ششمین جلسه از دوره سیزدهم سری کارگاههای آموزشی - خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی رز تهران با استادی راهنمای مسافر سمیرا، نگهبانی مسافر مهناز و دبیری مسافر پریا با دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من» روز یکشنبه ۷ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۳:۴۵ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، سمیرا هستم یک مسافر.
بسیار خوشحالم که امروز به اتفاق لژیون هفتم در خدمت شما هستم. دستور جلسه امروز «وادی دوم و تأثیر آن روی من» میباشد. در تیتر وادی میخوانیم: (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد. هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.)
تفکر کردن اولین آموزشی است که در کنگره به ما داده میشود؛ به چه فکر کنم و به چه چیزهایی فکر نکنم؟ من به دلیل حرکت در مسیر ضد ارزشها و تفکرات غلط، جهت را گم کرده بودم. نگاه میکنم، خیلی چیزها در زندگی از دست دادهام یا در حال از دست دادن هستم. جناب مهندس در سیدی «حلقههای آفرینش» فرمودند: آن چیزی که در اعتیاد باعث تحلیل رفتن انسان میشود، تفکر افیونی است.
با خود فکر میکنم من موجود بیارزشی هستم، زندگی من همین است و همه چیز تمام شده؛ من یک مصرفکننده به دنیا آمدهام و باید به همین شکل زندگی کنم تا بمیرم و ... این یعنی تفکر افیونی، یعنی به هیچ پنداشتن خود.
باید بدانم در وهله اول این تفکرات، یک توجیه است برای فرورفتن بیشتر در ناامیدی و تاریکی و نشان از دست دادن اعتماد به نفس! ناامیدی قویترین ابزار نیروی منفی است زیرا با خود سکون را به همراه میآورد و مانع از تجربه است (مثلث جهالت).
هیچ موجودی را در هستی پیدا نمیکنم که بیهوده آفریده شده باشد؛ اگر بگویم هست، یعنی من فلسفه وجودی آن را کشف نکردهام. آقای مهندس همیشه به ما آموزش دادهاند که ما قدم به زمین گذاشتهایم برای حیات و لذت بردن از زندگی! البته یک شرط دارد؛ دوری از ضد ارزشها و پرداختن به ارزشها.
انسان اصولاً تاریکیها را تجربه میکند برای پی بردن به عظمت روشناییها. من در زمان مصرف، تاریکیها و مسائل زیادی را تجربه کردم. با آمدن به کنگره و طی مسیر درمانی، کسب دانایی و آگاهی، آموزش جهانبینی، تفکر و اندیشه خود را از حالت افیونی خارج کردم و به رهایی رسیدم. ماندم و خدمت کردم چون متوجه شدم من به هیچ نیستم، زندگی من ارزش بالایی دارد.
زمانی که انسان از گذرگاههای سخت عبور کرد، تبدیل به انسانی کارآزموده و رها میشود. اگر در مسیر درست، توانایی خود را شکوفا و تقویت کنم، تازه معنای موهبت زندگی را درک خواهم کرد.
امیدوارم که همه ما قدر نعمتی که در کنگره به ما داده شده است را بدانیم؛ چه تازهواردین، چه سفر اولی یا دومی، چه من راهنما. کنگره تنها جایی است که هم آموزش میدهد و هم امکان خدمت، و در این جایگاههاست که من متوجه میشوم نه تنها به هیچ نیستم، بلکه بسیار باارزش هستم.
پیام تولد:
رویای عزیز:
در انسان، هیچگاه فعل گذشته صادق نیست زیرا جاری است و شما بسیار زیبا این وادی را به اجرا درآوردید.
سخنان استاد در مورد یک سال رهایی مسافر رویا:
امروز یکسال رهایی خانم رویا، مرزبان محترم شعبه رز، را در کنار هم جشن میگیریم. خدمت جناب مهندس، ایجنت محترم، خانم روحانگیز، خواهر ایشان، خانم میترا راهنمای محترم خواهر ایشان و گروه خانمهای مسافر شعبه رز تبریک میگویم.
رویا بار دوم بود که به کنگره میآمد و سفر میکرد. بسیار ناامید و گنگ و سردرگم بود، گویی مبدأ خود را گم کرده بود. نمیدانست کجا ایستاده و به کجا میخواهد برود. مسائل بسیار زیادی داشت؛ ولی نکته مهم این بود که خواهان رهایی بود، همیشه به دنبال جواب سؤالهایش بود.
ماند، سفر کرد و به رهایی رسید. بسیار دختر مهربانی است. یک دوره دنور شد و چندین دوره عضو لژیون سردار و این نشان از قلب بخشنده او دارد. در آزمون راهنمایی تازهواردین قبول شد و قبل از آن در انتخابات مرزبانی رأی آورد. یکی از گرههای رویا در سفر اول، خوردن دارو در وعده صبح بود. میگفت میشود دارو نخورم، نمیتوانم از خواب بیدار شوم!
الان در قسمتی خدمت میکند که باید ۶ صبح در شعبه باشد و این همان امکانی است که در کنگره به ما داده میشود؛ آموزش و خدمت! در این خدمت اعتماد به نفس بسیار بالایی به دست آورد، حتی مدل صحبت کردن ایشان فرق کرده و بسیار پختهتر شده است. هم شاغل است و هم در کنگره خدمت میکند.
