جلسه دهم از دور هشتم کارگاههای آموزشی خصوصی نمایندگی ایران با استادی مسافر حسین، نگهبانی مسافر عمار و دبیری مسافر حبیب با دستور جلسه "جهانبینی ۱ و ۲" روز سهشنبه ۱۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:
از نگهبان جلسه و دبیر ایشان تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار من قراردادند و همینطور از راهنمای خود آقا عطا بسیار سپاسگزارم که من را برای استادی این جلسه انتخاب نمودند.
کنگره ۶۰ در مورد جهانبینی یک تعریف کلی ارائه نموده است که آن مجموعه ادراک، احساس، دریافت و برداشت انسان از وقایع اطراف خود چه در درون و چه در بیرون است. برای مثال یک ماشین بسیار مدلبالا از جایی عبور میکند و اشخاصی که در آنجا آن ماشین را میبینند، نسبت به جهانبینی خود در مورد آن نظری میدهند، مثلاً یک نفر میگوید ماشین چقدر مدلبالا است یا دیگری میگوید ماشین چقدر پرسرعت است و اگر شخصی جهانبینی پایینی داشته باشد خواهد گفت که او حتماً از راه دزدی به این ماشین رسیده است، این دیدگاهها همه مربوط به جهانبینی هستند.
برای رسیدن به هر چیزی در این هستی، باید بهای آن را بپردازیم بهعنوانمثال برای پولدار شدن باید سالها تلاش کرد و بهای آن همین سعی و تلاش است و یا اگر یک ساختمان میخواهم باید بهای آن را بدهم و حتی اگر یک پفک نیز بخواهم حتماً بهای آن را باید بپردازم و در کنار همه اینها اگر من بخواهم جهانبینیام نیز افزایش پیدا کند باید بهای آن را هم بپردازم و حالا بهای جهانبینی چیست؟ بهای افزایش جهانبینی، شرکت در کارگاههای آموزشی، جلسات، لژیون و نوشتن سیدی است .
حالا چه لزومی دارد که جهانبینی را بیاموزیم؟ آقای مهندس میفرمایند که بهجز انسان، هیچ موجودی پیدا نمیشود که به خود و هم نوعان خود آسیب بزند. من جهانبینی را آموزش میبینم تا به خود و اطرافیان و به طبیعت ضربه نزنم. من اگر جهانبینی درستی داشتم، هیچوقت مصرفکننده نمیشدم و به خاطر همین عدم جهانبینی من ۲۰ سال سیگار کشیده و فیلتر آن را به طبیعت میانداختم و با این کار ضربه و آسیب به آن وارد میکردم. همه انسانها تا حدودی جهانبینی دارند ولی آموزش درست ندیدهاند تا بتوانند آن را ارتقا بخشند. در هیچ کلاسی به من آموزش داده نشده بود که نباید گرانفروشی کنم و یا در مسئولیتی که به من دادهاند کمکاری کنم، تمامی این موضوعات را در کنگره به ما آموزش میدهند.
جناب مهندس در سیدی فرق نفس روح میفرمایند که همه انسانها میدانند که دروغ بد است ولی در باورشان نمیگنجد و با خود میگویند آن شخص دروغ گفت و با این کار مشکلش حل شد، ولی او از بعد خبر ندارد که با این دروغ گفتن چه اتفاقاتی برایش خواهد افتاد. منِ حسین میدانستم که دروغ بد است ولی درجاهایی ممکن بود این کار را انجام بدهم، زیرا جهانبینی درستی نداشتم. در کنگره ۶۰ آموختم که اگر گرانفروشی کنم درواقع به خود آسیبزدهام یا اگر در مسئولیتم کمکاری نمایم تبعات آن به خودم خواهد برگشت.
یک جملهای است که میگوید از آموزگار بیاموز و نه از روزگار. اگر شخصی بهعنوانمثال میگوید که با ماشین سرعت نرو، او خود تجربهها را کسب نموده و ممکن است تصادفهایی کرده باشد و الان تمامی تجربیات خود را در اختیار من قرار میدهد و من اگر صحبتهای او را گوش بدهم از آسیب به دور خواهم بود در غیر این صورت ضربه خواهم خورد، پس بنابراین بهتر است از آموزگار بیاموزم و نه از روزگار.
در انتهای مشارکتم بگویم که استاد امین میفرمایند اگر شخصی با شادی دیگران شاد شده و با ناراحتی آنها ناراحت شود، بدانید که جهانبینی او رشد نموده است.
از مشارکت شما استفاده میکنیم، ممنونم که با سکوت زیبا به صحبتهای من گوش کردید.
مرزبان کشیک: مسافر علی
عکس: مسافر مصطفی لژیون نهم
تایپ و تنظیم: همسفر پیمان
نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
145