English Version
English

تعادل، اصل درمان در کنگره ۶۰

تعادل، اصل درمان در کنگره ۶۰

جلسه دوم از دوره دوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی لژیون آبیک با استادی مسافر حسین، نگهبانی مسافر بیوک و دبیری مسافر موسی با دستور جلسه « جهان‌بینی ۱ و ۲ » در روز یکشنبه ۱۶ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شکر می‌کنم که امروز این فرصت را به من داد تا در خدمت شما باشم؛ تشکر می‌کنم از نگهبان و دبیر که این فرصت را به من دادند. دستور جلسه هفتگی جهان‌بینی ۱ و ۲ است؛ جهان‌بینی اصولاً هر چیزی که ما در خانه یا در اجتماع و در زندگی‌مان با افراد مختلف برخورد می‌کنیم یا دیدی که نسبت به محل زندگی، طبیعت و نسبت به کارمان یا هر چیزی که شما در نظر بگیرید به این می‌گویند جهان‌بینی.

در کنگره جهان‌بینی ۱ و ۲ جزوه‌اش وجود دارد به‌اضافه کتاب عشق هست که درباره جهان‌بینی صحبت می‌کند و گفته می‌شود آن چیزی که ما نسبت به جهان هستی و درون خودمان که در وجود خودمان است درک می‌کنیم یا احساس می‌کنیم یا برداشت می‌کنیم جهان‌بینی گفته می‌شود. خود جهان‌بینی به دو قسمت درونی و بیرونی تقسیم می‌شود اول آن چیزی که ما نسبت به جهان درون خودمان احساس می‌کنیم و دوم آن چیزی که نسبت به جهان بیرون درک می‌کنیم، نسبت به هستی، به کائنات را جهان‌بینی بیرونی می‌گویند.

ما در کنگره بحث مثلث درمان را داریم که بحث جسم و روان و جهان‌بینی است؛ جسم و روان ما طی ۱۰ یا ۱۱ ماهی که در سفر اول هستیم به تعادل می‌رسد اما برای جهان‌بینی همانطورکه در نوشتارها خوانده می‌شود خدا می‌داند یعنی معلوم نیست ما کی می‌توانیم به این جهان‌بینی کامل برسیم یا اصلاً می‌توانیم برسیم؛ این بستگی به دیدگاه و طرز فکر ما دارد.

جهان‌بینی درون به ما کمک می‌کند در جایگاهی که هستیم مبدأ خودمان را پیدا کنیم و جهان‌بینی بیرون به ما کمک می‌کند این مسیر و راهی را که می‌رویم پیدا کنیم و به آن هدفی که در انتها می‌خواهیم به آن برسیم دست پیدا کنیم. این هدف برای هرکسی جداگانه است، نمی‌شود گفت مثلاً همه یک هدف داشته باشند.

جهان‌بینی درون به دو بخش صور آشکار و پنهان تقسیم می‌شود ولی خوب ما به بخش صور آشکار که همان بحث فیزیکی دست، پا، سر، مغز، قلب و غیره است زیاد کاری نداریم و با بخش صور پنهانمان کار داریم که عقل است، نفس، حس، ذهن و آرشیو است. در قسمت جهان‌بینی درون یا صور پنهان، قسمت مهمش نفس ما است یعنی اگر جسم فیزیکی که داریم را کنار بگذاریم چیزی که می‌ماند نفس ما است که تعیین موجودیت می‌کند و ظاهر و باطن ما را نشان می‌دهد و خواسته دارد.

هر خواسته‌ای که ما داریم حالا چه درست باشد، چه غلط باشد به این نفس ما مربوط می‌شود. تمام خواسته‌های ما معقول یا نامعقول، درست یا غلط به مرحله‌ای بستگی دارد که نفس ما در آن مرحله قرار دارد. مراحل نفس هم به سه بخش تقسیم می‌شود: نفس اماره یا امر کننده است مثل نفس حیوانی است. هر کس هر کاری دلش خواست می‌کند هر چیزی که به ذهنش برسد انجام می‌دهد بدون آنکه فکر کند که آیا این کار درست است یا غلط است.

