English Version
This Site Is Available In English

زندگی همچون دوچرخه‌ای است که باید پیوسته به آن رکاب زد؛ اگر لحظه‌ای از رکاب زدن دست برداریم، دوچرخه متوقف شده و فرد به زمین می‌افتد. (نمایندگی ارکیده

زندگی همچون دوچرخه‌ای است که باید پیوسته به آن رکاب زد؛ اگر لحظه‌ای از رکاب زدن دست برداریم، دوچرخه متوقف شده و فرد به زمین می‌افتد. (نمایندگی ارکیده

سومین جلسه از دوره اول کارگاه‌های آموزشی خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی ارکیده کرمان، با استادی همسفر حدیث، نگهبانی مسافر فرزانه و دبیری مسافر فاطمه، با دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من» روز شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان، حدیث هستم همسفر.

سپاس بی‌کران از راهنمای گرانقدرم خانم سولماز، خانم فاطمه ایجنت محترم و نگهبان جلسه که فرصت خدمت در این جایگاه ارزشمند را در اختیار من قرار دادند.

دستور جلسه امروز در مورد وادی دوم است.
در وادی اول، درباره تفکر صحبت شد و آموختیم که اولین گام برای رسیدن به آرامش، اندیشیدن است. حال، وادی دوم این پیام را به ما منتقل می‌کند که "هیچ موجودی بیهوده به این حیات قدم نمی‌نهد؛ هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم."

گاهی اوقات، انبوه مشکلات یا بیماری‌های جسمی و روانی ما را به سوی ناامیدی سوق می‌دهد و با خود می‌اندیشیم که زندگی دیگر ارزشی ندارد و وجود ما بی‌فایده است؛ این دقیقاً مانند آن است که مورچه‌ای در لانه‌اش گرفتار سیل شود و گمان کند که دنیا را آب برده است.
احساس ناامیدی، ما را بیشتر در تاریکی فرو می‌برد. تاریکی‌ها همواره وجود دارند؛ انسان باید تاریکی را تجربه کند تا بتواند معنای حقیقی روشنایی را دریابد. تا زمانی که مفهوم تاریکی را درک نکنیم، قادر به فهم روشنایی نخواهیم بود.

وادی دوم به ما اطمینان می‌دهد که بیهوده به این جهان نیامده‌ایم و هر یک از ما برای هدفی خاص آفریده شده‌ایم. این وادی نویدبخش امید و امیدواری است.

آنچه باعث ناامیدی می‌شود، سکون و بی‌حرکتی است؛ درست مانند آب که اگر راکد بماند، مرداب را به وجود می‌آورد؛ اما با حرکت و پویایی به اقیانوس می‌پیوندد. در نهایت، آنچه به ما احساس مفید بودن می‌بخشد، حرکت، تلاش و خدمت به خلق و هستی است.
زندگی همچون دوچرخه‌ای است که باید پیوسته به آن رکاب زد؛ اگر لحظه‌ای از رکاب زدن دست برداریم، دوچرخه متوقف شده و فرد به زمین می‌افتد.

داستانی درباره ریاضی‌دان و فیزیکدان بزرگ، نیوتون، خوانده‌ام که در سال‌های پایانی عمرش در حال اثبات یک قانون فیزیک بود. در ماه‌های آخر زندگی، به دلیل بیماری در بیمارستان بستری شد، اما حتی روی تخت و ملحفه‌های بیمارستان نیز به اثبات همان قانون مشغول بود. لحظاتی پیش از مرگ، جمله‌ای بر روی ملحفه نوشت که هنوز هم باقی مانده است:
«تا آخرین لحظه مرگم برای هدفی که داشتم جنگیدم تا پس از مرگم، در دنیای دیگری شرمنده خودم نباشم.»

نتیجه‌ای که می‌گیریم این است که در خلقت همه ما هدفی نهفته است که باید آن را بشناسیم و برای دستیابی به آن تلاش کنیم.
مستندی درباره حیات وحش تماشا می‌کردم که پرنده‌ای به نام "شانه‌به‌سر" را نشان می‌داد؛ این پرنده کرمی را از ریشه درختی بیرون می‌آورد و هم خود از آن تغذیه می‌کرد و هم به جوجه‌اش می‌داد. راوی مستند اینگونه توضیح می‌داد که اگر آن کرم در ریشه باقی می‌ماند، باعث نابودی و خشک شدن درخت می‌شد.
پس حتی یک پرنده کوچک هم مأموریتی الهی دارد. حال که ما انسانیم و اشرف مخلوقات، قطعاً هدفی والاتر برای ما در نظر گرفته شده که باید آن را بشناسیم و برای تحقق آن تلاش کنیم.


تایپ: همسفر مهرناز، لژیون سوم، نمایندگی ارکیده کرمان
ویرایش: مسافر فرزانه، لژیون چهارم، نمایندگی ارکیده کرمان_ همسفر حکیمه لژیون سوم نمایندگی ارکیده کرمان
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .