جلسه پنجم از دور سوم لژیون ماهشهر به استادی مسافر فرشید، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر محمد حسن با دستور جلسه « جهانبینی ۱ و ۲ » جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۸ صبح در پارک فردوس ماهشهر آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان فرشید هستم یک مسافر
خیلی خوشحال هستم که در لژیون ماهشهر حضور دارم و در کنار دوستانی هستم که خدمت میکنند. سریِ قبل که به ماهشهر آمدم سه یا چهار نفر از خودِ ماهشهر حضور داشتند و این دفعه دوازده یا سیزده نفر از خودِ ماهشهر هستند و شاید این روزهای حیاتی لژیون ماهشهر است و اتفاقی که الان در حال رخ دادن است، بیس و پایهی خیلی از اتفاقاتی هستند که بعداً قرار است بیفتد. و آن چیزهای که به عنوان تازهوارد و سفراولی یاد میگیریم، پایهها و ستونهای هستند که در ماهشهر قرار است بنا بشود و در آینده افرادی بیایند و درمان بشوند.
این بنا باید بنا بشود چون آن طرفِ داستان، نیروی منفی مرتب کار میکند و این طرفِ داستان ما هستیم که از خط تاریکی به خط نور آمدهایم و مسئولیت خیلی بزرگی گردن، اولین نفراتی که اینجا نشستهاند میباشد که بتوانند خودشان محکمترین قالبها بشوند که قالبهای دیگری از روی اینها ساخته بشود. در کتاب ۶۰ درجه میگوید که شما قالبی خواهید شد که با آن قالبهای فلزی محکمی در صنعت ساخته میشود و نه قالب خشت و گل و حتی نمیگوید که شما قالبی میشوید که از روی شما جنسی ساخته میشود و میگوید قالبی که از آن قالب، قالبهای دیگری ساخته میشود و ما استادانی میشویم که از روی ما استادانی ساخته میشود که آنها وظیفهی پرورش شاگرد و استادان دیگری را دارند.
کار ما خیلی مهم است. کسی که الان در حال سفر است فقط مسئولیت شخص خودش نیست و مسئولیت کسانی را دارد که ده سال یا بیست سال و شاید صد سال بعد از نوادگان خودش به اینجا بیایند و درمان بشوند و هر چه بکاریم برای آنها هم همین اتفاق خواهد افتاد و کسانی که وارد کنگره شدهاند همهی این اتفاقات برایشان افتاد، چه از نظر مالی، کاری و خانوادگی، همه از این نقطه شروع شد.
جهانبینی ۱ و ۲ مطالبی را که عنوان میکند و آن کلماتی را که معنی میکند، کلماتی هستند که شاید مفاهیمشان گُم شده است و من خودم که به کنگره آمدم و گفتند جهانبینی، یکسری مسائل مذهبی و دینی و چیزهای که در دبستان و راهنمایی خوانده بودیم در ذهنم آمد ولی معنی جهانبینی این بود که من در زندگی با آدمهای اطرافم، پدر، مادر و حتی این پارک و درختان چگونه برخورد کنم و چگونه ازشان لذت ببرم و جهانبینیِ من بههم ریخته بود. جهانبینی در کنگره مفاهیم را دوبار تعریف میکند. مثل نفس مثل مدل قلعه عقل و واقعا یک مقدار که به جهانبینی ۱ و ۲ نگاه کنیم شاهکار است و میگوید که جسم، روان و جهانبینی که این مثلث درمان است در جهانبینی ۱ و ۲ میگوید که تجربه، تفکر و آموزش، تمام آدمهای دنیا دنبال این هستند که چرا من یک چیزی را بلد هستم و نمیتوانم آن را اجرا کنم و واقعا این مفهوم شاهکار است و در کنگره به ما میگویند که اگر شما چیزی را بلد هستید شاید تجربه آن را ندارید که نمیتوانید آن را اجرا کنید و شاید تجربه را دارید و آموزش هم گرفتهاید ولی در مورد آن تفکر نکردهاید که این تجربه و آموزش را با هم تطبیق بدهید.
در جهانبینی تعریف عقل با آن تعریفی که من سالها میدانستم کاملا متفاوت است. مثلا معنی تفکر و تعقل کاملا با هم تفاوت دارند و بیرون از کنگره میگویند که فلانی عقل ندارد که نه اینطور نیست من عقل داشتم ولی دانایی نداشتهام و عقل فریب میخورد و عقل همیشه هست و وقتی موجودیت اینها را شناختم آن موقع برای خیلی از چیزها خودم را سرزنش نمیکنم چون میدانم که نفس یکسری خواستهها دارد و این نفس باید تربیت بشود و نمیتوانیم جلوی آن را بگیریم.
جای اینکه انسان خودش را سرزنش کند و جای اینکه نفسِ خودش را بکشد و جلوی خودش را بگیرد، میگوید که دارو را استفاده کند و به اندازهی جسم، آن مواد را برساند و از آن طرف هم آموزش بگیرید و آن موقع ذراتی که خواستههای نامعقول داشتهاند، بدون اینکه فشاری بیاورید یک روزی میرسد که مصرف مواد و سیگار قطع میشود.
و در جهانبینی در رابطه با ساختارها میگوید که چگونه ساختارها شکل میگیرند و خیلی موقعها نگاه میکنیم که آنقدر ساختارهای منفی در من قویی هستند که صبح جمعه که وقت لژیون من هست یکدفعه مریضی به سراغم میآید و از خواب بلند میشوم و علائم مریضی را دارم و این بخشی از آن ساختار است. چرا دیشب این علائم نبود و ظهر هم برطرف میشود و فقط صبحِ جمعه میآید ولی وقتی آدم بلند میشود و ساعت ۶ به لژیون میآید یک دفعه متوجه میشود که علائم وجود ندارد چون آن ساختار دنبال حفظ و بقای خودش است و به هر ترفندی دست میزند که من را در مصرف مواد و دنیای تاریکی نگه دارد.
من همیشه میگویم که انسان نباید به دنبال خیلی از چیزهای پیچیده باشد و ساده میگوید که بیایید و داروی OT را سر ساعت مصرف کنید و سیدی بنویسید و جلسات و ورزش را بیایید و این کارها ساده را که انجام بدهید، بعد از یک سال میبینید چیزی که بشر هزاران سال به دنبال آن بوده است را ما در کنگره به آن رسیدهایم و حداقل در کنگره هشتاد هزار نفر درمان شده وجود دارد. طرف از انگلیس تماس تصویری میگیرید و راهنما در کنگره ۶۰ دارد که درمان بشود و ما در این پارک در ماهشهر نشستهایم و به بهترین شکل داریم درمان میشویم.
جهانبینی دو جلد دارد و شاید باید هزار بار خوانده بشود که این مفاهیمی که میخواهیم شاید از مولانا و از قرآن و کتب قدیم متوجه بشویم در همین جهانبینی پایههایش گذاشته شده است.
انشالله که بتوانیم از این آموزشها استفاده کنیم و لژیون ماهشهر قوییتر از پیش، جلو برود و یک بخش اعظمی از آن به عهدهی اعضای لژیون و کسانی که از خودِ ماهشهر هستند میباشد و بتوانند این آموزشها را بگیرند و بتوانند نظم و دیسیپلین را حفظ کنند و خیلی وقتها اگر راهنما به تهران میآیید با آن بیایید و ساختمان سیمرغ و اداری کنگره را ببینید و رهاییها را ببینید و برای تصویر سازی باید گُل گرفتن و رهایی را دیده باشید که بتوانید آن تصویر رهایی را بسازید و کسی که نرفته باشد نمیتواند این تصویر را بسازد.
خیلی خوشحال هستم که شما و خیلی از اعضای جدید را دیدم و آشنا شدم و به آقا محسن و آقا احسان و بقیهی خدمتگزاران ماهشهر خداقوت میگویم.
مرسی که به صحبتهای من گوش کردید.
گروه سایت نمایندگی ماهشهر
تایپ و ارسال مطلب: مسافر صادق
- تعداد بازدید از این مطلب :
412