در نفس لوامه انسان یک‌قدم جلوتر می‌گذارد و از کارهایی که انجام می‌دهد کمی احساس سرزنش و ملامت می‌کند. شاید کسی یک آدم بکشد و بعد کمی ناراحت بشود و دیگری با انداختن یک آشغال به سطح خیابان فکرش درگیر شود که چرا من این کار را انجام دادم و به طبیعت ضرر زدم، این هم‌بستگی دارد که در نفس لوامه در چه مرحله‌ای باشد یا در چه سطحی قرار دارد و این ناراحتی در وجودش چقدر است.

بخش سوم نفس مطمئنه است که انسان به تشخیص می‌رسد که این کاری که انجام می‌دهد درست است یا درست نیست؟ آیا انجام بدهد یا ندهد؟ دیگر مطمئن است. در ادامه جزوه جهانبینی راجع به عقل و قلعه عقل صحبت می‌کند که نفس اماره سعی می‌کند با خواسته‌های نامعقولی که دارد عقل را فریب دهد تا بتواند فرمانروایی عقل را بگیرد و به خواسته‌های نامعقول خودش برسد.

در اینجا مسئله دانایی مطرح می‌شود، دانایی یعنی هر خواسته‌ای در هر شکلی که وجود دارد ما آن را بتوانیم تشخیص دهیم که این درست است یا غلط و دانایی هم از سه ضلع تشکیل‌شده است و مثلثی برایش ترسیم‌شده است به نام تجربه، آموزش و تفکر که اگر این سه ضلع باهم رشد کند به دانایی مؤثر می‌رسیم؛ یعنی ما در حال تجربه کردن و آموزش دیدن یا اینکه فقط در حال فکر کردن به یک موضوعی باشیم این به دانایی مؤثر تبدیل نمی‌شود و هر سه ضلع را باید با همدیگر انجام دهیم.

خب این‌ها مسائلی بود که در رابطه با جهان‌بینی گفته می‌شود. در آخر صحبت‌هایم در رابطه با کتاب عشق یا ۱۴ وادی می‌خواهم بگویم به نظر من این چهارده وادی درباره جهان‌بینی هستند، این‌ها همه در وجود ما هست، خواندن و یادگیری این وادی‌ها به‌تنهایی کاری برای ما نمی‌کند بلکه این‌ها را ما باید در وجود خودمان پیدا کنیم و ببینیم باید چطور از این‌ها استفاده کنیم.

در کنگره اصل درمان این است که ما باید به تعادل برسیم، این تعادل یعنی چگونه ما جهان‌بینی را کارکرده‌ایم و به تعادل رسیده‌ایم. این موضوع به نظر من چند شرط دارد: اولاً افکار منفی، حس‌های منفی که به سراغ ما می‌آید به آن‌ها بها ندهیم و اجازه ندهیم که ما را از راهمان و هدفمان دور کنند. دوم اینکه حرف‌ها و کارهای دیگران روی ما اثر نگذارد یا به عبارتی ما آن‌ها را نه ببینیم و نه بشنویم، وقتی‌که ندیدیم و نه شنیدیم، باید بگذریم تا بتوانیم راحت زندگی کنیم.

سومین مورد به نظر من خواب راحت است که اگر ما بتوانیم به تعادل برسیم این افکار منفی شب‌ها به سراغ ما نمی‌آید که بخواهد خواب را از ما بگیرد تا نتوانیم یک خواب راحتی داشته باشیم. همه این بحث‌ها به یک نتیجه می‌خواهد برسد که به ما هنر زندگی را یاد بدهد و اینکه ما در زندگی به یک آرامشی برسیم. از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید خیلی متشکرم.

تایپ: مسافر علی (لژیون یکم)
ویراستاری و ارسال: مسافر فرید (لژیون یکم)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .