سیزدهمین جلسه از دوره ششم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه همسفران نمایندگی کریمان با استادی مرزبان همسفر فرناز نگهبانی همسفر سیما و دبیری همسفر فاطمه و با دستور جلسه «جهانبینی۱و۲»در روز دوشنبه مورخ ۱۴٠۳/٠۲/۱۷ رأس ساعت ۱۵ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
ابتدا خدا را شکر میکنم که یک بار دیگر میتوانم در کنگره حضور داشته باشم و از این جایگاه از شما آموزش و انرژی بگیرم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که کنگره۶۰ را بنا نهادند که من بتوانم به راحتترین شکل ممکن بیایم و درس درست زندگی کردن را بیاموزم و از راهنمای عزیزم خانم سمیه و خانم مهدیه بسیار تشکر میکنم و یک تشکر و یک عذرخواهی از راهنمای تغذیه سالم خانم فائزه عزیزم و از راهنمای تازه واردین خانم زهره عزیزم که کنگره را به من معرفی کردند و همچنین از راهنمای مسافرم آقا سینا و راهنمای سیگارشان آقا مجید و راهنمای سیگار قبلشان آقا محسن و راهنمای تازهواردینشان آقا محمدعلی بسیار متشکرم. در آخر از مسافرم سپاسگزارم که باعث و دلیل حضور من در کنگره شدند. تشکر میکنم تا یادم نرود که چه انسانهای بزرگی بودند که مسیر را برای من روشن کردند و همچنین از نگهبان خانم سیمای عزیز ممنونم که به من اجازه دادند امروز در کنار شما عزیزان باشم و یک خدا قوت میگویم خدمت مرزبان محترم خانم سارا عزیز.
دستورجلسه امروز در مورد جهانبینی است. جهانبینی تعریفش این است آنچه که من نسبت به خودم و محیط اطرافم درک، برداشت و یا اینکه من چه دریافتی دارم و یا چی احساس میکنم. ما در جزوه جهانبینی ۱ و ۲که راهنمایان عزیز کار میکنند، اگر دقت کرده باشید در جزوه جهانبینی نوشته شده جهانبینی کاربردی و این یعنی چه؟ یعنی اینکه ما همه مطالبی که در جزوه نوشته شده است را اگر کاربردی نکنیم یعنی انگار هیچ کاری انجام ندادیم یعنی ما مثل آدمی هستیم که همه چیز را میدانیم ولی برای عمل کردن به آنها یک مقداری نیاز به آن حرکت داریم و آن حرکت در کنگره ۶۰ اتفاق میافتد.
پایه و اساس کنگره 60، مختصر تعاریفش در جزوه جهانبینی آمده است وقتی میگویند؛ دانایی چیست؟ دانایی مؤثر یعنی چه؟ عقل یعنی چه؟ شهر وجودی یعنی چه؟ همه تعاریف و همه اینها در جزوه جهانبینی آمده است و راهنمای عزیز به سادهترین شکل ممکن در لژیونها صحبت میکنند و با مثالهای زیبایی که استاد امین توضیح دادند در مورد شهر وجودی یا در مورد مدل عقل مو به مو توضیح دادند مثلاً وقتی یک راهنما به ما میگوید که حس شما بسته است و باید جزوه را بخوانی و آنرا عملی کنی یعنی اینکه نه فقط گوش کنید و فقط سرتان را تکان بدهید و در لژیون حضور دارید فقط حضور فیزیکی دارید یعنی از لحاظ درک و فهم با آن آموزشهای راهنما باشید تا آن مطالب را به بهترین شکل ممکن برای شما توضیح بدهد تا یاد بگیرید که چگونه عملی کنید.
مجموعه جهانبینی خیلی مختصر است همه ما میفهمیم که جهانبینی یعنی چه؟ کلمات خیلی به درستی انتخاب شدهاند؛ جهانبینی یعنی جهان اطراف را ببینی ولی آن جهانبینی کجا؟ این جهانبینی کجا؟ یعنی اینکه مثلاً من در جمع هستم و دلم جای دیگر است مثلاً من فرناز روز اول که در کنگره نشستم اصلاً یادم نمیآید که استاد جلسه چه کسی بود؟ یادم نمیآید که نگهبان جلسه چه کسی بود؟ یادم نمیآید چه کسی مشارکت کرد؟ ولی یادم می آید که چه کسی به من بغل داد یادم می آید چه کسی به من امید داد من اسم راهنمای تازه واردینم را تا عمر دارم فراموش نمیکنم. یاد اولین جلسه افتادم که راهنمای تازه واردینم خانم زهره گفتند که از تجربههای خودشان گفتند سی دی طلا را گوش کردند آقای مهندس در مورد پسانداز صحبت کردند خیلی به دلم نشست اصلاً یک جور دیگری بود وقتی برایم از تجربه خودشان گفتند. جهانبینی مختصر است و درست است که ما درکش میکنیم ولی فهم اینکه جهانبینی چه هست سالها طول میکشد و خیلی زمان میبرد و این یک کم آموزش جهانبینی را سخت میکند. آموزش جهانبینی باید حتماً توسط راهنما در لژیونها صورت بگیرد و راهنمای محترم به سادهترین شکل ممکن آن مطالب را بشکافد.
