English Version
This Site Is Available In English

قبله گم‌کردن، نوعی ناسپاسی است، به عبارتی فراموش‌کردن گذشته‌ای که پشت سر گذاشته‌ایم است.(نمایندگی ارکیده کرمان)

قبله گم‌کردن، نوعی ناسپاسی است، به عبارتی فراموش‌کردن گذشته‌ای که پشت سر گذاشته‌ایم است.(نمایندگی ارکیده کرمان)

دومین جلسه از دوره نهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی ارکیده کرمان، با استادی مسافر آسیه راهنما، نگهبانی مسافر الهام و دبیری مسافر مرضیه، با دستور جلسه《 ظرفیت، مسئولیت، قبله گم‌کردن》روز چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۱:۰۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان آسیه هستم یک مسافر

خداوند مهربان را شکر می‌کنم که بار دیگر توفیق حضور در این جایگاه نصیبم شد. امروز در مورد دو موضوع صحبت می کنیم، اول دستور جلسه هفتگی با موضوع ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن و در ادامه جشن یک سال رهایی خانم فرزانه را در کنار هم، با حس خوب و انرژی مثبت، برگزار می کنیم.در مورد ظرفیت، مسئولیت و قبله گم‌کردن اگر بخواهم سخن بگویم، شاید همه ما در مسیر زندگی با مفهوم «ظرفیت» مواجه شده باشیم. انسان، موجودی مختار است و این اختیار می تواند او را به سمت تعالی یا سقوط بکشاند.

اگر به گذشته خود یعنی قبل از ورود به کنگره نگاه کنیم، می‌بینیم چگونه با سوءاستفاده از اختیار و تصمیم‌های ناآگاهانه و نادرست ظرف وجودی خود را بیش از اندازه پر کرده‌ایم، همین امر موجب شد تخریب‌هایی در جسم، روح و روان ما ایجاد شود و به سمت مصرف مواد یا روش‌هایی برویم که به‌ظاهر آرام‌بخش بودند.

ظرفیت چیزی نیست که در مدت‌زمان کوتاه به دست آید، همان‌طور که اعتیاد تدریجی شکل می‌گیرد، ساختن ظرفیت هم به زمان و تلاش نیاز دارد، برای مثال انسان با یکبار مصرف مواد اعتیاد پیدا نمی‌کند؛ بلکه به‌مرورزمان در ابتدا ماهی یکبار، سپس هفته‌ای یکبار مصرف می‌کند و این‌گونه ظرفیتش برای مصرف افزایش می‌یابد، در نتیجه برای تبدیل‌شدن به یک مصرف‌کننده دائم مواد مخدر شاید یک سال زمان نیاز باشد.

در هر زمینه‌ای از جمله آموزشی، خدمت و حتی رشد شخصی، باید پله‌پله ظرفیت آن را به وجود آورد. در کنگره ظرفیت یعنی توانِ دریافت آموزش، آگاهی و تجربه و این فقط با آموزش مداوم و عمیق محقق می‌شود.برخی افراد تصور می‌کنند می‌توانند بدون آموزش و صرفاً با مصرف داروی OT اعتیاد خود را درمان کنند، اما تجربه ثابت کرده که بدون آموزش جهان‌بینی، هیچ درمانی پایدار نیست. این آموزش‌ها هستند که ما را به «نقطه‌ی تحمل» می‌رسانند، همان‌طور که در وادی نهم به آن اشاره شده است.

مسئولیت، به معنای پذیرفتن و به‌درستی انجام‌دادن نقشی که در زندگی، خانواده، جامعه و حتی کنگره به ما واگذار شده است. اگر پدر یا مادر هستم، اگر در کنگره راهنما هستم یا خدمت دیگری را انجام می‌دهم، باید تمام تلاش خود را بکنم که آن مسئولیت را به بهترین شکل انجام دهم تا هم خودم رضایت داشته و حس و حال خوبی کسب کنم و هم دیگران از حضورم بهره‌مند شوند.

استاد امین در سی دی تاریکی می‌فرمایند: برای رسیدن به هر خواسته‌ای باید بهای آن را پرداخت، تلاش کرد و زمان گذاشت. وادی اول نیز به ما می‌آموزد که هر کاری باید با تفکر آغاز شود، تفکری که در آن نتیجه و عاقبت عمل در نظر گرفته شده باشد.

زمانی که شخص وارد کنگره می‌شود، در بخش تازه‌واردین، تمام اصول و قوانین از جمله رعایت قوانین و حرمت‌ها، نوشتن سی دی، حضور به‌موقع و منظم در کنگره و کلینیک، مشارکت در جلسات و... برای او شرح داده می‌شود، اما اگر مسئولیت‌پذیر نباشد، این موارد را نادیده گرفته و به نتیجه مطلوبی دست نخواهد یافت.

اما در مورد قبله گم‌کردن؛ آقای مهندس در یکی از جلسات فرمودند: قبله گم‌کردن، نوعی ناسپاسی است، به عبارتی فراموش‌کردن گذشته‌ای که پشت سر گذاشته‌ایم، نباید فراموش کنیم روزی باحال بد، جسمی بیمار، ذهنی پریشان و روحی خسته وارد کنگره شدیم، اما اکنون که درمان شده‌ایم و در جایگاه خدمتگزار قرار گرفته‌ایم، هدفمان باید آموزش گرفتن و خدمت به خلق باشد نه فرمان‌دادن.

اگر امروز حالم خوب است، دلیلش آموزش و خدمت در کنگره است. راهنما بودن تازه آغاز مسیر است، نه پایان آن و کسی که شال راهنمایی بر گردن دارد، باید بیشترین آموزش را از رهجوهای خود بگیرد و از مسئولیتی که بر عهده دارد، درس بیاموزد.امیدوارم همه ما سعی کنیم مسئولیتی که به ما واگذار شده، به بهترین شکل انجام دهیم، تا هم حال خودمان خوب باشد و هم دیگران از حضور و خدمت ما بهره‌مند شوند. در آخر همان‌طور که استاد امین می‌فرمایند:خدمت، انسان را آب‌دیده، قوی و محکم می‌کند؛ و او را برای زندگی آماده‌تر می‌سازد.

سخنان استاد در مورد یک سال رهایی مسافر فرزانه:

امروز جشن تولد یک سال رهایی خانم فرزانه را در کنار هم برگزار می‌کنیم. ابتدا این رهایی را به بنیان‌گذار کنگره ۶۰؛جناب مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان تبریک می‌گویم، همچنین به خانم مونای عزیز، خانم فاطمه ایجنت شعبه، گروه مرزبانی، همه خدمتگزاران و اعضای شعبه ارکیده، به خودم، خانم فرزانه و خانواده محترم ایشان تبریک عرض می‌کنم.امروز اولین تولد لژیون چهارم است و من حس خیلی خوبی دارم. خانم فرزانه عزیز، این رهایی گوارای وجودتان باشد. ان‌شاءالله شاهد موفقیت‌های بیشتر شما باشیم.

من به‌خاطر دارم زمانی که ایشان وارد لژیون شد، آرام، بی حاشیه و کمی بی‌اعتماد به مسیر کنگره بود، اما زمانی که با جمعی از خدمتگزاران به تهران و دیدار آقای مهندس رفت، تحولی در درونش رخ داد، با بازگشت از تهران، سفرش را جدی‌تر ادامه داد و باانگیزه و نظم بیشتر در جلسات شرکت کرد، از همان ابتدای سفر دوم، خدمتگزار شد و حضور فعالش در کنگره بسیار ارزشمند بود.
برای یک راهنما، هیچ‌چیز شیرین‌تر از دیدن رهجویی درحال‌خدمت نیست، و خدمات خانم فرزانه، واقعاً قابل‌تحسین است. برای خانم فرزانه بسیار خوشحالم، و امیدوارم بتوانید محکم، باصلابت و با ایمان در کنگره بمانید و رهجوهایی همچون خودتان تربیت کنید. ر پایان، آرزو می‌کنم روزی جشن رهایی و تولد تک‌تک شما سفر اولی‌ها را نیز  با هم برگزار کنیم.

پیام تولد:

این آغاز فصل دیگری از حیات برای شماست که بدون زحمت به آن دست نیافته‌اید، باید باارزش و به سبب آن پیشرفت نمایید. یک سال رهایی‌تان پر شگون باد

اعلام سفر:

مسافر فرزانه - راهنما: خانم آسیه - آنتی ایکس مصرفی: شیره - روش درمان: DST- داروی درمان: OT- مدت سفر: ۱۱ ماه - مدت رهایی: ۱ سال و ۶ ماه - ورزش در کنگره: ایروبیک

خواسته ها:

خواسته اول: در دل بیان کردند.
خواسته دوم: امیدوارم دو نفر از عزیزان من، مسیر درمان به‌زودی برایشان باز شود و اذن حضور در کنگره را پیدا کنند.

صحبت‌های مسافر فرزانه:

سلام دوستان فرزانه هستم یک مسافر

این‌قدر که امروز در این مکان و در کنار شما عزیزان انرژی گرفتم، به یاد نمی‌آورم قبل از ورود به کنگره، چنین انرژی از جایی یا کسی دریافت کرده باشم، از همه عزیزان و حس خوبی که به من انتقال دادید، سپاسگزارم.

سه سال پیش، قبل از ورود به کنگره، خیلی سختی‌ها و طوفان‌هایی را در زندگی تجربه کردم، اما به‌محض ورود به کنگره، خداوند یک کات یا استپ به زندگی من داد و یک فرصت برای زندگی بهتر به من داده شد، همان فرصت باعث شد تبدیل شوم به فرزانه‌ای که مانند سکه‌ای بود که روی دیگرش امروز نمایان شده است.
کسی که درگذشته تمام زندگی‌اش سراسر خشم، کینه، نفرت، حسادت و جنگ بود، کسی که ظرفیتش فقط در مصرف مواد بالابود، اما امروز خیلی تغییر کرده، آرامش نسبی که در زندگی احساس می‌کنم، زندگی آشفته‌ای که تا حد زیادی سروسامان یافته، ارتباط عاطفی که امروز با همسر، فرزندان و خانواده‌ام دارم، همه این نعمت‌ها را مدیون خدمات و آموزش‌های کنگره هستم.

در رأس از بنیان کنگره ۶۰ آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تشکر می‌کنم که بی‌وقفه تلاش می‌کنند تا کنگره همچنان استوار و قوی پیش رود، و خدمتگزارانی در کنگره حضور داشته باشند و از دردمندان دستگیری کنند.از خانم مونای عزیز و خانم فاطمه ایجنت محترم که با پیگیری‌های مجدانه این دو عزیز بزرگوار شعبه خانم‌های مسافر در کرمان راه‌اندازی شده است، تشکر می‌کنم. از راهنمای عزیزم که وقتی وارد کنگره شدم، خداوند شما را واسطه‌ای قرارداد که با عشق و محبت دست من را گرفتید، سپاسگزارم و بر دستان پر مهر شما بوسه می‌زنم، می‌دانم که هر هفته از خانواده، همسر، فرزند و زندگی اجتماعی خود می‌گذرید و به کرمان می‌آیید تا این رسالت الهی را انجام دهید، مطمئناً همه این خدمات در کائنات بی‌جواب نمی‌ماند.

مطمئناً فقط این قدردانی لسانی کافی نیست، چرا که کنگره صد خود را برای من گذاشته و بهترین خدمتگزاران و راهنمایان را در اختیار من قرار داده، بهترین فایل‌های آموزشی و سی‌دی‌هایی که کلمه‌به‌کلمه آن برای من یک درس است و باوجود داشتن مدرک تحصیلی لیسانس هیچ‌کدام از این آموزش‌های ناب را در هیچ دانشگاهی به ما آموزش ندادند، بااین‌همه نعمتی که کنگره به من ارزانی داشته قدردانی من از کنگره نباید فقط لسانی و لفظی باشد، باید آن را عملی کنم تا زکات حال خوبی که به دست آورده‌ام را پرداخت کنم، خدمتگزار لایقی برای کنگره باشم، من هم باید صدم را برای کنگره بگذارم.

در کنگره لژیون مالی داریم، اگر می‌توانم سردار یا دنور باشم و یا هر خدمتی که در کنگره اجازه انجام آن به من داده می‌شود، انجام دهم. در مکانی که وارد آن شده ایم و صندلی که روی آن نشسته ایم را بدانیم.همان‌طور که خانم فاطمه و خانم آسیه گفتند؛ بعد از گذشت ۹ ماه از سفر اول، هنوز هیچ ایمانی به کنگره نداشتم و فقط می‌آمدم داروی OT خود را دریافت کنم تا از شر مواد نجات پیدا کنم، اما در همین حین با اجازه راهنما به همراه چند نفر از خدمتگزاران به تهران و خدمت آقای مهندس رفتم و با دیدن ایشان، متوجه شدم چه مرد بزرگی هستند و چه قلب بزرگی پشتیبان خانم‌های مسافر است، مثل‌اینکه بند عشق من به کنگره وصل شد و همه چیز تغییر کرد، پس همان‌طور که آقای مهندس پشتیبان خانم‌های مسافر هستند، به درمان آنها کمک می‌کنند و آشفتگی زندگی آنها را سروسامان می‌دهند، ما هم باید به بهترین شکل قدردان زحمات و آموزش‌های ناب کنگره و آقای مهندس باشیم.

در بدو ورود به کنگره در بخش تازه‌واردین خانم آزاده عزیز به من گفتند که خودت را ببخش، اما تا کنون نتوانسته‌ام این کار را انجام دهم، امروز خانواده‌ام در کنارم هستند، از همسرم که همیشه با صبوری، بدرفتاری و بدخلقی من را تحمل کرد و فرزندانم بابت بی‌توجهی و کوتاهی که در حق آنان کردم طلب بخشش می‌کنم، امیدوارم مرا ببخشند.

از مادر بودن فقط اسم آن را داشتم، چرا که از همان ابتدای بچگی تا همین امروز دو فرزند من را مادر و خواهر عزیزم بزرگ کردند و پرورش دادند، از خدا می‌خواهم دیر نشده باشد تا بتوانم جفایی که در حق فرزندانم کرده‌ام را جبران کنم، همچنین خواهران عزیزم با اینکه من خواهر بزرگ‌تر هستم، ولی هیچ‌وقت آنها را حمایت نکردم، هر وقت با مشکل مواجه می‌شدند خودشان باید حل می‌کردند، از آنها نیز طلب بخشش دارم.

در آخر می‌خواهم بگویم خانم آسیه عزیز راهنمای خوبم، شما برای من راهنمای عشق هستید، شما با عشق و محبت به من آموختید که بخشنده باشم، گذشت داشته باشم، کینه و نفرت را از درونم بیرون بیندازم تا به‌جای آن عشق و محبت به قلبم وارد شود، بابت این خدمات و آموزش‌های شما با تمام توان خود در کنگره به خدمت ادامه می‌دهم تا اگر روزی جایی یکدیگر را دیدیم خوشحال باشید.

صحبت‌های مسافر علیرضا (همسر):

اعلام سفر:
آنتی ایکس مصرفی: تریاک - روش درمان: DST- داروی درمان:OT- مدت سفر: ۱۰ ماه و ۵ روز - نام راهنما: آقا مرتضی بلوچ - مدت رهایی: ۲ سال و ۱ ماه - ورزش در کنگره: فوتسال

در ابتدا تشکر می‌کنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان که چنین بستری فراهم کردند تا امثال علیرضا و فرزانه در این مکان به درمان و حال خوش برسیم. از خانم مونا که خیلی برای کنگره در قسمت خانم‌های مسافر زحمت کشیدند، بسیار سپاسگزارم، از خانم فاطمه ایجنت شعبه قدردانی می‌کنم، همچنین از راهنمای خانم فرزانه، سرکار خانم آسیه تشکر ویژه دارم چرا که هر هفته رفت‌وآمد از اصفهان تا کرمان سختی‌های خود را دارد، من خودم یک‌بار برای لژیون به شهر رفسنجان رفتیم، با این که مسافت فقط یک ساعت است، اما خیلی خسته‌کننده بود، اما این عزیزان هر هفته از تهران و اصفهان به کرمان آمده که یاری‌رسان خانم‌های مسافر کرمان باشند و کمک کنند به درمان و رهایی برسند.

از سفرمان بخواهم بگویم؛ من خودم ۶ ماه بود که در سفر اول بودم و تا این مدت خیلی با خانم فرزانه صحبت کردم که برای درمان وارد کنگره شود، در نهایت این صحبت‌ها نتیجه داد و اذن حضور او در کنگره صادر شد و در این مکان به درمان و حال خوب رسید، از همان روز اول او را بخشیدم؛ چون این را از کنگره آموختم، به قول آقای مهندس؛ هر چیزی ببخشیم، یک چیز بهتر نصیبمان می‌شود و من هم همین کار را انجام دادم تا حال خودم نیز خوب باشد.

به یاد دارم روزهایی را که اگر کسی مبلغ ۵۰ هزار تومان از من درخواست می‌کرد، اول از او قول می‌گرفتم که این پول را به من بازگرداند؛ اما از وقتی که وارد لژیون سردار شدم، بخشندگی را یاد گرفتم و هیچ موقع باخدا معامله نکردم، شاید سه یا چهار سال دنبال درمان که نه همان ترک اعتیاد خود بودم؛ اما جایی را پیدا نمی‌کردم تا اینکه وارد کنگره شدم و با کمک همه اعضاء و عضویت در لژیون سردار اکنون خدا را شکر با اجازه آقای مهندس سه شعبه فعال در قسمت آقایان مسافر کرمان داریم، من و همه کسانی که به‌رایگان وارد کنگره شده و در این مکان درمان شدیم، باید به سهم خود کمک کنیم تا بتوانیم با کمک‌های مالی چراغ کنگره را روشن نگه داریم، هیچ‌کس خبر ندارد شاید فردا فرزندان من مصرف‌کننده باشند باید جایی باشد که به درمان برسند.

صحبت‌های همسفر فاطمه (خواهر):

سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر

خیلی خوشحالم که امروز در جمع شما عزیزان هستم، خدا را شکر می‌کنم که خواهرم راه درست را پیدا کرد، وارد کنگره شد و به درمان و رهایی رسید. از آقای مهندس و همه خدمتگزارانی که به درمان خواهرم کمک کردند، به‌خصوص راهنمایشان خانم آسیه، تشکر ویژه دارم، امیدوارم همیشه سالم و تندرست باشند.

صحبت‌های همسفر محمد صالح (فرزند):

سلام دوستان محمد صالح هستم یک همسفر
تشکر ویژه دارم از آقای مهندس و کسانی که کمک کردند تا مادرم به درمان برسد.

تایپ: مسافر فاطمه لژیون چهارم نمایندگی ارکیده کرمان
ویرایش: مسافر فرزانه لژیون چهارم نمایندگی ارکیده کرمان
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه

عکس:مسافر بتول مرزبان خبری

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .