هفتمین جلسه از دور دوم جلسات لژیون سردار مسافران نمایندگی الیگودرز با دستور جلسه《تجربه من از اضافه وزن و تعادل آن با متد کنگره ۶۰》با استادی مسافر مهدی، نگهبانی مسافر نعمت و دبیری مسافر سجاد در روز سهشنبه ۲۶ فروردین ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۵:۳۰ برگزار شد.
سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر، تشکر میکنم از شما عزیزان که امروز مرا دعوت کردید به لژیون سردار در نمایندگی الیگودرز، من همیشه شکرگزاری میکنم و میگویم شکر، شکر، شکر برای چیزهایی که دارم و به دست آوردهام خداوند را شکر میکنم برای نفسی که میکشم، پاهایی که دارم و دستهایی که دارم این یک نوع شکرگزاری است.
بعضی وقتها شکرگزاری میکنم برای رهایی از بند مواد مخدر، وقتی شکرگزاری میکنم آن طرف قضیه را دیدهام که برای یک گرم تریاک یا مقداری هروئین یا بهخاطر یک عدد قرص چه مشکلاتی داشتم و من وقتی میگویم شکر از اعماق وجودم میگویم.
وقتی خدا را برای رهایی سیگار شکر میکنم دوران تاریکی را دیدهام که نمیتوانستم دو قدم راه بروم سریع به نفسنفس میافتادم وقتی عزیزانم را بوس میکردم و در آغوش میگرفتم همگی از من، از بوی سیگاری که میکشیدم نفرت پیدا میکردند آن روزها من متوجه نبودم، اما امروز که سیگارم درمان شده است بوی بد سیگار را میفهمم برای وجود آقای مهندس، شکر شکر شکر
جناب مهندس بعضی وقتها به دوستان برای کاهش وزن و درمان سیگار تلنگر میزنم. من به واسطه اضافهوزن و مصرف سیگار از لذتهای زندگی بیبهره بودم. اما وقتی من وارد لژیون سردار میشوم و از پولم میگذرم بخشش میکنم وقتی من یک میلیون پول دارم از ۹۰۰ هزار تومان آن میگذرم این حرکت برابری میکند با یک پهلوان که در کنگره بخشش میکند من مهدی وقتی از مالم بخشش میکنم جزئی از هستی میشوم وقتی من آن بخشش را داشته باشم هستی هم آن بخشش را به من ارزانی میدارد.
در طبیعت میروم گیاهان و پرندگان برای من بخشش میکنند، گل با عطر و بویش و پرندگان با صدای زیبایشان، وقتی من در خانه تا نزدیک ظهر میخوابم آیا آن پرندهباز هم برای من میخواند؟ نه، من آموزش گرفتم که لذت زندگی، در لحظه زندگیکردن است چرا که در این لحظه که من اینجا هستم نه حسرت گذشته را میخورم نه حسرت آینده، در لحظه زندگی میکنم بدون اینکه نگرانی و استرسی داشته باشم
در سیدی حلقههای آفرینش جناب مهندس از قوانین صحبت میکند من باید قوانین را اجرا کنم تا اینکه در بهشت باشم و آقای مهندس فرمودند: صدای عشق ظریف است مثل بالزدن یک سنجاقک در مقابل صداهای بسیار، من مهدی اگر میخواهم صدای عشق را بشنوم باید ظرف وجودیم را از ضد ارزشها خالی کنم و در لژیون سردار خدمت مالی انجام بدهم و با قوانین الهی را رعایت کنم.
خداوند فرمود انفاق کنید تا من راههای تازهتری به شما نشان دهم راههای نیکوتری که خداوند در قرآن میفرماید که راههای نیکوتر همیشه پول نیست من وقتی از خودم بخشیدم هستی هم به من مرهم شد. آیا من با اضافه وزنی که داشتم سیگاری که مصرف میکردم میتوانستم به کوه جنگل و طبیعت بروم و از نعمتهای خداوند استفاده کنم و لذت ببرم آیا میتوانم اول صبح صدای قناری و بلبل که در طبیعت میخوانند را بشنوم و عطر خوش گلها را حس کنم؟ مسلماً نمیتوانم این لذتها را تجربه کنم.
آقای مهندس وقتی لژیون سیگار را تاسیس کردند یدانستند که سیگار یکی از موانعی است که نمیگذارد من مهدی صدای عشق را بشنوم و از هستی و زندگیام لذت ببرم و در بحث کاهش وزن هم همین اتفاق رخداده است برای اینکه من مهدی بتوانم از زندگی لذت ببرم.
تشکر میکنم و سپاسگزارم که به صحبتهای من توجه کردید.
.jpg)
.jpg)
تایپ: مسافر بهمن
ویرایش: مسافر احمد
عکس: مسافر اکبر
تنظیم و ارائه: مسافر احمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
222