جلسه یازدهم از دور پنجاهونهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره ۶۰، ویژه نمایندگی ابنسینا با استادی راهنمای تازهواردین همسفر فائزه و نگهبانی همسفر طیبه و دبیری همسفر مبینا با دستورجلسه «جهانبینی ۱ و ۲» روز سهشنبه به تاریخ ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۵ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
از ایجنت محترم و مرزبانان ممنونم که به من اجازه خدمت دادند. کنگره علاوهبر استادان خوبی که به من عطا کرد، دوستان خوبی هم به من عطا کرد که محبت و عشق وجودشان را همیشه به من یاد دادند و از خانم نرگس ممنونم که اجازه دادند امروز در این جایگاه قرار بگیرم. در مورد دستورجلسه جهانبینی ۱ و ۲ میتوانم بگویم ما طبق وادی هفتم باید راه را پیدا کنیم و بشناسیم و این نیاز به یک تفکر و جهانبینی اولیه دارد؛ اما زمانیکه میخواهیم حرکت کنیم باید برداشت درستی داشته باشیم تا به آن هدف و مقصد مد نظر برسیم و این همان پختگی و دانایی موثر میباشد که ما از آن نام میبریم. جهانبینی مسیر درست حرکت من در زندگی میباشد و میتوان گفت جهانبینی عینک چشم من است؛ اگر این عینک را بردارم انسانها را از دور اشتباه میبینم؛ شاید حتی صحبتها را نشنوم.
عزیزانی که تجریه این را دارند میدانند زمانیکه بینایی ضعیف میشود روی شنوایی هم تاثیر میگذارد و این ندیدن باعث میشود که من حتی در آیینه که نگاه میکنم خودم و عیبها و آلودگیهای خود را نبینم؛ اگر قرار باشد که من بفهمم درست زندگی کردن چیست باید به جهانبینی مصلح شوم و این تعریف عمل سالم میباشد. عمل سالم میگوید من باید در مسیر درست حرکت کنم و مسیر درست من نیاز به جهانبینی سالم دارد که به آن سلامت و آرامش برسم؛ اگر غیر از این باشد حرکت کامل نمیشود و انسان مجبور است که تکرار کند و تکرار مسیر تنها نتیجهاش فقط از دست رفتن انرژی و بوجود آمدن ناامیدی است.
جهانبینی مثل یک سپر دفاعی در مقابل مسائل بیرونی عمل میکند. طبق تجربه و صحبتی که با بعضی از تازهواردین داریم کسانیکه مسافرشان لغزش کردهاند و دلیل را میپرسیم، به دو دلیل عمده میرسیم؛ اول کسانی هستند که همچنان مصرف سیگار بعد از درمان مواد و سفر اوتیشان داشتند و این گره نیکوتین برایشان باز نشده است. من خودم تجربه دو بار سفر دارم و به جرأت میتوانم بگویم که آن لذت و آرامشی که در ذهن و زندگیام حکمفرما شد غیر قابل وصف میباشد. صندلیهای لژیون ویلیام آنجایی میباشد که من در ناخودآگاه خود نمیتوانم منت بر سر مسافرم بگذارم و بگویم بخاطر تو اینجا نشستهام و لژیون ویلیام یک گرههایی از زندگی من باز کرد که نمیدانم چه زمان بر تن زندگیام بستم و چه زمان آنقدر محکم کردهام و این گرهها کور شدند و دومین علت عمده آن ننوشتن سیدیها میباشد؛ وقتی من سیدی نمینویسم، یعنی نمیخواهم تلاشی برای تغییر جهانبینیام انجام بدهم. اعتیاد را مثل یک رفیقی در نظر بگیریم که همه خوشی و ناخوشی و شادابی و جوانیمان را به پایش میریزیم و او به ما خیانت میکند و هر چیزی که داریم را از ما میگیرد و زندگیمان را نابود میکند؛ اگر ماهیت اعتیاد و این رفیق را بشناسم دیگر حاضر به رفاقت با آن نمیشوم و این شناختن ماهیت، یعنی همان جهانبینی؛ یعنی آن نوری که کنگره و معرفت کنگره به زندگی ما و وجوه تاریک زندگیمان میآورد و جهانبینی غلط در مقابلش یعنی نگاه من به مسائل زندگی نادرست باشد؛ یعنی من آن حسی که از اطرافم میگیرم در صور پنهان و آشکارم، حسی درستی نباشد و آن حس غلط و آلوده و جهانبینی غلط و حس آلوده من باعث میشود که تصویری که از دنیای اطرافم دارم یک تصویر غلط و کج و نامفهوم باشد و باعث انتخاب مسیر غلط شود.
زمانیکه تصمیم میگیرم بیایم و حقایق زندگی را در قالب جهانبینی درست یاد بگیرم، آرام آرام یک مسائل گنگ و سوالاتی برایم از بین میرود و حل میشود که باعث آرامش میشود. آن آرامش باعث میشود که من برای رسیدن به هدفم عجله نکنم. جهانبینی به من یاد داد که مقام انسانی خود را بگردم و پیدا کنم و بفهمم بیهوده آفریده نشدم و تا لحظهای که هستم باید بجنگم و خسته نشوم. جهانبینی به من یاد داد که اگر میخواهم رشد کنم و قوی باشم باید قانون بخشیدن را رعایت کنم، اینکه من چیزی را دوست دارم و حق خودم میدانم گاهی بخاطر دیگری از آن بگذرم و بعضی اوقات دیگران را ببینم؛ولی خود را نبینم و طبق قانون ستاره استاد امین که میگوید اگر میخواهی ستاره باشی ربطی به محیط اطرافت ندارد؛ بلکه خودت باید انرژی داشته باشی و بزرگ باشی؛ وقتیکه من جهانبینی را در زندگی خود عملی کنم میشوم همان ستارهای که به زندگی دیگران نور میدهم و در آخر نگاه کنگره به تغییرات من است.
وقتی من تغییر کنم، یعنی آن جهانبینی را عملی کردم و علمی که بدون عمل باشد هیچ ارزشی ندارد. کنگره با صراحت تمام میگوید که اگر میخواهی به تعادل برسی باید سه ضلع جسم و روان و جهانبینی را درمان کنی و موضوع جهانبینی موضوعی است علاوهبر خود اعتیاد، بر کل امورات زندگی ما تاثیر میگذارد و سازنده زندگیمان میباشد و در هر نقطه و جایگاهی که هستیم، اگر شاد و خوشحالیم مربوط به نتیجه عملکرد ماست و آن عملکرد ما را جهانبینیِ ما میسازد. ممنون که به صحبتهای من توجه کردید.
لژیون خدمتگزار: لژیون ششم به راهنمایی همسفر نرگس
تایپ: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر طاهره (لژیون پنجم)
عکاس خبری و ارسال: همسفر ملیکا رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون یازدهم)
همسفران نمایندگی ابنسینا
- تعداد بازدید از این مطلب :
125