انسان تا زمانی که شناخت کامل از خود نداشته باشد نمیتواند به تزکیه برسد مثلاً اگر نداند که چرا نباید مواد مصرف کند نمیتواند آن را کنار بگذارد و نیاز به دلیل دارد وقتی کار صحیح را بداند امکان ندارد اشتباه و خطا کند پس ابتدا باید دانش خود را بالا ببریم و ذرهذره خود را بشناسیم چون تمام مشکلات و گرفتاریها به دلیل ناآگاهی است و اگر باور کنیم جهان دیگری وجود دارد و باید پاسخگو بود هیچگاه گناه نمیکنیم ما از جهان آفرینش به این گستردگی چیزی نمیدانیم و بخش کوچکی از جهان هستی هستیم ۹۵ درصد از جهان فیزیکی قابلرؤیت نیست جسم نیز همینگونه است و دارای صور پنهان است که باید آن را شناخت.
اولین چیزی که باید در مورد تفاوت روح و نفس بدانیم این است که نفس چیست؟ نفس چیزی است که تعیین موجودیت میکند در ظاهر و باطن و دارای خواسته است نفس در تمام موجودات وجود دارد از انسان گرفته تا حیوان و نباتات همه دارای نفس هستند هر موجود یک نفس لازم دارد از بوته خار گرفته تا یک درخت نخل ولی شعور و آگاهی بوته خار با شعور و آگاهی درخت نخل متفاوت است آگاهی نخل از بوته خار بهمراتب بیشتر است نفسی که بوته بیابانی را تعیین موجودیت میکند یکچیز است و آن چیزی که درخت نخل را تعیین موجودیت میکند چیز دیگری، نفس مرغ خانگی یکچیز است و نفس عقاب نیز یکچیز و اینها باهم تفاوت فاحشی دارند نفس تمام موجودات با یکدیگر فرق میکند.
نفس زمانی که وارد مرحله انسانی شد به سه قسمت تقسیم میشود مرحله اول نفس اماره یعنی امر کننده که تمام حیوانات تحت نفس اماره هستند انسانهایی که در مرتبه پایین قرار دارند نیز دارای نفس اماره هستند یعنی مرحله حیوانی چون نفس آنها هرچه امر کند انجام میدهند باید ابتدا از این مرحله گذشت و مشکلات را پشت سر گذاشت تا بتوانیم وارد مرحله نفس لوامه شویم یعنی نفس ملامتگر که هر اشتباهی مرتکب شویم بهسرعت احساس پشیمانی میکنیم مثلاً شخصی سرقت میکند ولی بلافاصله از اینکه دست به دزدی زده است پشیمان میشود یا مواد مصرف میکند و بعد از مصرف پشیمان میشود یعنی از انجام هرگونه عمل ناشایست پشیمان میشود بعد از گذشتن از این مرحله وارد نفس مطمئنه میشویم که بالاترین مرتبه از نفس است و فرمان آن فرمان عقل است یعنی وقتی میگوید شو شود، شو میشود نفس باید پرورش پیدا کند تا به مرحله سوم برسد.
در مرحله انسانی روح مطرح میشود روح با نفس کاملاً متفاوت است روح نیاز به پالایش و تزکیه ندارد زیرا از وجود باریتعالی است جسم انسان شهر وجودی اوست که در آن هم نفس است هم روح ما چیزی به نام روح شیطانی نداریم هر چه هست پاکی، خوبی، علم و دانش است روح دائماً نفس را تشویق میکند و مشاوره میدهد که در مسیر درست برود میتوان گفت روح مانند فرشته است میتوانیم روح را به هر شکل زیبایی تعریف کنیم زیرا بنیان روح در ارزشها ریشه دارد اما آنچه انسان را به زوال و نیستی میبرد نفس است چون نفس خواسته دارد.
خواستههای نفس میتواند معقول یا غیرمعقول باشد زمانی که خواستههای نفس غیرمعقول باشد انسان را به تباهی سوق میدهد هدایت روح آسان است اما پالایش نفس سخت است پس ما باید بدانیم در چه مرتبهای قرار داریم و از آن عبور کنیم تا از نفس اماره به نفس مطمئنه برسیم هرچه ما در نفس اماره باشیم دردسر و سختی بیشتر است و هرچه بهطرف نفس لوامه و مطمئنه برویم به آسایش و آرامش خواهیم رسید میتوان اینگونه فرض کرد که روح از لطافت و زیبایی درست میشود چون روح انسان را به نیکی، خوبی و معرفت دعوت میکند ولی نفس انسان را بهطرف تاریکیها سوق میدهد پس اگر نفس مراحل تزکیه را طی ننماید مانند این است که با جسم کثیف لباس بسیار گرانبها بر تن کردهایم افکار و اندیشه خراب است ولی لباس زیبایی بر تن دارد اما روح در بدن حتی اگر حمام هم نکرده باشیم بسیار تمیز با رایحه خوبی است اما بعضی مواقع نفس آنقدر قوی است که روح را پس میزند.
اگر به هستی نگاه کنیم میتوانیم خداوند و قدرت او را ببینیم و درک کنیم بااینکه او را نمیبینیم و قابل رؤیت نیست ولی میتوان او را حس کرد مانند انرژی تاریک که نیست ولی قابلدرک است اگر قرآن گردآوری و مکتوب نمیشد به دست انسانهای نااهل میافتاد و جور دیگری به دست ما میرسید ولی وقتی مکتوب میشود بدون کموکاست باقی میماند پس ما نیز باید هر چیزی را مکتوب کنیم اگر معامله انجام میدهیم امضا و مکتوب کنیم تا یک برگه مستند در دست داشته باشیم.
پس در آخر نتیجه میگیریم که نفس و روح از هم کاملاً جدا هستند شناخت مسئله بسیار مهمی است ما صور پنهان داریم که اهمیت زیادی دارد مانند کوهی که زیر آب است و فقط نوک آن را میبینیم جسم ما نیز فقط قسمت کوچکی از پیکره است که میتوانیم ببینیم و بقیه آن صور پنهان است نفس از بین نمیرود این جهان هستی نه آغازی دارد و نه پایانی نه کسی میمیرد و نه متولد میشود قیامت مرحله تازهای از زندگی است ما باید بدانیم در چه مرتبهای از نفس قرار داریم آیا در مرحله نفس اماره هستیم یا مطمئنه و اگر بهطرف ارزشها میرویم به خاطر خودمان است که در آسایش و آرامش قرار بگیریم و این به شخصیت انسان برمیگردد در مسیر درست بودن به نفع خود ماست و اگر بدانیم چه چیزی درست است امکان ندارد مرتکب اشتباه شویم.
نگارش: همسفر آزاده، راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
ویرایش و ثبت: همسفر رها، راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
47