جلسه چهاردهم از دوره بیستوهشتم سری کارگاههای آموزش خصوصی کنگره ۶۰ ویژه همسفران نمایندگی خلیجفارس با نگهبانی همسفر فاطمه، دبیری همسفر طاهره و استادی راهنما همسفر جواهر با دستور جلسه «جهانبینی ۱ و ۲» در روز دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان جواهر هستم یک همسفر، از نگهبان عزیز و تمام عواملی که در کنگره خدمت میکنند کمال تشکر را دارم که این بستر را برای من فراهم کردند تا در این جایگاه خدمت کنم؛ اگر بخواهم از تجربه شخصی خود بگویم جهانبینی باعث شد که دیدگاه من نسبت به خودم و جهان اطرافم تغییر کند و ظرف وجودی من هر روز بزرگ و بزرگتر شود این نوع نگرش فقط از طریق آموزش و دانایی میسر است وقتی به کنگره آمدم دید من نسبت به همهچیز تغییر کرد من جواهر فردی بودم که همیشه افسرده بودم اما از زمانی که به کنگره آمدم متوجه شدم که چه طور باید زندگی کنم، با دیگران تعامل برقرار کنم و صحبت کنم به دلیل اینکه صحبت کردن بلد نبودم، زمانی بود که اصلاً حرف نمیزدم و بزرگترین مشکلی که داشتم این بود که نمیتوانستم با دیگران ارتباط برقرار کنم هیچ دوستی در مدرسه نداشتم اما الآن هر جا که نگاه میکنم دوست و رفیق دارم که همه را مدیون کنگره و آموزشهای ناب آن میدانم.
همه را از زمانی که وارد کنگره شدم یاد گرفتم همچنین یاد گرفتم چه طور باید حرف بزنم و با دیگران ارتباط برقرار کنم این مسئله برای من جواهر خیلی مهم بود زمانی خیلی ناامید بودم اما وقتی به کنگره آمدم و آموزش جهانبینی را یاد گرفتم باعث شد از ناامیدی، جهالت و منیتی که داشتم دور شوم؛ همین مسئله باعث شد که رشد کنم، قوی شوم و پیشرفت داشته باشم. استاد امین جمله خیلی قشنگی دارند که میفرمایند: شادی حقیقی در این نیست که ما بدرخشیم شادی حقیقی در این است که دیگران را تشویق کنیم، به دیگران کمک کنیم و آنها را سوق دهیم به سمت آموزشها یا هر چیزی که دوست دارند همچنین کمک کنیم تا آنها نیز بدرخشند، این یعنی جهانبینی و اگر من این را یاد گرفته باشم که به دیگران کمک کنم یعنی جهانبینی را یاد گرفتهام در جزوههای جهانبینی استاد امین میفرمایند: جهانبینی فقط برای افرادی که مصرفکننده هستند نیست بلکه برای همه افراد کاربرد دارد همانطور که آموزشهای کنگره هم برای همه افراد کاربرد دارد و اگر افراد عام بتوانند یک سری از آموزشهای کنگره را یاد بگیرند دید آنها نسبت به همهچیز تغییر پیدا میکند. زمانی که باردار بودم به مرکز بهداشت مراجعه کردم چند نفر خانم باردار با من بودند که مثل من برای تشکیل پرونده آمده بودند یکی از سؤالات پرونده در خصوص افسردگی و ناامیدی بود از من سؤال کرد که شما ناامیدی یا افسردگی دارید؟ گفتم نه بعد گفتم چیزی که در وجود من اصلاً وجود ندارد همین ناامیدی و افسردگی است؛ این را واقعاً بهجرئت جدی میگویم اما اگر قبلاً از من این سؤال را میپرسیدند سریع جواب میدادم که بله ناامیدی و افسردگی دارم، زمانی که مسئول مرکز بهداشت جواب من را شنید تعجب کرد و گفت: خیلی خوب است و او ادامه داد افرادی که در دوران بارداری به اینجا مراجعه میکنند دنبال مشاور میگردند که با آنها در خصوص افسردگی و ناامیدی صحبت کنند با خود گفتم خدا را شکر که این خصلت در وجود من از بین رفته است واقعاً همیشه خدا را شکر میکنم که در کنگره و در مسیر کنگره هستم اگر در این مسیر قرار نمیگرفتم معلوم نبود من جواهر الآن کجا بودم.