جهانبینی که یکی از اضلاع مثلث درمان اعتیاد و شامل جسم، روان و جهانبینی است و این تغییر جسم مثل یک راننده میماند و روان مثل حالت رانندگی میماند که آن راننده دارد انجام میدهد مثل این است که اگر راننده خوب رانندگی کند از بیرون خیلی قابل مشاهده است، اگر هم بد رانندگی کند باز هم قابل مشاهده است که تعادل ندارد و عدم تعادل آن راننده را نشان میدهد و این برمیگردد به جهانبینی آن طرف که مثل این است که شما بخواهید همین داروی OT را به یک شخص مصرفکننده بدهید و بگویید خدا به همراهت و برود درمان بشود اما در کنگره این نیست ولی به نظرم همان سه ضلع جهانبینی است اگر آموزشهای کنگره را درست یاد نگیرد نمیتواند مواد مصرفی که دارد کم کند آقای استاد امین در سیدی جهانبینی ۱و۲ میگویند؛ تا وقتی یک پنجم از داناییتان را افزایش ندهید نمیتوانید یک پنجم از مواد خودتان را کم کنید یعنی میتوانی کم کنید ولی حالتان خوب نیست یا ممکن است یک جایی گریز بزنید ممکن است بعد از چند سال رهایی که گرفتید حالت خوب نباشد وقتی یک سفر دومی را میبینید که حالش خوب نباشد و این هم برای همسفران هم به این شکل است وقتی راهنما میگوید باید باشی بگویید چشم وقتی میگوید سر ساعت بیا باید بگویید چشم و اگر از راه دور میآیید که من خودم از همسفرانی بودم که از رفسنجان میآمدم برایم سخت بود که به خاطر مشکلاتش، به خاطر رفت و آمدش و دیگر به خاطر پولش به خاطر همه چیز ولی پا روی همه خواستههایم گذاشتم و پا روی ندیدن خانوادهام گذاشتم و آمدم و الآن پشیمان نیستم چون امروز فرنازی که میبینید میگویید که حست خیلی خوب است فقط به خاطر آن چشم گفتن است و فقط به خاطر آن سختیهایی بود که در سفر اول تحمل کردم و امروز که اینجا نشستم آن سختیهایی که در سفر اولم بوده و خدا را شکر که آن سختیها را تحمل کردم و امروز این جا نشستم. درادامه صحبتهایم بگویم که مثلث اعتیاد که شامل جسم، روان و جهانبینی است و روان با به تعادل رسیدن جسم، آن جهانبینی هم به تعادل میرسد هرکس جسم سالمی دارد و درد ندارد و فکرش آرام است دلیل براین نیست که خلق و خویش هم خوب باشد شاید یک موقع عصبانی بشود و موقع عصبانیتش یک چیزی را پرت کند و این جهانبینی آن موقع به دادش میرسد آن موقعی به دادش میرسد که چند لحظه سکوت کنم و آرام بگیرم و بعد تصمیم بگیرم و این میشود که آن وسیله را دیگر پرت نکند این میشود تعریف جهان بینی استاد امین در جزوه جهانبینی ۱ تعریف میکنند و در جهانبینی۲ قواعد و قوانین بازی را یاد میدهند اینکه ما در جهانی هستیم که مثل یک بازی میماند مثل یک پازل میماند و خودمان داریم از آن استفاده میکنیم و یا داریم زندگیمان را به نحوی پیش میبریم باید قواعد بازی را بلد باشیم اگر قواعد و قوانین بازی را بلد باشیم بازی خیلی لذت بخش میشود و بازی بردبرد میشود.
تجربه خودم را اگر بخواهم از جهانبینی بگویم قبل از آنکه به کنگره بیایم جهانبینی برایم هیچ معنایی نداشت نه در صور پنهان و نه در صور آشکار چون هیچ شناختی از خودم و جهان اطرافم نداشتم یک حالتی که به خاطر اعتیاد مسافرم خداوند را و تمام هستی را زیر سؤال بردم میگفتم خدایا چرا من؟ شاید همه ما به نوعی این سؤال را از خودمان بپرسیم که خدایا چرا من؟ به نظر من جواب این سؤال اینجاست امروز هم که روی این صندلی نشستهام بگویم خدایا چرا من؟ این چراها به من بستگی دارد که من چطوری از آن برداشت کنم و آن هم به خودم ربط دارد من یک فرنازی بودم که زیباییهای اطرافم را خوب نمیدیدم، خوبیهای مسافرم را نمیدیدم، من صدای پرندههایی که الآن صدای آنها میآید را نمیشنیدم، من آسمان آبی را نمیدیدم، بوی گلها را استشمام نمیکردم فقط ناشکری میکردم ولی امروز کوچکترین چیزها را میبینم و بابت آنها خدا بسیار تا بسیار سپاسگزارم که هم من و هم مسافرم در کنگره هستیم و در حد توانمان امیدوارم بتوانیم خدمت خودمان را به خوبی ادا کنیم من امیدوارم تا این جا که صحبت کردم توانسته باشم در حد توان خودم دستور جلسه را باز کرده باشم و امیدوارم از حالا به بعد از مشارکت شما عزیزان و شنیدن صدای شما عزیزان نهایت استفاده و لذت را ببرم.
تایپ: همسفر مریم، راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
عکس: همسفر سارا (مرزبان کشیک)
ویرایش و ارسال: همسفر اعظم، راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
215