جلسه چهاردهم از دوره سوم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی دزفول، با استادی همسفر روح الدین، نگهبانی مسافر احسان و دبیری مسافر محسن، با دستور جلسه « وادی دوم و تأثیر آن روی من » یکشنبه ۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان روح الدین هستم یک همسفر.
تشکر میکنم از آقا پژمان ایجنت محترم و گروه مرزبانی که اجازه دادند در این جایگاه بنشینم و آموزش بگیرم، شال ایجنتی آقا پژمان را به ایشان و کل شعبه تبریک میگویم، این شال، مهر تاییدی است برای تمام تلاشهای ایشان و ما که از پارک شروع کردیم و به اینجا رسیدیم.
انشاالله گروه مرزبانی هم نیز شالهای خود را دریافت میکنند، تا آن فرمت و شکل نمایندگی را داشته باشیم، پیشاپیش رهایی آقا حمید را به ایشان و راهنمای محترمشان آقا امین تبریک میگویم، اولین رهایی ایشان است و ان شاالله روز به روز این میوهها و حاصل دسترنج شعبه بیشتر و بیشتر بشود.
امروز در محل کارم یک بنده خدایی را آورده بودند که در مورد اعتیاد صحبت میکرد، ایشان کارمندی بودد که بازنشسته بود و کمپ ترک اعتیاد داشت، مطالبی که بیان میکردند با اینکه سابقه زیادی داشتند به اندازه یک سفر اولی که سه چهار ماه سفر میکند، هیچ شناختی از اعتیاد نداشتند و از درمان صحبت میکردند اما بعد میگفتند: من کسی را سراغ دارم که اینجا آمده و 34 بار درمان شده و این سوال پیش میآید، که اگر درمان شده است، پس چرا ۳۳ بار دیگر ا آمده و شما به این شخص خدمات دادهاید که بتواند به رهایی برسد، این اصلاً رهایی صورت نگرفته است و امروز در کنگره همه میدانند رهایی یعنی: به مواد مخدر وابسته نباشی و تمام افرادی که در کلینیک خدمت میکنند همه سر و کارشان با اوتی است، اما کوچکترین وسوسهای در آنها به وجود نمیآید، از نظر من که یک همسفر هستم مطالبی که من دارم یاد میگیرم و به زندگی من برکت داده است، به ساختار و افکار من برکت میدهد و به نظر من رها شدن یک نفر کار خیلی بزرگی است و این تنها یک بستری است که آموزشهای آقای مهندس که بر پایه علم راستین هستند، سعی میکنند به تمام انسانها انتقالش بدهند.
.jpg)
خداراشکر میکنم برای وجود ایشان و شاگردهای ایشان که با مهر و محبتشان و اخلاق و رفتارشان به انسانها یاد میدهند و میفرمایند: دو صد گفتار و نیم کردار نیست، به انسانها یاد میدهند که خوبی خوب است و بدی بد است، این تمام چیزی است که پیامبران و تمام کسانی که سعی میکنند به انسانها خدمت بکنند را به انسان بفهمانند.
دستور جلسه وادی دوم است و آقای مهندس میفرمایند: تمام آن چیزهایی که در هستی وجود دارند از جمله خانهها، درختها، حیوانات و هر محصولی دارند برای خودشان نیست بلکه برای دیگران است.
که درخت گیلاس از گیلاس خودش استفاده نمیکند و فقط برای استفاده دیگران است، به نظر من که انسان موقعی میتواند به وسیله هستی پذیرش بشود که این وادی را درک کند، موقعی است که بتواند برای دیگران مفید باشد، و اینکه اگر من همه چیز را برای خود بخواهم این صفت را حیوانات هم دارند، مثلاً شما گربهای را در نظر بگیرید که بچهاش را اذیت کنید، تا پای جان با شما مبارزه میکند و شاید به شما آسیب نیز برساند، پس اگر قرار باشد انسان همه چیز را برای خود و خانوادهاش بخواهد خب چه فرقی با آن دارد؟
پس یک چیز باید فراتر از این وجود داشته باشد و یک عشقی باشد و یک محبتی باشد و از خود گذشتگی باشد، که ما امروز این را در کنگره به عینه میبینیم.
من جمعه قسمت شد به تهران رفتم و در پارک ولایت آن قسمت که باستانی کارها، کار میکردند رفتم و خیلی لذت بردم و آن میاندار باستانی کار، یک غزلی را میخواند که من این غزل را بارها قبلاً شنیده بودم، ولی انسان وقتی آموزش میگیرد، وقتی آن مطالب را بشنود بیشتر دقت میکند و به برداشت بیشتری می رسد، شعر این بود که میگفت:
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
گر دگران خورده نگیری، مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده بگیری، مردی
به نظر من این همان چیزی است که باید دریافت کنیم و بفهمیم، که اگر انسان بتواند این شعر را کاملاً اجرا بکند میتواند به انسان کاملی تبدیل شود، همان چیزی که خداوند ازبندهاش میخواهد.
از اینکه به صحبتهای من گوش کردید ممنونم.
عکاس و تایپ گزارش: مسافر حمید
ویرایش و ارسال گزارش: همسفر مهزیار
- تعداد بازدید از این مطلب :
89