English Version
This Site Is Available In English

وادی دوم نور امید به زندگی من داد

وادی دوم نور امید به زندگی من داد

همسفر فاطمه همراه مسافرشان با تخریب تریاک و شیره وارد کنگره شدند، مدت ۱۰ ماه به روش DST و داروی درمان شربت OT به راهنمایی راهنما همسفر خندان و راهنما مسافر محمد سفر کردند و به لطف خداوند مدت ۸ سال و ۱۰ ماه و ۳ روز است که آزاد و رها هستند. ورزش ایشان در کنگره شطرنج و ایروبیک است. خدمت‌هایی که تاکنون انجام داده‌اند: یک دوره دبیری و یک دوره نگهبانی کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران، مسئول کارت عضویت، ورزشبان شطرنج و همچنین ۳ دوره عضویت در لژیون سردار بوده است و در حال حاضر مسئول کمک‌های اولیه در پارک طالقانی هستند.

باتوجه‌به شرایط و روحیه خانم فاطمه عزیز بر آن شدیم تا گفتگویی در مورد دستور جلسه وادی دوم از ایشان داشته باشیم. توجه شما را به مطالب گفته شده جلب می‌کنیم.

وادی دوم چه تأثیری در درمان اعتیاد مصرف‌کننده دارد؟

وادی دوم واقعاً یک جمله الهی است. «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.» این وادی به مسافر امید می‌دهد که بیهوده به دنیا نیامده و خیلی ارزشمند است. وادی دوم به مسافر آموزش می‌دهد که باید هدفمند باشد. یک مصرف‌کننده مواد مخدر به‌خاطر مصرف مواد و کارهای ضدارزشی که انجام داده، همیشه ناامید و سرگردان است، حالش خراب است و به‌خاطر همین دچار انواع‌واقسام بیماری‌ها می‌شود. همان‌طور که می‌دانید من مسافرم را از دست داده‌ام. پسرم همیشه می‌گفتند که کنگره حالم را خوب می‌کند؛ ولی فرصت نداشتند و تقدیرشان پیوستن به درگاه حق بود.

انسان چه زمانی می‌تواند خود را از احساس پوچی و سردرگمی نجات دهد؟

ما در وادی اول تفکر را یاد گرفتیم که با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد. وادی دوم هم به زیبایی به ما می‌گوید که بیهوده و بی‌خودی به این دنیا نیامدیم. همه مخلوقات خداوند برای کاری پا به این جهان هستی گذاشتند. وقتی ما به دانایی برسیم و آگاهی و دانش خود را نسبت به جهان هستی و خود بالا ببریم، به پوچی نمی‌رسیم و سردرگم نمی‌شویم. وقتی در زمان‌های دشوار انگیزه داشته باشی، حرکت و تلاش کنی و به خودت امید بدهی که می‌توانی مشکل را حل کنی، به هدفت می‌رسی.

باتوجه‌به وادی دوم ما چگونه می‌توانیم فرمانروای لایقی برای شهر وجودیمان باشیم؟

به قول راهنمایم همسفر خندان: ما باید آرام‌آرام و ذره‌ذره آموزش‌ها را فرابگیریم که بتوانیم قسمت جسم، روان و جهان‌بینی خود را ارتقا بدهیم و به دانش کافی برسیم تا حال دلمان خوب باشد. هر چه به آرامش و دانایی نزدیک‌تر شویم، می‌توانیم فرمانروای لایق‌تری برای شهر وجودیمان باشیم.

من هر وقت نافرمانی می‌کنم واقعاً چوبش را می‌خورم؛ ولی هر وقت فرمان‌برداری می‌کنم، حس و حال قشنگ‌تری را تجربه می‌کنم و جوابش را سریع می‌گیرم. حتی برای مصاحبه امروز به شما گفتم که آمادگی ندارم؛ ولی شما گفتید به نظر من قسمت شما بوده که دعوت شوید. همان شب عزیزی به من پیام داد خواب میثم را دیده که پیش آقای کوروش دیده‌بان محترم ایستاده است. خیلی برای من جالب بود که چنین پیامی به من رسید. هر خدمتی که می‌کنم و هر جایگاهی را که تجربه می‌کنم به حال خوش می‌رسم. واقعاً نمی‌دانم کنگره چه جایی است که هر وقت درجا می‌زنی تلنگری به تو می‌زند که فاطمه بلند شو و دوباره شروع کن. بعد از رفتن پسرم خیلی ناامید شدم. به خودم می‌گفتم برای چه کنگره بروم؟ من که مسافری ندارم، این‌جا چه‌کار دارم؟

ناامیدی تمام وجودم را دربرگرفته بود؛ ولی وقتی دوباره به کنگره برگشتم حس و حال خوبی از بچه‌ها گرفتم. وقتی ایجنت قبلی همسفر فاطمه با گرمی و محبت بغلم کردند و خوشامد گفتند، انگار انرژی و حس اینکه تنها نیستم را دریافت کردم. با خواب‌های خوبی که می‌دیدم، کم‌کم به کنگره جذب شدم. آقای مهندس گفتند که هروقت می‌خواهید متوجه شوید که در کجا هستید، با خواب مشخص می‌شود که آیا جهنمی هستید یا بهشتی؛ به همین دلیل قبول کردم که جای خوبی هستم و باید ادامه بدهم. با اینکه برای من خیلی سخت بود؛ چون قبلاً هدفم رهایی پسرم بود و اصلاً به خودم فکر نمی‌کردم؛ ولی با این آموزش‌های ناب، جمله‌ها و وادی‌های خوب که هر جمله‌اش آدم را تکان می‌دهد، متوجه شدم که برای آموزش و دانایی خودم در کنگره حضور دارم.

وادی دوم در رسیدن به هدف‌ها چگونه به شما کمک می‌کند؟

اول اینکه این وادی ایمانم را زیادتر کرد، اینکه آدم بی‌هدفی نیستم. پیش خودم فکر می‌کنم که بتوانم بخشی از این آموزش‌ها را به افراد دیگر یاد بدهم و از تجربه‌های خودم به دیگران بگویم. وادی دوم نور امید به زندگی من داد. اینکه همیشه تاریکی نیست، باید از این گذرگاه‌ها عبور کنیم تابه‌حال خوش و آسایش برسیم. قبل از کنگره فکر می‌کردم، آدم خیلی خوب و مهربانی هستم و اصلاً مشکلی ندارم؛ ولی الان متوجه شدم که مسافرم بهانه‌ای برای ورودم به کنگره بود. من روماتیسم، فشارخون بالا و میگرن عصبی داشتم. خودم را با مشکلات درگیر می‌کردم. بعد از رفتن پسرم به خودم گفتم تو برای حال خودت به کنگره برو، این تقدیر روزگار است و این اتفاق باید می‌افتاد. به قول راهنمایم همسفر خندان: انگار آقا میثم شما را به این جا هدایت کرده، مأموریتش این بوده که شما را در این جایگاه قرار دهد. الان خدا را شکر مریضی‌هایم خوب شده است. غم ازدست‌دادن فرزند خیلی سخت است، من حتی به خودکشی هم فکر کردم؛ ولی با این آموزش‌ها و کلاس‌ها توانستم قوی باشم و هدفی که دارم را ادامه بدهم و فرمان‌بردار خوبی باشم.

باتوجه‌به آموزش‌های جهان‌بینی در کنگره در خصوص حیات‌های متعدد به‌ویژه در سی‌دی‌های اخیر مثل حلقه‌های آفرینش، چه برداشتی از وادی دوم دارید؟

باید قوانین را رعایت کنیم تا از زندگی لذت ببریم. دیدن سیاهی‌ها و تاریکی‌ها نیرو و انرژی را از ما می‌گیرد. انسان موجودی است که بها دارد و در جهان بعدی هم زندگی می‌کند. وقتی انسان آگاه شود، روش صحیح زندگی‌کردن را یاد می‌گیرد و این بستگی به ما دارد که چگونه در این دنیا زندگی می‌کنیم و چه کوله باری را حمل می‌کنیم؛ ارزش‌ها را جمع‌آوری می‌کنیم یا ضدارزش‌ها را؟ ممکن است فکر کنیم که آدم بیهوده و بی‌هدفی هستیم؛ ولی باز هم شاید تأثیر مثبتی در جهان اطراف داشته باشیم. همان‌طوری که آقای مهندس از اساتید خودآموزش گرفتند و به ما انتقال دادند، شاید روزی ما هم بتوانیم این آموزش‌ها و آگاهی‌ها را به افراد دیگر انتقال بدهیم؛ بنابراین به‌خاطر این دیدگاهی که داریم، وقتی که فکر می‌کنیم مثمرثمر هستیم و کاری از دست ما بر می‌آید، به ما انگیزه، هدف و امید می‌دهد و ما را زنده نگه می‌دارد.

به‌عنوان کلام آخر اگر صحبتی دارید بفرمایید؟

اول‌ازهمه از خدای خود سپاسگزارم که هر موقع مشکلی داشتم دستگیرم بوده و راه ورود به کنگره را به من نشان دادند. از آقای مهندس و خانواده محترمشان بسیار سپاسگزارم که درس زندگی را به ما آموزش می‌دهند. از راهنما همسفر خندان و راهنما همسفر فریده، راهنمایان گرامی‌ام متشکرم؛ زیرا آن زمان که برای ماندن در کنگره نیاز به عشق و محبت داشتم انگیزه من شدند و راهکارهای زیادی به من آموختند. از شما خیلی ممنون هستم که این فرصت را به من دادید؛ چون امروز خیلی حس و حال قشنگی داشتم و چندین بار گریه کردم. باتوجه‌به مشکلی که خواسته یا ناخواسته برای همه پیش می‌آید و قطعاً از روی ناآگاهی است، همین‌طور که خودم به حال خوش رسیدم امیدوار بتوانم این حال خوش را به دیگران انتقال دهم.

انجام مصاحبه، طراح سؤالات و تایپ: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دهم)
عکاس: مرزبان همسفر مرضیه
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .