English Version
English

لژیون سردار و مهار نفس

لژیون سردار و مهار نفس

هفتمین جلسه از دوره چهارم لژیون سردار کنگره۶۰ ویژه همسفران نمایندگی کاسپین با نگهبانی همسفر حدیثه، دبیری همسفر معصومه و استادی همسفر بتول با دستور جلسه «قول و قرار، وفای به عهد» در روز دوشنبه هفدهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۴ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه امروز لژیون سردار، قول و قرار و وفای به‌ عهد است که من تا به حال عمیق به آن فکر نکرده بودم؛ ولی زمانی‌که در موردش تحقیق کردم بسیار برایم دل‌نشین بود. ما قول‌ ‌و قرار و عهد را با خودمان، دیگران و یا با خدای خودمان می‌بندیم. وقتی‌ با خودمان عهد می‌بستیم که می‌خواهیم کاری را انجام دهیم، نمی‌توانستیم آن را به‌درستی انجام دهیم؛ چون نفس ما هنوز به آموزش لازم نرسیده‌ بود.
چیزی که در کنگره به آن رسیده‌ایم، آموزش است. این آموزش‌ها ما را در مسیر درست قرار می‌دهند و ما را به خوبی‌ کردن هدایت می‌کند. زمانی‌که ما در جایگاهی قرار می‌گیریم عهد و پیمانی را می‌بندیم، حال می‌تواند جایگاه همسر، مادر، راهنما یا هر جایگاه دیگری باشد. برای مثال ما عهد بسته‌ایم که در کنار یک نفر باشیم. آیا ما فقط باید در خوبی‌ها کنار آن باشیم و در مشکلات و سختی‌ها نباید کنارش باشیم و بگوییم این کسی نیست که من در ذهن خود ساخته بودم؟ اگر ما عهدی بسته‌ایم، باید به آن عهد وفادار باشیم. قول و قرار دیگری نیز وجود دارد که بین خود و خدای خودمان است و این زیباست که کسی نیست که به ما چیزی بگوید و این دلی است.
زندگی‌ همه ما روزی به برگ آخر رسیده بود و از خدا می‌خواستیم که هر آنچه که داریم را بدهیم، فقط من بتول حال خوش و آرامش در زندگی داشته باشم و مسافرم کنار من باشد. با خدای خود عهد بستم و گفتم که من را به مکانی وصل کن و هر آنچه‌که دارم را می‌دهم، فقط حال زندگی‌ام خوب باشد. آیا من بتول توانسته‌ام عهدی که بین خود و خدای خود بسته‌ام را اجرا کنم؟
لژیون سردار فقط این نیست که من عضو لژیون سردار باشم و مبلغی را بدهم، البته این حس بسیار زیبایی است که این یک بعد قضیه است. از یک جهت ما انرژی زیادی را دریافت می‌کنیم که این مبلغ را پرداخت می‌کنیم؛ ولی عهد دیگری نیز بسته‌ایم و آن حضور در لژیون سردار است که هر ماه یک‌بار برگزار می‌شود. آیا افرادی که این‌جا نشسته‌اند تمام آن‌هایی هستند که روز گلریزان به عنوان لژیون سردار شرکت کرده‌اند؟ عهد این نیست که فقط مبلغی را بدهیم و از آن انرژی دریافت ‌کنیم که البته حس خوبی دارد؛ اما صددرصد انرژی را وقتی دریافت می‌کنیم که در لژیون سردار روی این صندلی‌ها بنشینیم.
لژیون سردار بدون دانایی و آگاهی آن‌چنان زیبا نیست. زمانی حسرت این را می‌خوردم که عضو لژیون سردار باشم؛ ولی شرایط آن را نداشتم. همیشه با خود می‌گفتم در آن سالن چه چیزی گفته می‌شود و این‌ها چه حسی دریافت می‌کنند که هم پول می‌دهند و هم خوشحال هستند، چه دانایی و چه آموزشی به این‌ها داده می‌شود؟
انسان اگر پولی را بدهد شاید حس خوب دریافت کند؛ اما حس خوب صددرصد را زمانی دریافت می‌کند که هر ماه در لژیون حضور داشته و مشارکت کند و از حس و حال خوب خودش و از برکات لژیون سردار بگوید. ما باید حضور خود را در لژیون سردار ثبت و آموزشی را که گرفته‌ایم با خود خانه ببریم. برای مثال مسافری در کنگره بدون اینکه آموزشی بگیرد به آن فقط شربت داده شود، پله کم کند و به رهایی برسد. آیا حس این شخص با کسی که همراه سفر خود آموزش‌های کنگره را نیز گرفته و رها شده با هم یکی است؟ نه این حس این دو با هم برابر نیست. این حس را کسانی دارند که هم عضو لژیون سردار هستند و هم در جلساتش حضور دارند. این‌ها می‌توانند از مبلغی که داده‌اند لذتش را ببرند، برکاتش به زندگی آن‌ها برمی‌گردد و هم‌اینکه هر جلسه در لریون سردار نشسته‌اند.
این قول و قرار یک جا برای من ارزشمند بود که اقساط خودم را داده بودم و مابقی آن به عید خورد و برایم خیلی سخت بود که بخواهم از خریدهای عیدم بزنم و تعهدی‌ام را پرداخت کنم؛ ولی به هر چیزی که دست می‌زدم چیزی درون من می‌گفت که تو هنوز قسط لژیون سردار را پرداخت نکرده‌ای. شاید اگر من، بتول زمان قبل بودم از این حسی که در من به وجود آمده بود ناراحت می‌شدم؛ ولی با خودم می‌گفتم که من این پول را برای لژیون سردار جمع کرده‌ام و اگر دست بزنم کم می‌شود.
از اینکه توانسته بودم نفس خود را مهار کنم خیلی خوشحال بودم، شاید چیزی را که دوست داشتم را نخریده بودم؛ ولی این حس خوب به خاطر این بود که توانسته بودم نفس خود را مهار کنم. از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید ممنونم. امیدوارم خیر و برکت لژیون سردار به زندگی‌های ما برگردد.

