English Version
English

جوانه‌ای از امید

جوانه‌ای از امید

ابتدا هفته راهنما را به تمام راهنمایان کنگره ۶۰ تبریک می‌گویم که با عشق و محبت خدمت می‌کنند و به خانم آنی بزرگوار که واژه همسفر را به من داده‌اند خیلی تبریک می‌گویم. من روز اولی که به کنگره آمدم با چهره خوش‌ رو و خندان و مهربان خانم معصومه آشنا شدم کمک راهنمای تازه‌واردین بودند که با عشق و محبتی که از چشمانش برق می‌زد من را راهنمایی کردند و آموزش دادند که اساس کنگره ۶۰ چیست و بعد از سه جلسه من راهنمای خودم خانم محیا عزیز را با حس درونی خودم انتخاب کردم و در همان نگاه اول مهربانی را در چشمان خانم محیا دیدم وقتی وارد لژیون شدم با آموزش‌های ناب و آموزنده خود، من را که سال‌ها در تاریکی و گمراهی بودم خارج کردند. البته ناگفته نماند نیروهای منفی خیلی زیادی در من بود که می‌خواستند من را از کنگره پرت کنند ولی من تا لبه پرتگاه می‌رفتم ولی باز حسم به من می‌گفت بمان، اینجا همان جایی است که تو به آن نیاز داری و واقعاً خانم محیا راهنمای مهربانم خیلی سعی و تلاش می‌کرد که با آموزش‌های خود نقاط ضعف من را بشناسد و به من آموزش دادند که تو می‌توانی در مقابل مشکلات صبر کنی و نتیجه را به خداوند بسپاری این سفر برای من هم سخت و هم دل‌پذیر بود. من اول از تغییر به تبدیل و ترخیص رسیدم هنوز اول راه هستم و باید روی خودم زیاد کار کنم که نقطه تحمل خود را بالا ببرم و قطعاً و بدون شک می‌گویم اگر راهنمای خوبم در کنار من نبودند من هرگز نمی‌توانستم خودم را تغییر دهم و کسی با عشق و محبت واقعی کار کند می‌تواند روی دیگران تأثیر بگذارد و من شاید چند بار مشاوره رفتم هزینه دادم ولی در من ذره‌ای حال خوب ایجاد نشد چون کنگره با عشق و بدون منت کار می‌کند و هدفش حال خوب انسان‌ها است راهنما به من خودم را نشان داد. چقدر ضدارزش در من وجود داشت و من آن را نادیده می‌گرفتم و قبول نمی‌کردم و با هر بار نشستن در لژیون جوانه‌ای از امید در من ایجاد می‌شد و من که در عمق تاریکی، ناامیدی، ترس، بودم و فکر می‌کردم من تا آخر عمر محکوم به این هستم باید بسازم و بسوزم الان می‌فهمم  که زندگی را باید زندگی کرد و زندگی چقدر زیبایی داشت که من فقط تاریکی‌ها را می‌دیدم و خیلی مدیون راهنما و کنگره ۶۰ و جناب آقای مهندس دژاکام هستم که این بستر پر از عشق و محبت و آرامش را فراهم کردند تا من بتوانم بیایم و گره‌های درونی خودم را باز کنم و به حال خوش برسم و به بهشتی که خداوند آن را وعده داده برسم. کنگره یک بهشت واقعی است که همیشه برای من آرامش و آسایش را به همراه داشته است و من می‌کوشم تا بتوانم در این بهشت زیبا خدمتگزار خوبی باشم.

نویسنده و رابط خبری: همسفر زینب، راهنما همسفر محیا، لژیون (سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر منصوره، راهنما همسفر مهدیه(لژیون یکم)
همسفران نمایندگی کریمان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .