English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده_تغییر زندگی با تغییر خواسته اتفاق می‌افتد

گروه خانواده_تغییر زندگی با تغییر خواسته اتفاق می‌افتد

این سی‌دی برای من بسیار آموزنده بود. یاد گرفتم که اگر بخواهم مبدأ را پیدا کنم، باید اندازه‌ها را بدانم. سال‌ها سرگردان بودم، به‌ دنبال پیدا کردن خودم، دلیلش این بود که مبدأ خود را گم کرده بودم؛ چون اندازه‌ها را نمی‌دانستم. یاد گرفتم که حتی اندازه و میزان محبت به هر شخصی را بدانم تا دچار مشکل نشوم؛ به طوری که با رعایت نکردن این مورد مشکلاتی را برای خود و فرزندانم به وجود آوردم. من در خانه مسافری داشتم که به دلیل ناآگاهی نمی‌دانستم چگونه با او رفتار کنم و همیشه دروغ‌ها، بی‌مهری‌ها و ظلم‌های مسافرم به خودم و خانواده‌ام را انکار می‌کردم و نمی‌‌خواستم حقیقت را ببینم و  واقعیت را نمی‌پذیرفتم. مسافری که به‌ خاطر نزدیکی با او در تاریکی غرق شده بودم. مثل کسی که در باتلاق افتاده و صدای هیچ‌کس را نمی‌شنود. حتی وقتی اطرافیانم می‌گفتند رهایش کن، من انکار می‌کردم. درواقع جزو قوم عاد شده بودم.به نوعی کافر شده بودم نه به معنای رایج آن، بلکه نسبت به حقیقت و روشنایی کافر بودم. در نهایت آن تاریکی‌ها در من هم نفوذ کرد و من را از خودم گرفته بود.

القائات مثبت را نادیده می‌گرفتم و با القائات منفی پیوند خورده بودم. دروغ‌ها و فریب‌ها شده بودند سبک زندگی‌ام در تاریکی. اما حالا می‌خواهم اندازه‌ها را یاد بگیرم. خواسته‌ام را تغییر بدهم و وارد روشنایی شوم تا القائات مثبت وارد زندگی‌ام شود، و پیروزی و حال خوش را جایگزین شکست‌ها و حال خرابی‌هایم کنم. در این سی‌دی فهمیدم که گره کور درونم باعث شده بود احساس کنم هیچ‌گاه نقطه شروعی نداشته‌ام. مبدأ در سفر، یعنی خود من، که گم شده بودم. دور خودم می‌چرخیدم چون نمی‌دانستم کجا هستم.  وقتی جایگاه خودت را ندانی، حتی اگر همه ابزارها و نقشه‌ها را هم داشته باشی، باز هم نمی‌توانی پیش بروی. همیشه از خودم می‌پرسیدم چرا با این‌همه تلاش، هیچ تغییری حاصل نمی‌شود؟ استاد امین می‌فرمایند: «اگر خواسته‌های ما تغییر کند، زندگی ما هم تغییر خواهد کرد.» و من باور دارم سرنوشت من هم تغییر خواهد کرد.

وقتی اندازه آدم‌هایی که با آنها زندگی می‌کنم را ندانم، چطور می‌توانم درست با آنها برخورد کنم؟ حتی وقتی اندازه محبت به خودم را ندانم، چگونه می‌توانم اندازه محبت دیگران را بدانم. حالا تازه دارم مبدأ را پیدا می‌کنم. تازه دارم یاد می‌گیرم که باید اندازه‌ها را بشناسم؛ که نباید حق خودم و دیگران را زیر پا بگذارم. وقتی رفتار کسی که به من بدی کرده، باعث ناراحتی من می‌شد، نمی‌فهمیدم چرا ناخودآگاه انگشت اشاره‌ام به سمت خودم می‌رفت. اما حالا می‌فهمم دلیلش این بود که اندازه آن شخص را نمی‌دانستم و بیش از حد به او بها داده بودم. و همین باعث ناراحتی‌ام می‌شد. باید به چیزهایی که ارزش دارند، بها بدهم؛ نه کمتر، نه بیشتر.

نویسنده: همسفر فرزانه رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون اول)

تایپ و ویرایش: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون اول)

ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا نگهبان سایت

همسفران نمایندگی دزفول

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .