر از بین رفت، دیگر نمیتوانی حرکت کنی و در زندان ناامیدی که خود ساختهای، اسیر خواهی ماند. همین نداشتن تفکر صحیح باعث میشود ناامیدی درون ما روزبهروز بیشتر و بزرگتر شود.
در این زمان، وادی دوم به ما گوشزد میکند: صبر کن. به اطرافت نگاه کن. هیچ مخلوق و آفریدهای را نمیتوانی پیدا کنی که بیهوده باشد. حتی جناب مهندس برای ما مثالی ساده میزنند: کرم خاکی به ظاهر بیارزش، که در پس آن فلسفهای عظیم از خلقت نهفته است.
انسان از روز ازل (روز الست) که با پروردگار خود پیمان بست، بر سر دوراهی قرار گرفت: راه روشناییها یا راه تاریکیها.
مسیر تاریکیها، گذر از گذرگاههایی سخت و طاقتفرساست. اگر من راه تاریکی را انتخاب کنم، قطعاً جهان هستی پاسخ آن را خواهد داد.
از زمانی که رها شدهام، میبینم بسیاری از اطرافیانم در گذرگاههای سخت گرفتارند و نمیتوانند از جهنمی که برای خود ساختهاند خارج شوند. چهار نفر از صمیمیترین دوستانم در این سه سال گذشته از دنیا رفتند. آنها انسانهای بیعقل یا ضعیفی نبودند، فقط راه خروج از تاریکیها را نمیدانستند و بلد نبودند چگونه از آن جهنم رهایی یابند.
کنگره ۶۰ دقیقاً برای همین موضوع به کمک ما میشتابد و نوید میدهد که خروج از جهنمِ خودساخته، راه و چاره دارد.
وادی دوم به ما آموزش میدهد: اگر میخواهی قدرت مافوق، حامی و پشتیبان تو باشد و در عبور از مشکلات یاریات کند، باید از قوانین خلقت و هستی پیروی کنی.
سرفصل قوانین هستی چیست؟
دوری از ضد ارزشها، حرکت در مسیر ارزشها و گام برداشتن در صراط مستقیم. جناب مهندس صراط مستقیم را اینگونه تعریف میکنند: کوتاهترین مسیری که مرا با سلامت و حال خوش به سرمنزل مقصود میرساند.
پس اگر در سفر اول هستم و هنوز مشکلات زیادی دارم، یا اگر سفر دومی هستم و زندگیام پر از سختی است، وادی دوم به من اطمینان میدهد: پایان شب سیاه، سفید است.
اگر بهآرامی حرکت کنم و سازندگی را از جسم، روان و جهانبینی خود آغاز کنم، امکان ندارد فرماندهی جسم به من بازگردانده نشود و دوباره به فرماندهی لایق برای حکمرانی بر شهر وجودیام تبدیل نشوم.
اینجاست که وادی دوم تأکید میکند: ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
پس ارزش و قدرت خود را به یاد آوریم.
اگر قدرتمند نبودیم، سختترین درس جهان مادی یعنی اعتیاد را انتخاب نمیکردیم.
همه ما فراموش کردهایم که این سختیها را از پیش انتخاب کردهایم، تا آگاهتر شویم و روح خود را صیقل دهیم. پس بزرگترین دستاورد حیات، یعنی زندگیکردن را از خودمان دریغ نکنیم.
زندگی کنیم و آرامش و نشاط را به زندگی خود بازگردانیم.
به امید رهایی هرچه سریعتر سفر اولیها و آرامش قلبِ سفر دومیهایی که در مسیر خدمت و در صراط مستقیم قدم برمیدارند.
از اینکه به صحبتهای من گوش دادید، از همه شما سپاسگزارم.
تایپ: مسافر فاطمه – لژیون شانزدهم – نمایندگی رز تهران
ویرایش: راهنما مسافر سمیرا – نمایندگی رز تهران
بازبينی و ارسال: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
57