در پیام ایشان هم آمده: (صفت گذشته در انسان صادق نیست) و رویا یکی از مصادیق وادی دهم است. مطمئنم کمی با قدرتتر گام بردارد، شال نارنجی راهنمایی را نیز دریافت خواهد کرد.
برای رویا بهترینها را آرزومندم. امیدوارم به هر آنچه خواستهاش است و صلاح خداوند در پی آن، برسد.
اعلام سفر:
آخرین آنتیایکس مصرفی: گل، روش درمان: DST، داروی درمان: OT، نام راهنما: خانم سمیرا، مدت سفر: ۱۱ ماه، رشته ورزشی: والیبال، مدت رهایی: ۱ سال و ۳ ماه
خلاصه سخنان مسافر رویا:
سلام دوستان، رویا هستم یک مسافر.
از جناب مهندس، خانوادهام، خواهرم، راهنمای ایشان خانم میترا، ایجنت محترم خانم معصومه، راهنمای ویلیام خانم زهرا، خانم شیما که در قسمت مرزبانی همکار بنده هستند، هملژیونیهای عزیزم، خانم مونا و خانم سمیرا که قوی و در حرکت هستند، با وجود همه مسائل همیشه حضور دارند و باعث انگیزه هستند، تشکر میکنم.
خداوند را شاکرم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم و از تکتک مشارکتها و عشقی که به من داشتید، سپاسگزارم. امیدوارم لایق این همه محبت باشم.
همه این صحبتها باعث میشود من قویتر حرکت کنم. من که در سفر اول دچار ناامیدی بسیار بودم و راه خود را گم کرده بودم، مشارکت و جشن امروز به یادم آورد که در گذشته چه کار کردهام و از کجا به کجا رسیدهام.
خانم سمیرا به من میگفتند: قدر خودت را بدان، تواناییهایی داری که شاید خودت ندانی.
من در خودم نمیدیدم که بتوانم مرزبان یک شعبه باشم، ولی امروز در حال خدمت در این جایگاه هستم و تغییرات بسیار زیادی به واسطه این خدمت در من ایجاد شد.
به خیلی چیزها رسیدم. به قول خانم سمیرا، غیر از مبدأ، من خودم را هم گم کرده بودم. نمیدانستم چرا زندهام یا حتی چرا مواد مصرف میکنم؛ دائم درجا میزدم.
وادی دوم در مورد من صدق میکند، زیرا خیلی ناامید بودم مخصوصاً چون در سفر قبلی خود برگشت زده بودم، بشدت ناامید بودم.
الان میگویم شاید آن شکست لازم بود تا من تلاش خود را بیشتر کنم و به آگاهی برسم. یادم است یک روز به کنگره آمدم تا به خانم سمیرا بگویم من از پس مسائل بر نمیآیم و دیگر به کنگره نروم.
تولد خانم زهرا، مرزبان قبلی شعبه بود. وقتی دیدم ایشان هم با وجود همه مسائل و ناامیدیهایی که داشتند، سفر کردند و موفق شدند، قویتر شدم، ماندم و سفر خود را تمام کردم.
مطمئن هستم خیلی از شما درگیر ناامیدی و سردرگمی هستید، ولی یک ضلع مثلث جهالت، ناامیدی است. نباید بایستیم، مقصد مشخص است فقط باید حرکت کرد.
همیشه فکر میکردم بزرگترین گناه دزدی یا خوردن مال یتیم است؛ اما جناب مهندس گفتند: بزرگترین گناه، ناامیدی است!
نیروی منفی هیچ زمان بیکار نیست؛ چه برای سفر اولی، چه سفر دومی. باید این حس را بشناسم و اجازه ندهم باعث توقف من شود.
امیدوارم شاهد رهایی و حال خوش تکتک شما عزیزان باشم.
سخنان راهنمای همسفر، مسافر میترا:
سلام دوستان، میترا هستم یک مسافر.
این تولد را به خانم سمیرا، خانم رویا، همسفر ایشان خانم روحانگیز، ایجنت محترم خانم معصومه و گروه مرزبانی تبریک میگویم.
خانم روحانگیز بسیار خوب حرکت کردند. امسال توانستند در آزمون راهنمایی، قسمت تازهواردین نمره قبولی کسب کنند.
هم در قسمت مالی کنگره و هم در قسمت ورزش، خدمتگزار هستند. با اینکه شاغل هستند، راه را درست انتخاب کردند و طبق آموزشهای وادی اول، همزمان چند کار را با هم انجام میدهند.
مطمئن هستم میتوانند در کنگره بهترین جایگاهها را تجربه کنند.
سخنان همسفر روحانگیز:
سلام دوستان، روحانگیز هستم یک همسفر.
از خانم سمیرا، خانم میترا، خانم زهرا، خانم معصومه، راهنمایان قبلی خودم، خانم سونیا و خانم نرگس و همه عزیزانی که بودن و وجودشان باعث روشن شدن این مکان میشود، تشکر میکنم.
رویا در این سفر خیلی زیبا حرکت کرد و تغییرات بسیار زیادی داشت. چون در سفر قبلی شکست خورده بود، ناامیدی گاهی به سراغ من هم میآمد، ولی آنقدر قوی در این سفر عمل کرد که گاهی او برای من حکم همسفر را داشت.
خوشحالم که راه خود را پیدا کرده است و ادامه میدهد. امیدوارم در جایگاههای بالاتری ایشان را ببینم.
تایپ و ویرایش: راهنما مسافر سمیرا - نمایندگی رز تهران
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
129