انسانها خیال میکنند با اندک اطلاعاتی که دارند همهچیز را میفهمند ولی روح و نفس که دو مقوله جدا از هم هستند را یکی میدانند و این باوری غلط است زیرا نفس با جسم آمیخته است ولی روح اینگونه نیست و این عدم شناخت و تشخیص باعث میشود انسان مرتکب خطا شود.
گاهی انسان در اثر نادانی دست به اعمال نادرست میزند مثلاً چون دروغگویی برای او نفع دارد بهراحتی دروغ میگوید ولی نمیداند که این عمل ضدارزش است یا اگر دانش کافی داشته باشد هرگز برای لاغری تن به هر عمل خطرناک جراحی نمیدهد یا در صورت وجود اطلاعات صحیح برای درمان اعتیاد اقدام به سمزدایی نمیکند پس اولین قدم برای شروع هر فعالیت این است که به خودشناسی برسیم و قدرتمطلق را قبول داشته باشیم چون جدا از اینکه در مقابل اشتباهات باید جوابگو بود به خود آسیب وارد میکنیم.
اگر بخواهیم فرق بین روح و نفس را بدانیم ابتدا باید بگوییم نفس چیست؟ نفس تعیین موجودیتی است که در ظاهر و باطن خواسته دارد حال ممکن است این خواسته معقول یا غیرمعقول باشد و در هر دو صورت فرقی نمیکند چون با رسیدن به قدرت تشخیص و دانایی توانایی تفکیک خواستهها و انتخاب بهترین تصمیم را داریم.
جسم انسان مانند یک شهر عظیم است که از میلیاردها سلول تشکیل شده است و ما تنها همین پوست، گوشت و استخوان که قابل روئیت است را میبینیم و صور پنهان را نمیبینیم همانند جهان آفرینش که ما چیزی از آن نمیدانیم و فقط ۵ درصد آن قابل دیدن است و ۹۵ درصد مابقی را نمیتوان دید.
هر موجودی شعور و آگاهی دارد و دارای نفس میباشد یک بوته خار بیابانی دارای شعور است و یک درخت خرما که خداوند آن را بهصورت نر و ماده آفریده هم شعور دارد ولی این دو شعور یکی نیست و نمیتوان آنها را باهم مقایسه کرد.
یکی از اجزا صور پنهان انسان نفس است و به سه قسمت تقسیم میشود مرحله اول نفس اماره است یعنی انسان هرچه را میخواهد به دست آورد بدون تفکر انجام میدهد و اصلاً عذاب وجدان ندارد و این پایینترین مرحله نفس است که انسان همیشه دچار مشکل و گرفتاری است وقتی از این مرحله عبور کند به مرحله نفس لوامه یا ملامتکننده میرسد لوامه یعنی سرزنشکننده در اینجا با ارتکاب کوچکترین خطا فوری پشیمان میشود و بعد از تزکیه و پالایش وارد مرحله مطمئنه میشود که بالاترین مرحله تکامل در انسان است زیرا آنجا فرمان عقل جاری است.
نفس میتواند پاک یا کثیف و شیطانی باشد و نیازمند تزکیه است ولی روح پلید وجود ندارد و آنچه هست خوبی است زیرا از وجود باریتعالی است و برای نفس نقش مشاور را بازی میکند هرچند گذشتگان این استدلال غلط که روح همان نفس است را برای ما بازگو کرده و تصور میکنند انسان به هنگام مرگ قبض روح میشود و روح از بدن جدا میشود.
روح با علم رابطه دارد و ما نمیتوانیم علم را به دست آوریم مگر اینکه خداوند آن را به ما عطا کند آیا میتوان گفت روح مثل فرشته است؟ روح را به هر شکل زیبا میتوانید تشبیه کنید زیرا روح از لطافت و زیبایی برخوردار است ولی نفس، ظاهری خوب دارد و انسان را بهطرف تاریکیها هدایت میکند و اگر تمامی مراحل تزکیه را طی ننماید مانند این است که جسمی کثیف لباسی گرانبها بر تن کرده باشد اما روح حتی اگر حمام هم نکرده باشد رایحه بسیار خوب دارد.
جناب مهندس دلیل ماندگار شدن قرآن کریم را مکتوب شدن آن میدانند و حتی بعد از گذشت چندین قرن کسی نمیتواند تغییری در آن ایجاد کند و همچنین میفرمایند: هرکس مطلبی دارد باید آن را مکتوب کند مانند شاعران که اشعار خود را نوشتهاند و ماندگار شده است اما به چه دلیل دانستن تفاوت روح و نفس اهمیت دارد؟ زیرا با توجه به وجود صور آشکار و پنهان در شهر وجودی میدانیم که نفس و روح نیز وجود دارد لذا بایستی فرق بین این دو را دانست تا با آگاهی از اینکه در چه مرحله نفسانی قرار داریم مرتکب اشتباه نشویم یا کمتر اشتباه کنیم و آرامش و آسایش بیشتری داشته باشیم.
نگارش: همسفر ثریا، راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
ویرایش و ثبت: همسفر رها، راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
38