مشارکت اعضا؛
همسفر نرگس:

به استاد، نگهبان و دبیر جلسه خداقوت می‌گویم. راجع‌به مسئله بخشش شما بسیار خوب صحبت کردید. یک‌سری از صحبت‌های شما من را بسیار به فکر فرو برد. من چند روز پیش در جلسه‌ای بودم که شخصی می‌گفت که اگر شما می‌خواهید کاری را شروع کنید و نفر صدم هستید، نیازی به فکر کردن زیاد ندارید از مرحله فکر کردن گذشته‌اید و به مرحله عملیاتی رسیده‌اید.
وقتی من صد نفر را می‌بینم که در حال عمل کردن به آن کار هستند و این حال خوب و حس خوب به آن‌ها منتقل می‌شود، دیگر نیازی نیست که من ذهن خود را خیلی درگیر آن موضوع بکنم. درست است که باید فکر کنم و گذشتن و بخشش خیلی سخت است؛ ولی موقعی که به کنگره آمده‌ام و آموزش گرفته‌ام دیگر نباید زیاد فکر خودم را مشغول کنم و اینکه من مرحله اول را گذرانده‌ام و خودم را درگیر آن نمی‌کنم که چه اتفاقی می‌خواهد بیفتد.
من باید در این مرحله از تجربیات دیگران استفاده کنم و زمان خود را صرف فکر کردن زیاد نکنم و آن را هدر ندهم. خدا را شکر که در لژیون سردار هستم البته من خودم کمی تنبلی کرده‌ام؛ اما به جایگاه دنور فکر می‌کنم. امیدوار هستم که این نقطه تفکر، من را به این نقطه برساند که زیاد به آن فکر نکنم تا در من ظرفیت لازم ایجاد شود و به آن مرحله برسم. ممنون از اینکه به من وقت مشارکت دادید.

راهنما همسفر سونا:
به استاد عزیز، نگهبان و دبیر جلسه خداقوت می‌گویم. در مورد وفای‌به‌‌عهد اگر بخواهیم از لحاظ دینی در نظر بگیریم به ما گفته‌اند که وفای به عهد از فضایل اخلاقی است و پیمان‌شکنی جز رذائل اخلاقی است.
در کنگره نیز همین‌گونه است. زمانی که وارد کنگره شدیم به آن عهد و پیمانی که بسته‌ایم، چه در مسائل مالی کنگره و هر چیزی که در کنگره جریان دارد باید عمل کنیم. همین‌که شما گفتید هشتاد نفر عضو لژیون سردار هستند؛ ولی همه در آن شرکت نکرده‌اند، مثل آن می‌ماند که شما شمال رفته باشید و تا نزدیکی‌های دریا نیز رفته باشید؛ ولی به دریا نرفته باشید و دریا را درک نکرده‌اید. دقیقاً همین است ما عضو لژیون سردار هستیم؛ ولی عهدی که بسته‌ایم که باید در لژیون سردار شرکت کنیم را انجام نداده‌ایم.
خیلی چیزهای دیگر نیز وجود دارد؛ مثلاً حرف‌هایی که راهنما به ما می‌گوید تا یک جایی به آن‌ها عمل می‌کنیم و از جایی دیگر به آن عمل نمی‌کنیم. عهد و پیمان می‌تواند در مسائل مالی و  احساسی باشد. من به عنوان همسر با شریک زندگی خود پیمان بسته‌ام که تا آخر عمر، چیزی که وظیفه من است در آن کوتاهی نکنم. در کنگره نیز دقیقاً همین مسائل مدنظر است.
عهد و پیمانی که ما می‌بندیم این عهد و پیمان همیشه نباید عاشقانه باشد. وقت‌هایی در کنگره هست که ما قول‌ و قراری را می‌گذاریم و باید به آن عمل کنیم. من خودم نزدیک عید بود که باید ۵ میلیون از تعهدم را پرداخت می‌کردم و به آن پول نیز نیاز داشتم؛ اما به عهد و پیمان خود وفا کردم و تعهدی خودم را زودتر از موعد نیز تسویه کردم در حالی که می‌دانستم بعد از عید نیز فرصت داشتم. من به عنوان الگو وقتی که در لژیون به رهجوها می‌گویم که بیایید و تسویه کنید، خودم باید اول این عمل سالم را انجام داده باشم.
امیدوار هستم که همه ما سر قول و قرارهای خود در کنگره، لژیون سردار و چه در گوش‌کردن به صحبت‌های مرزبان ایجنت و در همه مسائل باشیم. اگر ما بتوانیم خودمان به تنهایی الگوباشیم، هیچ مشکلی پیش نمی‌آید. ممنون از اینکه به من وقت مشارکت دادید.

همسفر فریبا:
استاد گرامی بابت وقت مشارکت ممنونم. به خانم حدیثه و خانم معصومه خداقوت عرض می‌کنم. ممنون خانم بتول با حس خوب صحبت کردید بسیار به دل نشست.
در مورد دستور جلسه وفای به عهد باید بگویم خود من در گلریزان دوست داشتم دنور شوم. گفتند برای ورود به دنوری باید سرداری خود را تسویه کنید و شش میلیون را تسویه کردم فکر کنم یک‌ سالی بود که چیزی پرداخت نکرده بودم. شما بسیار زیبا گفتید که توانستم نفسم را مهار کنم. سال جدید از خیلی‌ چیزها چشم‌پوشی کردم، یک‌ سال پس‌انداز کردم تا توانستم تسویه کنم.
خانم محبوبه به من گفت که دیگر وقتی نیست باید تسویه کنی. گفتم حتماً نگران نباشید و زمانی که دوشنبه تسویه کردم آن روز خوشحال بودم، گویی باری از روی دوش من برداشته شده بود با اینکه خیلی پول از دست من رفته بود؛ ولی این حس ناراحتی را اصلاً نداشتم. واقعا طی این هفته که هفت روز می‌باشد، واقعاً نصف آن پول کامل به دستم رسید.
می‌خواهم این را بگوییم عهدی را که بسته بودم واقعاً به آن عمل کردم بسیار خوشحالم؛ چون همیشه برکت آن در زندگی من است همین‌که مسافرم حال خوبی دارد. وقتی که می‌خوابم بسیار حال خوبی دارم و همیشه در جلسه‌ها صحبت کردم که من واقعاً فریبا ناامید بودم صبح که ازخواب بلند می‌شدم، کوهی از درد و رنج در من بود همه چیز در زندگی داشتم کم و کاستی نبود؛ ولی ناامید بودم بار سنگینی را بر دوش داشتم زمانی که کنگره را پیدا کردم دیگر این حس‌ها از بین رفت و این را مدیون کنگره و راهنمایم خانم خدیجه هستم. بسیار خوشحالم که در این جمع کوچک زیبا هستم. انشالله که امسال بتوانم در پهلوانی شرکت کنم. خیلی ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.

ویراستار: همسفر زینب (خدمتگزارسایت از لژیون هشتم)
ارسال: همسفر مرضیه (خدمتگزار سایت)
عکس: همسفر آرزو (مرزبان خبری)
همسفران نمایندگی کاسپین قزوین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .