مشارکت همسفر حکیمه:
وادی دوم میگوید؛ هیچکدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. در وادی اول تفکر را مطرح کردیم که اولین قدم برای اینکه انسان بتواند به صلح و آرامش برسد، وادی تفکر است که برای هر کاری لازم است اول تفکر کنیم. تفکرات غلط یا حرکت در مسیر ضدارزشها قطعاً میتواند روی ساختار جسم تخریبهای فراوان را ایجاد نماید و خود را به صورت انواع بیماریهای جسمی و روانی نشان دهد. اگر با تفکر و دقت به تمام هستی نگاه کنیم، امکان ندارد چیزی پیدا کنیم که به جهت بیهودگی پا به حیات گذاشته باشد. انسان بعد از اینکه پا به هستی گذاشت قدرت هستی، او را در یک دو راهی هدایت کرد. زمانی که انسان در تاریکیها فرو رفت باید از گذرگاههای بسیار سختی عبور کند که اگر توانست از این گذرگاهها عبور کند، انسانی کامل و کار آزموده و رها خواهد شد.
فلسفه وجودی ما و خلقت، آنقدر عظیم و ادامهدار است؛ حتی ما به ذرهای از شناخت آن پی نبردهایم. ما باید امیدواری را همیشه داشته باشیم با این وجود بدانیم که یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور؛ همچنین تا زمانی که حیات داریم، فرمانروایی لایق و با شهامت بر کشور وجودی خودمان یعنی همان جسم حکمرانی میکند. تأثیری که این وادی بر من گذاشت این است که تفکر یک حرکت ذهنی و درونی است. من یاد گرفتم که هر کاری را که میخواهم انجام دهم؛ حتی کوچکترین کار، اول فکر میکنم؛ همچنین یاد گرفتم هر کار یک ساختار است که با فکر شروع میشود. کیفیت این فکر خیلی مهم میباشد من مثبت فکر میکنم و ذهنم را به سوی مثبت هدایت میکنم در نتیجه نیروهای مثبت به من القاء میشود.
سرشار از فکر و انرژی مثبت میشوم و به دنبال آن حس و انرژی خوبی است که من تجربه میکنم؛ حتی این نیروی مثبت به دیگران القاء نیز میگردد. همیشه و هر لحظه در حال تمرین هستم که تمام افکار و رفتارم را به سوی مثبت پیش ببرم و حس و حال؛ همچنین انرژی خوب و مثبت را تجربه کنم. در رسیدن به این تفکر علاوه بر اراده، نیازمند نیروی مافوق هستم که تأثیر عظیم نیروی مافوق را درک و احساس میکنم مثلاً اول روز با خودم و نیروی مافوق خود صحبت میکنم تا با بکارگیری تلاش و ارادهام و درخواست یاری از نیروی مافوق تا پایان روز با تلاش از غیبت تهمت و... دوری میکنم. موقع خواب خداوند را سپاس میگویم که من را در راه نزدیک شدن به ارزشها و قرار گرفتن در مسیر آگاهی، یاری میرساند.
مشارکت همسفر فاطمه.(ک):
این وادی هم مثل وادی عطار یا هشت مرحله جامی که هر کدام راهگشا بودند برای ما کلید است و این وادی میگوید؛ که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم بعضی وقتها به خودمان میگوییم که ما بیخودی به این دنیا آمدیم و برای بعضی چیزها که ضدارزش است، اهمیت قائل میشویم؛ ولی برای ارزشها نه و آقای مهندس فرمودند وقتی ما داریم کار میکنیم، تلاش میکنیم برای اینکه در تواناییهایمان خلل ایجاد نشود مثلاً ما میرویم دانشگاه یک نفر به ما میگوید که درس خواندن به درد نمیخورد ما در تواناییهایمان خلل ایجاد میشود و فکر میکنیم درست میگوید یا یک نفر به ما میگوید چقدر پیر شدی ما سریع به هم میریزیم؛ حتی ممکن است منجر به جدایی شود.
در پی داشتن تواناییهایمان، ثابت قدم باشیم نکته دیگری که جناب مهندس توضیح دادند این است که در هر جمعی نوری بتابد به آن سمت میرویم و توضیح دادند که نور یعنی خوبی، نقطه مثبت که اگر ما به سمت آن بریم قطعاً به روشنایی میرسیم و اینکه همه مطالب در درون و برون ما است مثل قلههای بلند آتشفشان و اینجا منظور از درون خود یعنی ما و منظور از برون همان دنیای بیرون میباشد و ما فقط جسم نیستیم، نفس هم هستیم که همان روح ما است اگر روح ما دچار مشکل شود در ما ناآرامی بوجود میآید؛ چون روح هم داخل ما و هم بیرون از ما است و ما انسانها اکثراً خودمان را گم کردیم و برای پیدا کردن خودمان، راه درازی را در پیش داریم. اما برداشت من از این سیدی این است که خداوند مهربان و بزرگ، هیچ مخلوقی را بیهوده خلق نکرده است.
در این دنیا؛ حتی اگر من خودم فکر کنم که به هیچ دردی نمیخورم، این اشتباه بزرگی است؛ چون انسان میتواند با تواناییهایی که دارد که یکی از مهمترین آنها در وادی اول توضیح داده شده، تفکر است با استفاده از تفکر به حل مشکلاتی که فکر میکنم سخت هستند، کمک کنم و با اندیشه درون تبدیل به یک آدم متعادل شوم؛ همچنین اگر به سمت خوبیها و ارزشها حرکت کنم به روشنایی نیز میرسم و با اشتباه اینکه ضدارزشها بهتر هستند؛ چون مانند یک جسم براق، توجه انسان را به خودشان جلب میکنند به سمت آنها نروم و تابع حرفهای بیهوده دیگران نباشم. بعضی از افراد؛ حتی خودشان در زندگی با وجود مشکلات بسیار و اشتباهات زیاد برای دیگران تعیین و تکلیف میکنند مثلاً با شوهرت این جوری برخورد کن بگو فلان کار را برایت انجام دهد غافل از اینکه او اگر میتوانست در زندگی خودش موفق بود.
یکسری انسانهای ساده لوح در تواناییهایشان خلل ایجاد میشود و به هم میریزند یک نکته دیگر اینکه انسانها برای اینکه بدانند کی هستند، کجا هستند و به کجا میخواهند بروند باید به خودشناسی برسند که این امری هم سهل و هم سخت است و چه بسا طولانی؛ چون من هم باید درون خود را بشناسم و هم برون که همان دنیای بیرون و جهان هستی است و برای این کار باید از خواستههای نفس گذشت، نفسی سرکش که همیشه کنار و همراه ما است و سختی همین جا است؛ چون حس ما هم به نفس کمک میکند و مقاومت در مقابل آن سخت و هم سهل است که البته خدای مهربان همیشه و در همه حال هوای بنده هایش را دارد سپاسگزارم.
مشارکت همسفر محبوبه:
وادی دوم میگوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمیگذارد و هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم، یعنی اینکه هیچ کدام از ما جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشتهایم. هیچ مخلوقی نه فقط انسان بلکه همه هر کس به این حیات قدم میگذارد هیچ کدام بیهوده، الکی و تصادفی نیستند یعنی میخواهد بگوید اینطور نیست که ما هیچ ارزشی نداریم، هیچ قیمتی نداریم؛ حتی اگر خودمان بگویم بیارزش هستیم؛ ولی باز ارزشمند میباشیم ما به دلایلی که؛ حتی خودمان هم نمیدانیم جهت را سالها گم کرده بودیم یعنی ممکن است در نظر ما چیزهایی اصلاً اهمیت ندارد مفت نمیارزد برای ما چه؟ ارزش غلط شده است، میگوید من مثلاً فلان چیز دارم؛ ولی ده شاهی ارزش ندارد یا اینکه چیزهایی ارزشمند بوده واسه ما چه بوده؟ ضدارزش بوده.
یا از اینکه دزد نیستیم، ناراحت باشیم که مثلاً فلانی چقدر زرنگ است، حق اضافه میگیرد، دزدی میکند، ارزش دارد و ما آدمهای بیعرضه و دست و پا چلفتی هستیم به این معنی که ما راه خود را گم کردیم و اینکه خوب اندیشه و تفکر نکردیم. این تفکر ما است که میتواند یک انسان را از یک وضعیت به وضعیت دیگری تغییر دهد مثلاً از ارزشها به طرف ضدارزشها و بالعکس ببرد، به هر حال فرق نمیکند که چه باسواد باشیم چه بیسواد، ثروتمند باشیم یا فقیر، جوان باشیم یا پیر، مهم این است که در اثر تفکر غلط یا حرکت در مسیر ضدارزشها برای خودمان مشکلاتی بوجود نیاوریم؛ چون در این وادی دوم میگوید: ما با تفکر غلط میتوانیم روی جسممان هم تخریب ایجاد کنیم و باعث مشکلات و بیماریهای روحی و روانی زیادی شویم یعنی فکر غلط میتواند انسان را به بیماریهای فراوان مثلاً ناراحتی قلبی یا خدایی ناکرده تومور دربیاورد؛ همچنین دچار مشکلات کند.
این فقط در اثر فکر غلط ایجاد میشود و ما نباید فکر کنیم که اگر مثلاً دچار مشکل یا بیماری یا مسئله عشقی میشویم دنیا دیگر برای ما تیره و تار میشود یا اینکه فکر کنیم اصلاً ارزشی نداریم و بیهوده پا به هستی گذاشتهایم به نظر من این وادی میگوید که این افکار غلط و ضدارزش خودش میتواند ناشکری از قدرت مطلق باشد؛ حتی باعث میشود که ما برای به دست آوردن سلامتیمان تلاش نکنیم که این خودش ضدارزش تلقی میگردد. استاد در این وادی میفرمایند: قدرت هستی وقتی که انسان را آفرید او را بر سر دوراهی قرار داد حالا دیگر با انسان است که بهطرف روشنایی یا راه راست برود یا اینکه بهطرف ظلمت و تاریکیها حرکت کند؛ ولی در صورتی نیروی مطلق پشت و پناه انسان است.
انسان از ضدارزشها دوری کند و به طرف ارزشها برود که باز هم این وادی دوم میگوید: انسان در افکار و اندیشه خودش مختار است و هر کس میتواند اندیشه خودش را داشته باشد و هیچ مشکلی هم این قضیه نداره؛ اما ما باید بدانیم که هیچ موجودی یا حیوانی؛ حتی یک مگس هم بیهوده به این دنیا نیامده و اینها هم خاصیتی برای حیات ما دارند؛ حتی اگر ما به یک کرم فکر کنیم میبینیم این کرم در خاک باعث رسیدن اکسیژن به خاک میشود و خاک را تقویت میکند و من از این وادی متوجه شدم که حیوانات و هر چه که وجود دارد بیجهت پا به حیات نگذاشتهاند پس ما که اشرف مخلوقات خداوند هستیم، جهت بیهودگی پا به حیات نگذاشتهایم.
مشارکت همسفر همسفر سمیه:
هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. ما در اثر تفکر غلط یا حرکت در مسیر ضدارزشها برای خود مشکلاتی را بوجود آوردهایم و بر ساختار جسم خود تخریبهای فراوانی را ایجاد نمودهایم که خود را به صورت انواع بیماریهای جسمی و روانی نمایان کرده است. ممکن است بعضی از ما در اثر ایجاد مشکلات و مسائل گوناگون طوری فکر کنیم که همه چیز تمام شده و زندگی برای ما اهمیتی ندارد یا اصلاً رقمی نیستیم و بیخودی به این دنیا آمدهایم و ما را عوضی زاييدهاند و هزاران حرف دیگر و این یک تجسم برای ما است و این نشان از دست دادن اعتماد به نفس ما میباشد. ما همواره باید امید داشته باشیم وادی دوم امید و امیدواری را به ما نوید میدهد اگر به درستی تفکر کنیم و افکار و اندیشه مخرب را به درون خود راه ندهیم، هیچ موقع احساس ناامیدی نمیکنیم.
ناامیدی یکی از محکمترین ابزارهای شیطان است پس هر چه حس بیهودگی و ناامیدی بیشتر در وجودمان باشد، ابزار بهتری برای شکست خود به شیطان دادهایم و امید آخرین چیزی است که در انسان میمیرد اگر ما به تمام هستی نگاه کنیم میبینیم که هیچ چیزی بیجهت و بیهوده پا به هستی نگذاشته است و اگر به چیزی رسیدیم و فکر کردیم که بیهوده پا به هستی گذاشته این تصور و پندار نادرست ما است که نتوانستیم به هستی و فلسفه وجودی آن پی ببریم. وقتی انسان پا به هستی گذاشت نیروی مافوق یا قدرت مطلق، او را بر سر دو راهی قرار داد و این دو راهی یکی راه تاریکیها و دیگری راه روشنایی است. اصولاً انسان، تاریکیها را برای پی بردن به عظمت روشناییها تجربه میکند؛ چون درد فراق لذت، وصال را صد چندان میکند؛ اما وقتی در تاریکیها فرو رفت باید از گذرگاهی بسیار سخت عبور کند اگر توانست از این گذرگاه جان سالم به در برد آن وقت انسانی کار آزموده و رها خواهد شد و به یک معلم و انسانی با آرامش تبدیل میشود.
باید این را بدانیم که ما در جهان هستی تنها و بدون پشتیبان نیستیم و نیرویی عظیم و شگفتانگیز به نام قدرت مطلق یا خداوند وجود دارد که ما را یاری میکند و از ما حمایت میکند برای اینکه ما از این حمایت برخوردار باشیم باید از ضدارزشها دوری کنیم و به سوی ارزشها و صراط مستقیم برویم. فلسفه وجود ما و خلقت آنقدر عظیم است؛ حتی ذرهای به شناخت آن پی نبردهایم. حال تا زمانی که حیات داریم برای اینکه فرد یا فرمانروای لایق و با شهامتی که بر جسم ما حکمرانی میکند، باشیم باید به آرامی سازندگی را در قسمت جسم، روان خود و جهانبینی خود بوجود آوریم و ایمان داشته باشیم و هرگز دست از تلاش بر نداریم و خوب بدانیم که هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
این وادی برای شناخت خود و جسم انسانها میباشد و من همسفر را راهنمایی میکند که خود را بهتر و بیشتر بشناسیم و دنیای درون خود را تبدیل به یک شهر آباد کنم. وادی دوم به من میآموزد که چگونه از تاریکیهایی که تجربه کردهام برای پی بردن به عظمت روشناییها و عبور از گذرگاههای سخت استفاده کنم که آن وقت انسانی کار آزموده و رها شوم تا هر مشکلی که دارم به هر اندازه که وجود دارد بتوانم آن را حل کنم و بدانم که یک نیرویی عظیم و شگفتانگیزی به نام قدرت مطلق یا خداوند وجود دارد که پشتیبان من است و من را یاری و کمک میکند و در این راه ناامید نشوم چرا که با ناامیدی به شیطان این فرصت را میدهم که به هدفش برسد.
مشارکت همسفر زهرا.(ن):
وادی دوم میگوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم اگر به تمام هستی نگاه کنیم خواهیم دید امکان ندارد چیزی را پیدا کنیم که به جهت بیهودگی پا به هستی گذاشته باشد اگر هم به مطالب و چیزهایی برسیم که تصور کنیم بیهوده پا به هستی گذاشتهاند باز هم باید مطمئن باشیم که این تصور و پندار نادرست ما است که نتوانستیم به هسته درونی یا فلسفه وجودی آن چیزها پی ببریم برای مثال اگر به یک کرم به دید کلی نگاه کنیم میبینیم که فلسفه عظیمی در وجود او نهفته است و این در حالی است که انسان هستیم و خیلی بزرگتر از یک کرم و زمانی که انسان پا به هستی گذاشت نیروهای مافوق یا قدرت هستی او را به سر دو راهی هدایت کرد و این دو راهی یکی تاریکیها و دیگری روشناییها است. زمانی که در تاریکیها فرو رفت بایستی از گذرگاههای بسیار سخت عبور کند و اگر توانست از این گذرگاهها جان سالم به در ببرد آن زمان انسانی کار آزموده و رها خواهد شد.
این وادی به ما کمک میکند که تمام افکار و اطلاعات غلط گذشته خود را در مسیر روشناییها ادامه دهیم و با جرقههای کوچک ذرهذره راه برای ما روشن میشود و نیروهای درونی که مانند آتشفشانهای خاموش هستند به ما یادآوری میکنند مطمئناً خواستههای نیروهای منفی، برگشت دوباره ما به تاریکی ها است؛ اما این را خوب یاد گرفتهایم که بعد از اجرای وادی اول باید ستون دوم را بسازیم و با قدرت بیشتر از این مرحله عبور کنیم. من در این وادی یاد میگیرم کسی که میخواهد به صلح و آرامش خود برسد بایستی در راستای زندگی خود، تفکر و اندیشه سازنده داشته باشم. من نباید به دنبال ضدارزشها در زندگی باشم مثل دروغ گفتن، غیبت کردن، و رشوه گرفتن؛ همچنین در این وادی یاد میگیرم نباید ناامید شوم باید آگاهی خود را بالا ببرم تا بتوانم مشکلاتم را حل کنم و نباید دنبال تغییر دیگران باشم من باید از فرصتها به خوبی استفاده کنم و بدانم که من بیهوده و بدون دلیل به این جهان نیامدهام؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنم.
اگر در مسیر ارزشها و صراط مستقیم باشم از یک نیروی قدرتمند و برتر برخوردار خواهم شد، سرچشمه تمام خوشیها و ناخوشیها در ذهن خود من میباشد. خود من نیروهای درونی را فرمانبری میکنم و آنها را به قسمت ارزشها و یا ضدارزشها هدایت میکنم امروز هر چه که هستم همان چیزی است که تصورش میکردم پس در وادی دوم در مورد حرکت از ناامیدی به امیدواری است وادی دوم به من میگوید که نه تنها خلق شدن من هیچ وقت بیهوده نبوده که خلق شدن هیچ موجودی در این دنیا بیهوده نیست پس در خلقت هر چیزی، سری نهفته است که میتوان با آگاهی و دانایی، آن سر را کشف نمود و با علم و آگاهی به این موضوع یاد میگیرم که وجودم در این دنیا لازم است؛ حتی لحظهای نباید به پوچی فکر کنم و ناامید باشم.
رابط خبری و ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محیا (لژیون سوم)
ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون اول)
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
254