در گذشته همیشه به این فکر میکردم که عمر من کی تمام میشود که از این دنیا و زندگی راحت شوم نمیدانستم که دنیای دیگری هم وجود دارد و ما قرار است به بعد دیگر جهان برویم، اگر در این دنیا زندگی خوبی نداشته باشیم و آنها را به نحو احسنت عملی نکنیم همچنین اگر کولهبار و توشه کمی داشته باشیم و ضعیف عمل کنیم قطعاً در آن دنیا هم سختی خواهیم کشید من همه را در کنگره یاد گرفتم؛ جهانبینی باعث شد که دید و نگرش من بهتر شود همچنین برای درمان، مثلث جسم، روان و جهانبینی باید با هم رشد کند که برای هر فرد لازم و ضروری هستند در غیر اینصورت درمانی اتفاق نخواهد افتاد. زمانی که در کلینیک کار میکردم افرادی که مشاوره میشدند روزبهروز دوز داروی آنها بیشتر میشد چرا؟ چون اصلاً به دانایی آنها اضافه نشده بود یعنی اگر میزان دانایی انسان یک پنجم افزایش پیدا نکند قطعاً نمیتوانند یک پنجم دوز داروی خود را کم کنند افراد زیادی به کلینیک میآمدند و هزینه میکردند اما خبری از درمان نبود مدتی هم روانکاو میآمد و جلسه میگذاشت؛ همه افراد هم شرکت میکردند و با روانشناس صحبت میکردند اما نتیجه مطلوبی نمیگرفتند اما در کنگره آموزش جهانبینی باعث شد که یک فرد مصرفکننده حتی همسفرانی که مصرفکننده نیستند به درمان برسند.
من همسفر قبل از اینکه به کنگره بیایم در عمق تاریکی بودم انگار درون چاهی بودم که هیچ چیز را نمیدیدم، جهانبینی بود که من را از این چاه و تاریکی بیرون کشید این موضوع برای من خیلی ارزشمند است امیدوارم بتوانم آموزشهای کنگره را حداقل روی خودم پیاده کنم و به نحو احسنت از آنها درس بگیرم و به دیگران منتقل کنم چون جناب مهندس میفرماید: زمانی علم ارزشمند است که انسان بتواند آن را به دیگران منتقل کند اگر من این را یاد بگیرم و نتوانم به دیگران انتقال بدهم یعنی چیزی نفهمیدم. جملهای از استاد امین است که خیلی به دلم نشست و همیشه در گوشه ذهنم حک شده است همیشه وقتی یکی صحبت میکرد و از جملات سخت استفاده میکرد محو تماشای او میشدم هر چند نمیفهمیدم که چه میگوید با خود میگفتم خدایا چه میشد اگر من هم یاد میگرفتم همینطور صحبت کنم و از این مخمصه نجات پیدا کنم اما وقتی استاد امین این جمله را در سیدی معلم فرمودند: که هنر در این نیست که وقتی صحبت میکنی کسی از حرفهای تو چیزی متوجه نشود، یک معلم باید طوری صحبت کند که از صد نفر نودوپنج نفر از آنها متوجه صحبت او شوند مهم این نیست که حرفهای گنده بزند مهم این است که دیگران بتوانند آنها را درک کنند سیدیهای استاد امین خیلی به من کمک کرد تا به این درک برسم گاهی اوقات که حال دلم گرفته یا بیکار هستم بیشتر سیدیهای استاد امین را سرچ میکنم و بیشتر دوست دارم مبحث جهانبینی را گوش بدهم یا بنویسم بعد میبینم که انگار من را مخاطب خودش قرار داده است و دارد با من صحبت میکند ممنون هستم از اینکه وقت گذاشتید و به صحبتهای من گوش دادید.
ویرایش: همسفر فاطمه، راهنما همسفر بتول (لژیون چهارم)
تایپ: همسفر فاطمه، راهنما همسفر طاهره (لژیون نهم)
ارسال و عکاس: همسفر راحله (مرزبان خبری)
نمایندگی همسفران بوشهر (خلیج فارس)
- تعداد بازدید از این مطلب :
188