چهاردهمین جلسه از دوره پنجاه و هفتم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ به نمایندگی پرستار؛ با استادی راهنما مسافر حامد ، نگهبانی مسافرحسن و دبیری همسفر جواد با دستور جلسه "در استحکام پایه های مالی و علمی کنگره،من چه کرده ام؟" در روزشنبه مورخ 22اردیبهشت ماه 1403راس ساعت 17آغاز به کار نمود.
به نام قدرت مطلق اَلله
سلام دوستان حامد هستم یک مسافر.خداوند را شکر میکنم که یکبار دیگر این جایگاه را تجربه میکنم و اینکه در قالب تولد، خیلی از این بابت خوشحالم چون که یک تفاوت هایی دارد ،دستور جلسه امروزمان دو قسمت دارد، یک قسمت در استحکام پایه های مالی و علمی کنگره من چه کرده ام و در قسمت دوم تولد پنج سال رهایی جاوید عزیز است.
کوتاه اگر بخواهم بگویم اینکه یک تعریف خیلی قشنگ در کنگره هست که من در بیرون از کنگره با آن آشنایی نداشتم و یک سوال فلسفی است که همیشه میپرسند که من که هستم؟و چه هستم و چه کاره ام؟به کجا آمده ام آمدنم بحر چه بود،به کجا می روم آخر ننمایی وطنم،یک شعری است که فکر کنم شما بهتر از من با آن آشنا باشید و این سوالی است که همیشه از اول بشر از خودش میپرسید که چه کاره است؟
در کنگره یک تعریفی میشود که آن منی که همیشه راجع به آن صحبت میشود خواسته های من است ،یعنی من یکسری خواسته ها دارم و یکسری چیزها را میخواهم چه مثبت و چه منفی که من را تعریف میکند یعنی من حامد یک مجموعه ایی از یکسری خواسته ها هستم که باعث تعریف شدن من میشود،در کنگره این تعریف می شود تعریف نفس و موجودیت من را نشان می دهد یعنی هر کدام از ما بر اساس خواسته هایی که داریم موجودیتمان تعریف میشود.میخواهم مرتبتش بکنم با دستور جلسه،نفس را اگر یک شهر در نظر بگیریم و ما در یک شهر محله ها و مناطق مختلفی داریم مثل بالای شهر، پایین شهر و آدم هایی که پول دار هستند و آدم هایی که فقیر هستند و یا آدم هایی که خوب هستند و آدم هایی که بد هستند یا ارزشی هستند یا ضد ارزشی هستند و در سرزمین وجودی هر کدام از ما مسلما مجموعه ایی از رذایل و فضایلی است که بر اساس جایگاه نفسش و خواسته هایش در این سرزمین تقسیم بندی میشود،یک قسمتی از سرزمین من از آن موقع که من وارد کنگره شدم تعریف میشود و قسمتی از مناطق این شهر مناطقی است که وجه اشتراک دارد با زندگی من در کنگره و بر اساس خواسته هایم و بر اساس چیز هایی که میدانم که در کنگره به آن میگویند دانایی و بر اساس چیزهایی که میتوانم ، که باز در کنگره به آن میگویند دانایی موثر،چون من یکسری چیزها را میخواهم و یکسری چیز ها را میدانم و میفهمم و یا شناخت دارم و یکسری چیزها را میتوانم انجام بدهم،حالا اگر بخواهم وجه اشتراک بگیرم در زندگیم و در کنگره هم یک چیز هایی را میخواهم و یک چیزهایی را در کنگره می فهمم و به آن دست پیدا میکنم بر اساس آموزش ها و تجربه و خدمت هایی که در کنگره میکنم و یکسری چیز ها را میتوانم انجام بدهم مثلا زود به جلسه بیایم و شربتم را سر وقت میل کنم و بعد کم کم شروع بکنم به خدمت کردن و خدمت مالی و خدمت علمی مثل راهنمایی و حالا هر خدمتی در قالب انتقال اطلاعات کنگره است.
آقای مهندس در روز چهارشنبه گفتند که هر کسی از تجربه خودش بگوید و خودشان هم فرمودند که من با وجود آنکه تقریبا امسال دو میلیارد و خرده ایی تومان پرداخت کردند و گفتند چندین سال است خودشان بنیان گذار کنگره اند و کنگره را راه انداخته اند و الان با صد و چهل یا پنجاه شعبه در حرکت است که با همه ی این تفاسیر گفتند که برای کنگره من کاری نکرده ام ولی هر کدام از ما نقل قول میکنیم از کارها و اتفاقاتی که میتوانیم انجام بدهیم در راستای یک ساختار چون کنگره یک ساختاری است که از هر کدام از ما تشکیل می شود و چون خود نفس وجود خارجی ندارد،ذراتی که کنار هم قرار میگیرند کنگره ۶۰ را تعریف میکنند و هر کدام از ما میتوانیم ساکنین این شهر باشیم و یک نسل از کنگره ۶۰ باشیم و من اگر بخواهم بگویم واقعا خیلی خدا را از این بابت شکرگزارم که کنگره را پیدا کردم و شروع کردم به پیام حفظ کردن و هر چقدر از دستم برمی آمد در لژیون مالی شرکت کردم و از سالی ۵ میلیون الی ۶ میلیون در حد توانم شرکت کردم و در حد توان مالی در واقع تا الان هم نتوانستم دنور مالی را پرداخت کنم و این خودش برای من یک امتیاز منفی هست و امیدوارم تا برج چهار بتوانم این تعهد مالی خود را پرداخت کنم .
در رابطه با قسمت علمی ،آن هم چون امتحان کمک راهنمایی دادم و چون محرک مصرف میکردم حافظه کوتاه مدتم ضعیف بود اما این امتحان کمک راهنمایی آنقدر به من جرات داد که به خاطر رد شدن و پشت سر گذاشتن از این مرحله باعث شد به خاطر کاری که داشتم ،شیمی هم خوانده بودم و احساس کردم که از کمک راهنمایی میتوانم مجدداً درس بخوانم ،آن وقت ۳۵ سال بیشتر هم سن نداشتم و وقتی خواب کنکور میدیدم تا سه روز خواب به چشمهایم نمیآمد .میخواستم معماری بخوانم چون معماری را خیلی دوست داشتم و در یک همایشی که مهندس صحبت کردند و گفتند که یا روانشناسی بخوانید یا علومی را بخوانید که آن هم با کنگره مرتبط باشد و من هم تصمیم گرفتم که روانشناسی بخوانم و حتماً این کار را تا جایی انجام بدهم که بتوانم در کنگره به استادی برسم و فعلاً فوق لیسانس خواندهام.در مورد خدمت مالی هم یک تلاش کوچکی کردهام و ۶ سال هست که راهنما هستم وسی رهایی داشته ام و دیروز سی و یکمین رهایی بنده بود و از این سی و یک نفری که در لژیون من به رهایی رسیده اند،تنها کسی که به طور بالفعل حرکت علمی لژیون ۱۲ را ادامه میدهد،جاوید است.
به او تبریک میگویم ،واقعا چقدر زود گذشت،در کنگره سرعت پیشرفت خیلی زیاد است،امروز پنجمین سالگرد رهایی جاوید است.به یاد دارم که زمانی که وارد کنگره شد،همراه با یک دوستش آمده بود که الان از او خبر ندارم اما همان خواستن ، دانستن و اینکه من چقدر میخواهم رها بشوم،اینکه چقدر میفهمم که کنگره کجاست؟و ظرفم چقدر است و چقدر میتوانم؟چون خیلی از ما میخواهیم اما در آخر نمیتوانیم.
خداراشکر که جاوید لژیون زده و امیدوارم که رهجو های خوبی پرورش دهد و بتواند استاد پرورش دهد،در مسیر زندگی اش موفق باشد،به او افتخار میکنم،یعنی هر راهنمایی به همچین رهجویی افتخار میکند،دوست دار در زندگی اش صلح و آرامش برقرار باشد و به همسفرشان تبریک میگویم و همچنین اعضای لژیون دوازدهم.خیلی ممنونم که به صحبت های من توجه نمودید.
سخنان مسافر راهنما جاوید:
سلام دوستان جاوید هستم مسافر ،خیلی فکر کردم که مصادف شدن تولد من با این دستور جلسه در چیست؟هرچه فکر کردم به نتیجه نرسیدم.
اگر بخواهم در رابطه با خودم بگویم وقتی به کنگره آمدم حال بدی نداشتم. من مدیون پسر عموی خود هستم، مرا به زور آورد به اینجا. اتفاقا سفر خیلی خوبی هم داشتم علی رغم مشکلات و ناامیدی زیادم. از خداوند شاکر هستم که به وسیله پسر عمویم باعث شد که من به اینجا بیایم.
من با خودم تصمیم گرفتم که اولین کاری که در زندگیم تا انتها به درستی انجام میدهم ، سفر کردنم باشد که خدا را شکر به نتیجهام رسیدم.
من خیلی خوب سفر کردم و این باعث تعجب خودم هم بود،در مدت سفرم فقط یک یا دو بار غیبت داشتم آن هم با اجازه راهنمایم.
میخواهم از خدمت هایم بگویم،۱۸ ماه مبصر بودم،یکسال و نیم نشریات بودم،۳ سال راهنمای تازه واردین بودم که بهترین دورانم بود و خیلی خوب بود،۱۴ ماه مرزبانی خدمت کردم و امروز با شال راهنمایی در خدمت هستم.
امیدوارم همه عزیزانی که خواستار این جایگاه هستند،تجربه اش کنند.
سپاسگزار راهنمای عزیزم هستم که به من آموزش دادند،من فکر میکردم خیلی میدانم،اما اینطور نبود.خیلی مدیونشان هستم،امیدوارم که بتوانم جبران کنم و قدم های در این مسیر بردارم که راهنمایم برای من برداشته است.
از جناب مهندس سپاسگزار هستم که این بستر را فراهم کردند.
خیلی ممنون به صحبت های من توجه کردید.
عکاس :مسافر حسن
تایپ و ویراست:مسافران حسن،رضا،دانیال
بارگزاری: مسافران دانیال ،رضا
وبلاگ نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
361