English Version
English

لذت زندگی و لذت زیستن در خدمت کردن است( اهدای شال مرزبانی )

لذت زندگی و لذت زیستن در خدمت کردن است( اهدای شال مرزبانی )

ششمین جلسه از دور دهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، روزهای یکشنبه نمایندگی قائم‌شهر، با استادی مسافر محمد، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر علی‌اکبر با دستور جلسه  «جهان‌بینی ۱و2» یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، محمد هستم یک مسافر.
از نگهبان و دبیر جلسه سپاسگزارم که استادی جلسه را به من سپردند تا بتوانم آموزش بگیرم. همچنین از راهنمای خودم، آقای صداقت ممنون و سپاسگزارم. خدا را شکر می کنم  در کنگره ام و درحال گرفتن آموزش هستم.
از مرزبان های دوره قبل تشکر می کنم و به آن ها خدا قوت می گویم و به مرزبان های جدید تبریک می گویم. واقعاً مرزبانی جزو بهترین دوره ها است. البته از نظر من فرقی نمی کند در کدام قسمت خدمت می کنیم؛ مهم این است که لذت زندگی و لذت زیستن در خدمت کردن است.
دستور جلسه امروز، جهان بینی است. جهان بینی موضوعی بود که زندگی من را تغییر داد. من وقتی وارد کنگره شدم مانند همه، مشکلات زیادی داشتم. وقتی سفر خود را شروع کردم این توقع را داشتم که بعد از رها شدن چیزی مانند غول چراغ جادو بیاید و زندگی من را متحول کند و همه چیز درست شود.
وقتی رها شدم و مدتی از رهاییم گذشت متوجه شدم که حالم خوب نیست. به آقای صداقت که راهنمای من بودند گفتم: آقا، حالم خوب نیست.ایشان پرسیدند چندوقت است که رها شدی؟ گفتم مثلاً دو ماه. گفتند صبر کن! من هم صبر کردم. در آن زمان هیچ چیزی به من لذت نمی داد. نه از مسافرت لذت می بردم و نه از هیچ چیز دیگر. هیچ انگیزه ای نداشتم و بعضی اوقات با خود می گفتم من چه کار می کنم؟ من فقط دیگر مواد نمی زنم وگرنه بقیه چیزها مانند قبل است.
چند وقتی به آقای صداقت می گفتم آقا، من حالم بد است. ایشان می گفتند صبر کن و من آن موقع متوجه نمی شدم که دلیل این صبر چیست. تا اینکه در کلاس کمک راهنمایی آقای حسین صداقت، جهان بینی 1و2 را آموختم و این جهان بینی دنیای من را عوض کرد. این را از باب تبلیغ و یا اینکه تنها یک چیزی گفته باشم نمی گویم. هرچه که می گویم برای من عین واقعیت است.
من قبل از آمدن به کنگره  پر از سیاهی بودم طوری که دیگر نقطه سفید و سیاه برایم یکسان بود و فرقی نداشت. وقتی سفر کردم و به رهایی رسیدم، تازه دو کفه ترازوی من مساوی و صفر شد؛ یعنی نه خوب بودم و نه بد. درادامه، این جهان بینی بود که به من یاد داد برای اینکه سفیدی را در درون خود بیشتر کنم و سیاهی را کمتر، چه کار باید انجام دهم. من با ماندن در کنگره و آموزش گرفتن واقعاً توانستم به حال خوش برسم.
خدا را شکر می کنم و برای همه سفر اولی ها آرزو می کنم که در کنگره باقی بمانند و برای سفر دومی ها نیز آرزو می کنم که بتوانند به لژیون هایشان انگیزه بدهند. بنظر من شرکت کردن و حضور سفر دومی ها در لژیون، برای سفر اولی ها قوت و انگیزه است.
از همه شما ممنونم که به صحبت های من گوش کردید.

خلاصه سخنان دیده بان، آقای صداقت:

با تشکر از نگهبان و دبیر، خدا قوت می گویم به مرزبانان گذشته و تبریک می گویم به مرزبانان جدید. امیدوارم مرزبانانی که در دوره قبل حضور داشتند آموزش لازم را دیده باشند. دوره مرزبانی به این صورت است که تازه وقتی تمام می شود می فهمید چه کارهایی باید انجام دهید و چه کارهایی نباید انجام دهید و به اصطلاح می فهمید که کت تن که هست.


مرزبانی درواقع یک دوره مدیریتی است که بیشتر برای خود فرد است. یعنی اولین خدمتی که انجام می شود، خدمت به خود فرد خدمتگزار است و سپس پیرامون آن خدمت، به دیگران نیز خدمت می شود. درواقع یک مرزبان اول به خودش خدمت می کند و سپس در کنار خود به بچه های نمایندگی هم خدمت می کند.
این موضوع باید یادمان باشد که بچه ها در انتخابات مرزبانی شرکت می کنند تا به مرزبانان فرصت دهند به خودشان خدمت کنند. من نیامدم به اینجا استاد جلسه بنشینم تا به کسی خدمت کنم. من در جایگاه استاد جلسه نشسته ام تا اول به خودم خدمت کنم. اگر با این دید نگاه کنم خیلی راحت می توانم کارها را انجام دهم؛ وگرنه اگر بخواهم با این دید نگاه کنم که من قرار است چیزی به کسی یاد بدهم، اصلاً نمیتوانم قدم از قدم بردارم.
برای همه آرزوی موفقیت دارم و خیلی خوشحال هستم که خداوند باز این لیاقت را به من داد تا بتوانم در این نمایندگی خوش حس و در کنار شما عزیزان حضور داشته باشم. یک خدا قوت هم می گویم به ایجنت محترم، محمود عزیز. امیدوارم دفعه بعد که می آیم انشاالله برای خرید زمین باشد.

مراسم تقدیر از مرزبانان دوره گذشته و اجرای پیمان مرزبانان جدید توسط دیده بان محترم آقای صداقت

 

ارسال: مسافر کاوه لژیون یکم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .